adabyat



معنی ابیات:
1-ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد
ماه در برابر زیبایی محمد(ص) زیبایی ندارد و درخت سرو با آن تناسب و زیبایی در برابر قامت پیامبر(ص) زیبا و خوش قامت نیست
2-آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد
همه پیامبران ار آدم و نوح و ابراهیم خلیل و موسی و عیسی در زیر سایه حضرت محمد(ص) جمع شده اند .(مقام و مرتبه پیامبر (ص) از همه بالاتتر است)
3-سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد
ای سعدی اگر می خواهی عاشق کسی باشی و جوانی شور و نشاط را تجربه کنی عشق به حضرت محمد(ص) و خاندن او برای تو کافی است

معنی واژه ها
اسوه: نمونه
ظلال:سایه ها
تندخویی:بداخلاقی
سیما:چهره
عطوفت:مهربانی
گشاده رو:خندان
عیادت:ملاقات
دشنام:ناسزا
مدارا:نرمی و سازش
اعتدال:میانه روی
تجمل:خودآرایی
جمال:زیبایی
رافت:مهربانی
محزون:غمگین
دادخواهی:شکایت
:دست درازی


خود ارزیابی
١ رفتار پیامبر )ص( با امام حسن )ع( و امام حسین )ع( در دوران کودکی چگونه بود؟پیامبر اکرم (ص) با فرزندان خود با مهر و عطوفت رفتار می کرد و می فرمود فرزندان ما پاره جگر ما هستند.گاه وقتی به سجده می رفت،حسن(ع)و حسین(ع) بر گردن و پشتش می نشستند و او چندان در سجده می ماند تا آنان پایین بیایند و گاهی آنان را به آرامی پایین می آورد و از سجده برمی خاست و هر دو را در بر می گرفت و بر صورتشان بوسه می زد
٢ کدام رفتار پیامبر )ص( با دیگران، برای شما جالب تر است، چرا؟هرگاه به مجلسی وارد می شد نزدیک ترین جای خالی را انتخاب می کرد.این رفتار نشان دهنده تواضع ایشان بود و بیانگر این است که خود را بالاتر از دیگران به حساب نمی آورد.در حالی از نظر مقام و مرتبه کسی به پای ایشان نمی رسد
٣ به نظر شما چرا پیامبر )ص( بد رفتاری با خویش را می بخشید امّا نسبت به قانون شکنی،گذشت نداشت؟با توجه به روح بلند و مناعت طبعی که داشت بدرفتاری دیگران با خودش را می بخشید اما با افراد قانون شکن مقابله می کرد.چرا که عدم رعایت قانون باعث هرج و مرج در جامعه و ضایع شدن حقوق دیگران می شود.
٤


دانش های زبانی و ادبی
نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
من حالا نامه را می نویسم.
تو اکنون نامه را می نویسی.
او اکنون نامه را می نویسد.
ما اکنون نامه را می نویسیم.
شما الآن نامه را می نویسید.
آنها حالا نامه را می نویسند
چنان که می بینید جملات بالا مربوط به زمان حال یا مضارع است. هر فعل شش ساخت دارد
به صورت های مختلف فعل، ساخت یا صیغه می گویند. به ساخت های زمان حال توجه کنید

شش ساخت زمان حال
مفرد جمع
می نویسم می نویسیم
می نویسی می نویسید
می نویسد می نویسند


همان طور که می بینید علاوه بر بن فعل و شناسه، جزء <<می >> به ابتدای فعل اضافه شده است.

نکتۀ دوم
نویسندگان برای زیباتر کردن نوشته های خود گاهی از <<توصیف >> استفاده می کنند. توصیف باعث
می شود تا احساس و دقّت نویسنده را بهتر دریابیم و متن در ما تأثیر بیشتر بگذارد. اکنون متن زیر را با
دقّت بخوانید:
<<در میان جمع، گشاده رو بود و در تنهایی، سیمایی محزون و متفکّر داشت. هرگز به رویِ کسی
خیره نگاه نمی کرد و بیشتِر اوقات چشم هایش را به زمین می دوخت. در سلام کردن به همه، حتّی به
کودکان، پیش دستی می کرد. هرگاه به مجلسی وارد می شد، نزدیک ترین جای خالی را اختیار می کرد.
از بیماران عیادت می کرد. سخن همنشین خود را نمی برید و . >>
همان گونه که در متن بالا مشاهده کردید، نویسنده با بیان جزئیّات رفتارهای شخصیتی، اخلاقی و
همچنین سیمای ظاهری پیامبر )ص( نوشتهٔ خود را دقیق تر و اثرگذارتر کرده است. شما نیز می توانید با
توجّه به سیمای ظاهری و رفتارهای اطرافیان خود، نوشته یتان را با توصیف همراه سازید


کار گروهی
١ دربارهٔ ویژگی های دیگر اخلاقی و رفتاری پیامبر )ص( گفت وگو کنید.
٢ خداوند در قرآن، پیامبر )ص( را <<اُسوه >> یعنی سرمشق و نمونه معرفی کرده است. چگونه
می توانیم از رفتار پیامبر )ص( برای زندگی بهتر سرمشق بگیریم.
٣ شعر دیگری دربارهٔ پیامبر )ص( یا یکی از معصومین علیهم السّلام، به کلاس بیاورید و دربارهٔ
آن گفت وگو کنید.

فعالیت های نوشتاری
١ برای هریک از کلمه های زیر دو هم خانواده بنویسید.
حضور، حاضر محضر عطوفت، عاطفه عطف حریم حرمت احترام
در نوشتن کلمه هایی که یک صدا ولی نشانه های متفاوت دارند، دقّت شود.
به محل و تعداد نقطه های حروف در واژه ها، دقّت کنید.

٢ واژهٔ صحیح را انتخاب کنید و درجای خالی بنویسید.
الف( گاهی به آرامی آنان را پایین می آورد و از سجده (برمی خواست، برمی خاست)
ب( اجازه نمی داد کسی جز در مقام در حضور او از دیگری بد بگوید. (دادخواهی،
دادخاهی)
٣ بن مضارع فعل های زیر را مشخص کنید.
می خوانم(خوان)، می رویم(رو)، می پرسد(پرس)، می شنوند(شنو)
برای نوشتن انشا به موارد زیر توجّه شود
بهره گیری از آیات، احادیث، اشعار و ضرب المثل های متناسب با محتوا بر ارزش
نوشته می افزاید.
ساده نویسی و پاکیزه نویسی رعایت شود

٤ یکی از چهره هایی را که دوست دارید، توصیف کنید، سپس فعل های مضارع متن خود رابنویسید.
٥ یک بند بنویسید و در آن از کلمه های <<پیامبر)ص(، همنشین، قانون، بخشش، زبان >> استفاده کنید.پیامبر(ص) بسیار نرم خو و مهربان بودند.هیچ گاه برای نفس خود خشمگین نمی شدند و اگر مورد اذیت و آزار قرار می گرفتود با عفو و گذشت از خطاهایشان می گذشتند.تواضع،فروتنی و ساده زیستی ایشان موجب می شد که دوستدار و همنشین محرومان باشند و مطابق قانون از حقوق انسانی آنان دفاع نمایند.ایشان به یاران خود اجازه نمی دادند که در حضورش زبان به غیبت و تمسخر دیگران بگشایند.
٦ درک و فهم خود را از ضرب المثل <<از محبّت خارها گل می شود >>، در یک بند بنویسید.برای تاثیر گذاری در افراد و تغییر رفتار آنها نمی توان به زور ،خشم و اجبار متوسل شد.این روش نه تنها تاثیر مثبت روی افراد ندارد،بلکه باعث برانگیخته شدن حس لجاجت و مقاومت آنها می شود.اما از راه عشق و محبت می توان سخت ترین کارها را انجام داد.محبت،دارویی آرام بخش بر دل خشن بعضی انسانهاست.محبت اکسیری جادویی است که در عمق وجود انسانها تاثیر می گذارد و آنها را متحول می کند

معنی واژه های درس

آیین :روش

بلند آوازه:مشهور

تکلم:سخن گفتن

خالصانه:بی ریا

سند:مدرک

عارف:خداشناس

فرهنگ:دانش

مورخ:تاریخ دان

اخلاص:پاکدلی

اقلیت:بخش کم

پرتو:نور

ثمر:بار و میوه

ذوق:طبع و استعداد

شایان:سزاوار

فیلسوف:حکیم

مظاهر:نشانه ها

مقتدا:رهبر

***********************************************************

خود ارزیابی

١ معنای <<سلمانُ مِنّا اهلَ البیت >> را بیان کنید.سلمان از ما اهل بیت است.
٢ چگونه زبان فارسی به گسترش تمدن اسلامی کمک کرده است؟بسیاری از آثار منظوم و منثور فارسی از مظاهر خدمات ذوقی و فرهنگی ایرانیان است.شاعران،نویسندگان و ادبا،مفاهیم و حقایق اسلامی و معانی لطیف قرآنی را با جامه زیبای شعر و نثر فارسی به نحو احسن آرایش داده اند و آنها را در میان حکایات شیرین و مباحث مختلف خود بیان کرده اند و از این راه به گسترش تمدن اسلامی خدمت نموده اند.
٣ به نظر شما چگونه می توان به تمدّن اسلام و ایران بیشتر خدمت کرد؟با فراگیری علم و هنر و کسب کمالات و عمل به دستورات اسلام و قرآن در جهت تربیت و پرورش خود بکوشیم و با توجه به استعدادها و علایق خود با عشق،صمیمیت و اخلاص،به نوآوری و خلق آثار و ارائه خدمات بپردازیم
٤ .


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
مریم دانش آموز پرتلاشی است، دوستان مریم آیندهٔ خوبی را برای مریم پیش بینی می کنند.
مریم دانش آموز پرتلاشی است، دوستانش آیندهٔ خوبی را برای او پیش بینی می کنند.
همان طور که می بینید در جملهٔ نخست کلمهٔ <<مریم >> سه بار تکرار شده است. اما درجملهٔ دوم برای
پرهیز از تکرار، <<ش >> و <<او >> به جای کلمهٔ مریم به کار رفته است.
کلمه هایی مانند: <<من، او، شما، م، تان و . >> که به جای اسم می نشینند، ضمیر نام دارند. کلمه ای
که ضمیر به آن برمی گردد، <<مرجع ضمیر >> نامیده می شود.

ضمیرها دو نوع هستند.
١ ضمیر گسسته: ضمایری هستند که به طور مستقل به کار می روند

مفرد جمع
من ما
تو شما
او آنها(ایشان)

٢ ضمیر پیوسته: همان طور که از اسمشان پیداست مستقل نیستند و به واژه های دیگر می چسبند.

مفرد جمع
م ِ مان
ت تان
ش شان

نکتۀ دوم
به واژه های زیر توجه کنید:
منع، مانع، ممنوع
فهم، مفهوم، مفاهیم
عجب، تعجب، عجایب
با اندکی دقت در واژه ها، درمی یابیم که هرگروه از واژه های بالا ویژگی های مشترکی دارند:
١ ریشه یا حروف اصلی آنها یکی است، مثلاً در گروه اول <<منع >> و در گروه دوم <<فهم >> ریشهٔ
اصلی کلمه است.
٢ ازنظر معنی، واژه های هر دسته معنای نزدیک به هم دارند.
به این واژه های هم ریشه که ارتباط معنایی با یک دیگر دارند، واژه های هم خانواده می گویند


فعالیت های نوشتاری

١ معنی واژه های زیر را بنویسید.

ذوق larr; استعداد ادیب larr;سخندان
استعداد larr; توانایی مظاهر: نشانه ها

املا در دورهٔ اوّل متوسطه، شامل دو بخش است:
در املا از خطّ تحریری شکسته استفاده نشود.
بهتر است هنگام نوشتن املا با توجّه به آهنگ، مفهوم و پیام جمله ها، نشانه های
نگارشی را رعایت کنید.
٢ برای هریک از واژه های زیر دو هم خانواده بنویسید.
اخلاص مخلص- خالص قبول مقبول- قابل حافظ حفظ-محافظ ، تمدّن مدنیت- مدینه
٣ ده کلمهٔ مهمّ املایی از درس پیدا کنید و بنویسید

٤ در جمله های زیر، ضمیرهای پیوسته و گسسته را مشخّص کنید.
شهید رجایی به همراهانش گفت: من این نظم را از آقای بهشتی یاد گرفته ام.
مصطفیٰ دست هایش را داخل جیبش فرو برد.
ما همه مشتاقیم تا ترجمه تان را بخوانیم

ضمیرهای پیوسته:ش درهمراهانشدر دستهایش ش در جیبش تان در ترجمه تان

ضمیرهای گسسته:من-ما

رعایت فاصله )حاشیه گذاری( در دوطرف متن انشا به زیبایی متن شما کمک می کند.
رعایت بندنویسی )پاراگراف بندی( در انشا سبب زیبایی و انسجام نوشته می شود

٥ با هریک از ترکیب های زیر جمله ای بنویسید.
تمدّن اسلامی:دانشمندان و نوابغ در رشد و بالندگی تمدن اسلامی نقش برجسته ای داشته اند
سلمان فارسی:سلمان فارسی از یاران صمیمی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود.
دیوان حافظ:دیوان حافظ آینه تمتم نمای افکار عرفانی این شاعر تواناست.
٦ یک بند بنویسید و کلمه های <<فارسی، گران بها، اسلام، جاودان >> را در آن به کار ببرید.

بعد از ظهر اسلام و پذیرفتن این دین توسط ایرانیان،تحولی بنیادی در نحوه تفکرات و زندگی آنان به وجود آمد.بسیاری از اندیشمندان و علمای ایرانی در حوزه های مختلف علوم اسلامی به مطالعه و تحقیق پرداختند و در این زمینه موفقیت های بسیاری به دست آوردند و با تالیف آثار گران بها و ارزشمند خود به فارسی ،نام و یاد خود را جاویدان نمودند.

٧ حکایت زیر را به یک نوشتهٔ ساده تبدیل کنید.
مؤذّنی بانگ می گفت و می دوید. پرسیدند که: <<چرا می دوی؟ >> گفت: <<می گویند آواز تو از
دور خوش است. می دَوَم تا آواز خود را از دور بشنوم.

اذان گویی با صدای بلند آواز می گفت. و می دوید.از او پرسیدند:چرا می دوی؟ گفت همه می گویند صدای تو از دور زیباست.می دوم تا صدای خود را بشنوم


معنی واژه های درس

متواضع: فروتن

توصیه:سفارش

مکث:درنگ و س

موظف:وظیفه دار

صخن:میدان،حیاط

خصلت:ویژگی

امان:آسایش


خود ارزیابی

١ عهد و پیمان شهید رجایی با شاگردانش چه بود؟ من دیر نمی آیم،شما هم دیر نیایید2-من غیبت نمی کنم ،شما هم غیبت نکنید3-من به شما دروغ نمی گویم،شما هم به من دروغ نگویید4-من به هر قولی که به شما بدهم وفا می کنم شما هم به هر قولی که به من می دهید وفا کنید
٢ چرا مصطفی در هنگام کمک به پیرمرد کمی مکث کرد؟انگار کسی به او گفت: مصطفی این کار را نکن.خودت بیشتر به این پول احتیاج داری.اگر دستکش بخری دیگر مجبور نیستی دست هایت را به هم بمالی تا گرم شوند
٣ به کاری که مصطفی کرد، <<ایثار >> می گویند. نمونه ای دیگر از ایثار را ذکر کنید.ریز علی خواجوی دهقان فداکار ،در غروب یک روز سرد پاییزی متوجه ریزش کوه و مسدود شدن راه آهن شد.با وجود سرمای زیاد پیراهنش را درآورد و به چوبدستی بست و آن را آتش زد و به سمت قطار دوید تا از یک حادثه دلخراش مرگ مسافران جلوگیری کند.قطار متوقف شد و جان مسافران از مرگ حتمی نجات پیدا کرد.

٤ .


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجّه کرده، دربارهٔ آنها گفت وگو کنید:
من به کتابخانه رفتم.
ما در بازار آقای امیری را دیدیم.
تو از فرصت های خوب استفاده می کنی.
شما بسیار خوب بازی کردید.
او حقیقت را گفت.
آنها به مشهد سفر کردند

چنان که در درس گذشته آموختیم فعل ویژگی هایی دارد که یکی از آنها <<زمان >> است. علاوه بر
زمان ویژگی دیگر فعل، شخص است. منظور از شخص این است که فعل جمله را گوینده، شنونده، یا
شخص دیگری انجام می دهد مثلاً در جملهٔ اول و دوم گوینده، کاری را انجام می دهد. )در جملهٔ اوّل
<<فعل رفتن >> را <<من >> انجام می دهم و در جملهٔ دوم فعل <<دیدن >> را <<ما >> انجام می دهیم( در این صورت،
فعل به اوّل شخص دلالت دارد. در جملهٔ سوم و چهارم شنونده، کاری انجام می دهد؛ در این صورت،
فعل، دوم شخص است. در جمله های پنجم و ششم، شخص دیگری غیر از گوینده و شنونده، کار را
انجام می دهد؛ در این صورت، فعل به سوم شخص اشاره دارد.

شخص فعل
اوّل شخص )گوینده( رفتم رفتیم
دوم شخص )شنونده( رفتی رفتید
سوم شخص )شخص دیگری غیر از گوینده و شنونده( رفت رفتند
اگر به جدول بالا دقّت کنید متوجّه می شوید که گوینده )اوّل شخص( می تواند یک نفر باشد )رفتم(
یا بیشتر از یک نفر )رفتیم( به عبارت دیگر مفرد باشد یا جمع، همین طور شنونده )دوم شخص( می تواند
یک نفر باشد )رفتی( یا بیشتر از یک نفر )رفتید(، سوم شخص هم مانند اول شخص و دوم شخص
می تواند یک نفر باشد )رفت( یا بیشتر از یک نفر )رفتند(. یکی را مفرد و بیش از یکی را جمع می نامیم
شخص مفرد جمع
اول شخص رفتم رفتیم
دوم شخص رفتی رفتید
سوم شخص رفت رفتند

نکتۀ دوم
خاطره نویسی هم چون نامه نگاری و سفرنامه نویسی یکی از انواع نوشتن است. هرگاه صحنه ها یا
حادثه هایی را که در زندگی روی داده یا مشاهده شده است، بازگو کنیم یا بنویسیم، به آن خاطره گویند.
هنگام گفتن یا نوشتن خاطره، به همهٔ نکاتی که خاطره را مستند می کند، باید اشاره کنیم. خاطره نوشته ای
است شخصی که معمولاً زیبا، عاطفی و پرجاذبه است.
اساس بسیاری از داستان ها، فیلم ها و آثار هنری، خاطرات است

فعالیت نوشتاری
١ کلمه های هم خانواده را پیدا کنید و در کنار یک دیگر بنویسید.
توصیه، خصلت، منتظر، موظّف، ضعف، وظیفه، نظارت، خصال، وصی، ناظر، وظایف، ضعیف،
وصیّت، تضعیف
توصیه-وصیت-وصی خصلت-خصال منتظر-نظارت-ناظر موظف-وظیفه-وظایف ضعف-ضعیف-تغعیف
٢ جدول زیر را کامل کنید.
فعل شخص شمار
گرفتم اول شخص مفرد
دیدید دوم شخص جمع
آمد سوم شخص مفرد
می شنویم اول شخص جمع
خواهند رفت سوم شخص جمع

در املای کلمات مرکّب، نوشتن هر دو شکل(جدانویسی و سرهم نویسی)درست
است، مانند: خوش حال/ خوشحال، کتاب خانه/ کتابخانه
کلمهٔ صَلاح به معنی خیر و نیکی و کلمهٔ سِلاح به معنی ابزار جنگ است. در
هنگام نوشتن املا به تلفّظ و معنی آنها دقّت کنیم.

٣ در جمله های زیر، املای صحیح واژه را در جای خالی قرار دهید.
الف( برای زیارت حرم مطهّر حضرت معصومه (س) دم در . از اتومبیل پیاده شدیم.
(سحن، صحن)
ب( سکّه ها . و داخل دست پیرمرد قرار گرفتند. (غلتیدند، غلطیدند)
یکی از راه های پرورش ذهن خلّق، خاطره نویسی است، خوب است دفتر یادداشتی برای ثبت
رویدادهای روزانه داشته باشیم.
ساده ترین اتّفاق ها و حوادث هم می تواند سرآغاز نوشتن یک خاطرهٔ ماندگار باشد

٤ خلاصهٔ درس <<گرمای محبّت >> را به صورت خاطره از زبان شهید چمران بنویسید
٥ خاطره ای از کودکی پدر یا مادرتان بنویسید.
٦ دربارهٔ ضرب المثل <<پشیمان نگردد کس از کار نیک >> دوسطر بنویسید.انسان با انجام عمل نیک به اجر و قرب معنوی و آرامش درونی می رسد.نیکی او باعث جذب خوبی ها و خیرات می شود و او را نزد همگان سربلند و سر افراز می کند.بنابراین هیچ کس از انجام کار خیر پشیمان و متضرر نمی شود.
٧ متن زیر از کتاب <<نورالدّین پسر ایران >> آورده شده است؛ آن را بخوانید و به سلیقهٔ خود ادامه
دهید و فعل های آن را مشخص کنید.
<<گاهی عاجزانه از دکتر می خواستم بی هوشم کند تا ساعاتی از درد رها شوم. می گفت: <<نمی شه،
اگه بی هوشت کنیم، می میری! >>
در آن دقایق، مرگ برایم خواستنی تر از تحمّل زجر بود امّا مثل این که تقدیر من صبر بر همهٔ دردها
بود؛ درد زخم های تنم و درد جاماندن از شهدایی که خالصانه جان بر کف نهادند و برای سرافرازی و استقلال میهن پا به عرصه جهاد نهادند و سرانجام به عروج ملکوتی پیوستند.گاه با جود می اندیشم شهادت سزاوار کسانی بود که وجودشان با عشق الهی درآمیخته و فاصله ای بین عاشق و معشوق نمانده بود.ولی من جامانده از قافله شهدا بودم.کاش پرنده روحم سبکبال از قفس تنم رها می شد و مرا از طعم خوش شهادت بهره مند می نمود.

لغات درس

چشم دوختن : کنایه از نگاه کردن
جاذبه : گیرایی/جذابیت
دستپاچگی:عجله/شتاب زدگی
جرئت:شجاعت
لحن:آهنگ
مندیش:نیندیش /مخفف میندیش
پاسی:قسمتی یابخشی از زمان /پاسی ازشب:قسمتی ازشب
مردم چشم:مردمک چشم
تحسین:آفرین گفتن
نوابغ:جمع نابغه باهوش و زیرک
خرد:کوچک
نظیر :همانند
فراغت :آسودگی
پروا:ترس
تلاوت:خواندن قران
درک:فهمیدن ودریافتن
معانی:جمع معنی

چمیدن: به ناز راه رفتن زنده دلان :هوشیاران /دل آگاهان
روحیه دادن :کنایه از امیدواری وشجاعت ایجاد کردن
بی نظیر:بی مانند /بی همتا
واردات :کلاهایی که از خارج کشور به کشور اورده میشود
آراسته :زیبا و مرتب شده
ملک وجود :هستی و وجود به سرزمین وملک تشبیه شده است( اضافه تشبیهی )
لبریز:پرو انباشته
چشم از جهان فرو بست : فوت کرد
معظم:بزرگوار
پژوهشگر:جست وجو گر
نوید: مژده
صالح:درستکار

مشاعره: مسابقه شعر خوانی

رمیدن:گریختن

نیرزد:ارزشی ندارد

چیره:غلبه

وا می داشت:وادار می کرد


معنی ابیات

ای مرغک خرد، ز اشیانه پرواز کن و پریدن آموز

ای پرنده کوچک از آشیانه خود پرواز کن تا راه و روش پرواز کردن را یاد بگیری

تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز

تا کی می خواهی به رفتار های کودکانه خود ادامه بدهی؟با ناز در باغ و چمنزار پریدن را بیاموز

رام تو نمی شود زمانه رام از چه شدی، رمیدن آموز

روزگار رام و مطیع تو نمی شود .تو چرا در برابر روزگار و سختی های آن رام شدی ؟نحوه مقابله با روزگار و سختی های آن را یاد بگیر.

مندیش که دام هست یا نه بر مردم چشم، دیدن آموز

به بودن یا نبودن دام و تله فکر نکن .بلکه خوب دیدن را به چشمانت بیاموز

شو روز بفکر آب و دانه هنگام شب، آرمیدن آموز

روز به دنبال آب و دانه باش و هنگام شب استراحت کن.

بیت شهریار

به راستی که یکی از نوابغ ادب است میان شاعره ها تا کنون نظیرش نیست

به درستی پروین اعتصامی یکی از استعدادهای درخشان ادبیات فارسی است.و تا کنون در میان ن شاعر همتایی نداشته است.


خود ارزیابی

١ معلّم، برای تشویق نیما چه کرد؟بعد از این که به صورت کلامی او را تشویق کرد،کتابی را از کیفش درآورد و گفت این کتاب را با دقت بخوان و از نیما خواست اشعارش را برایش بیاورد و بخواند.

٢ دکتر حسابی و دکتر کاظمی آشتیانی چه خصوصیّات مشترکی داشتند؟1-علاقه مندی به مطالعه وپژوهش2-علاقه مندی به شعر و دب فارسی3-علاقه مندی به حفظ قرآن و تلاوت آن4-خستگی ناپذیری5-تلاش و کوشش در زمینه استقلال و شکوفایی کشور

٣ به نظر شما چرا دکتر حسابی، با <<علم بدون عمل >> مخالف بود؟زیرا هیچ گونه سودی برای انسان ندارد و باعث رشد و شکوفایی فرد و جامعه نمی شود و تاثیر مثبتی در اخلاق و رفتار و زندگی فرد ندارد.
٤


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
دانش آموز، برای قدردانی از معلّم خود، نامه نوشت.
دانش آموز، برای قدردانی از معلّم خود، نامه می نویسد.
دانش آموز، برای قدردانی از معلّم خود، نامه خواهد نوشت.

می دانیم که فعل مهم ترین جزء جمله است. فعل ویژگی هایی دارد که یکی از آنها زمان است. در
جملهٔ اوّل فعل <<نوشت >> بر زمان گذشته، در جملهٔ دوم فعل <<می نویسد >> بر زمان حال و در جملهٔ سوم فعل
<<خواهد نوشت >> بر زمان آینده، دلالت دارد. اکنون دربارهٔ نمودار زیر، گفت و گو کنید.

گذشته حال آینده
دیروز امروز فردا
نوشت می نویسد خواهد نوشت

نکتۀ دوم
شعر زیر را، یک بار بخوانید و طرز قرار گرفتن قافیه را در آن مشخّص کنید.

چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن

گر از عهد خردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من

نکردی در این روز بر من جفا که تو شیر مردی و من پیر زن

به این نوع شعر <<قطعه >> می گویند. اکنون به شکل قافیه در شعر توجّه کنید:
.

.
.
قطعه، شعری است که در آن به پند و اندرز و مسائل اخلاقی و اجتماعی می پردازند و مصراع های
دوم همهٔ بیت های آن هم قافیه هستند


فعالیت های نوشتاری

1 زمان فعل های زیر را مشخّص کنید.
خواهم رفت می نویسند گرفته بودی شنیدیم نشسته بودید آمدند

آینده حال گذشته گذشته گذشته گذشته

٢ پیام، قافیه و ردیف را در <<قطعهٔ زیر >> بنویسید.

برزگری پند به فرزند داد کای پسر این پیشه پس از من توراست
هر چه کُنی کشت، همان بدْرَوی کار بد و نیک چو کوه و صداست

قافیه:تورا- صدا ردیف: ست ست

پیام: انسان هرکاری را انجام دهد نتیجه آن را هم می بیند

یکی از راه های تشخیص شکل درست املای کلمه ها علاوه بر توجّه به معنا،
دقّت در رسم الخطّ رایج زبان است؛ مانند: خواهش، بالاخره و .
کلمهٔ فراغ به معنی آسودگی و کلمهٔ فراق به معنی جدایی است. تشخیص درست
این دو کلمه در هنگام املا از راه مهارت شنیدن و معنی جمله میسّر است

3-با توجّه به متن درس، جای خالی را با کلمهٔ مناسب، پرکنید.
معلّم با همان لحن گرمش ادامه داد: <<خیلی عالی است. >>
اگر با او همسفر می شدی در طول راه تلاوت زیبای قرآن او را می شنیدی.
٤ در متن زیر غلط های املایی را پیدا کنید و شکل درست آنها را بنویسید.
مهم این است که در مقابل سختی ها تصلیم نشد. اگر انسان در برابر دشواری ها بایستد، بر آن چیره می شود، البتّه باید سبر و تاقت را از دست نداد و هیچ گاه ناسپاسی نکرد. صحیح کلمات: تسلیم- صبر - طاقت

یکی از راه های مناسب در نوشتن طرح پرسش هایی دربارهٔ موضوع و پاسخ به
آنهاست.
ارتباط مناسب بین جمله ها با استفاده از کلمات مناسب باعث انسجام و
یک پارچگی نوشته می شود

٥ تعدادی سؤال دربارهٔ دکتر حسابی مطرح کنید، سپس پاسخ ها را به ترتیب اهمیّت مرتّب کنید
و آنها را با کلمات مناسب به یکدیگر پیوند دهید. متن آماده شده را به صورت یک بند در کلاس بخوانید.
٦ بیت زیر را در دو سطر توضیح دهید

سعدیا مرد نام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

انسان نیکوکار و نیک نام،به خاطر اعمال شایسته و زیبایش همیشه و پس از مرگ در یادها جاودانه می ماند.اما انسان بدکار نه دل ها را تسخیر می کند و نه نامش به خوبی ذکر می شود گویی برای همیشه فراموش شده است و مرده است.

٧ یکی از چهره های ادبی ایران را با استفاده از کتاب های مرتبط، معرفی کنید. )انشا

زندگینامه جلال الدین محمد بلخی (مولانا)
نامش محمد و لقبش جلال الدین است. از عنوان های او خداوندگار و مولانا در زمان حیاتش رواج داشته و مولوی در قرن های بعد در مورد او به کار رفته است. در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در شهر بلخ متولد شد. نیاکانش همه از مردم خراسان بودند. خود او نیز با اینکه عمرش در قونیه گذشت، همواره از خراسان یاد می کرد و خراسانیان آن سامان را همشهری می خواند.
پدرش ، بهاالدین ولدبن ولد نیز محمد نام داشته و سلطان العلما خوانده می شده است. وی در بلخ می زیسته و بی مال و مکنتی هم نبوده است . در میان مردم بلخ به ولد مشهور بوده است. بها ولد مردی خوش سخن بوده و مجلس می گفته و مردم بلخ به وی ارادت بسیار داشته اند.

دوران کودکی در سایه پدر

بها ولد بین سال های ۶۱۶_۶۱۸ هجری قمری به قصد زیارت خانه خدا از بلخ بیرون آمد . بر سر راه در نیشابور با فرزند سیزده چهارده ساله اش ، جلال الدین محمد به دیدار عارف و شاعر نسوخته جان ، شیخ فریدین عطار شتافت . جلال الدین محمد، بنا به روایاتی در هجده سالگی ، در شهر لارنده ، به فرمان پدرش با گوهر خاتون ، دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد.

دوران جوانی

پدرش به سال ۶۲۸ در گذشت و جوان بیست و چهار ساله به خواهش مریدان یا بنا به وصیت پدر ، دنباله کار او را گرفت و به وعظ و ارشاد پرداخت. دیری نگذشت که سید برهان الدین محقق ترمذی به سال ۶۲۹ ه.ق به روم آمد و جلال الدین از تعالیم و ارشاد او برخوردار شد. به تشویق همین برهان الدین یا خود به انگیزه درونی بود که برای تکمیل معلومات از قونیه به حلب رهسپار شد. اقامت او در حلب و دمشق روی هم از هفت سال نگذشت. پس از آن به قونیه باز گشت و به اشارت سید برهان الدین به ریاضت پرداخت.
پس از مرگ برهان الدین ، نزدیک 5 سال به تدریس علوم دینی پرداخت و چنانچه نوشته اند تا ۴۰۰ شاگرد به حلقه درس او فراهم می آمدند.

مولانا و شعر فارسی

شعر فارسی در دوره های پیش از مولانا با طلوع امثال رودكی , عنصری , ناصر خسرو , مسعود سعد , خیام ,انوری ,نظامی ,خاقانی راه درازی سپرده ودر قرن هفتم هجری كه زمان زندگانی مولوی است , به كمال خود رسیده بود. شعر عرفانی هم در همین دوره به پیشرفت های بزرگ نائل آمده و بدست عرفای مشهوری همچون سنایی , عطار و دیگران آثار با ارزشی مانندحدیقه , منطق الطیر , مصیبت نامه , اسرار نامه و غیره پدید آمده بود.
مولوی را نمی توان نماینده دانشی ویژه و محدود به شمار آورد. اگر تنها شاعرش بنامیم یا فیلسوف یا مورخ یا عالم دین, در این كار به راه صواب نرفته ایم . زیرا با اینكه از بیشتر این علوم بهره وافی داشته و گاه حتی در مقام استادی معجزه گر در نوسازی و تكمیل اغلب آنها در جامعه شعرگامهای اساسی برداشته , اما به تنهایی هیچ یك از اینها نیست, زیرا روح متعالی و ذوق سرشار, بینش ژرف موجب شده تادر هیچ غالبی متداول نگنجد.
شهرت بی مانند مولوی بعنوان چهره ای درخشان و برجسته در تاریخ مشاهیرعلم و ادب جهان بدان سبب است كه وی گذشته از وقوف كامل به علوم وفنون گوناگون, عارفی است دل اگاه, شاعری است درد شناس, پر شور وبی پروا و اندیشه وری است پویا كه ادمیان را از طریق خوار شمردن تمام پدیده های عینی و ذهنی این جهان, همچون: علوم ظاهری , لذایذ زود گذر جسمانی, مقامات و تعلقات دنیوی , تعصبات نژادی, دینی و ملی, به جستجوی كمال و ارام و قرار فرا می خواند. آنچه مولانا میخواهد تجلی خلق و خوی انسانی در وجود آدمیان است كه با تزكیه درون و معرفت حق و خدمت به خلق و عشق و محبت و ایثا و شوق به زندگی و ترك صفات ناستوده به حاصل می آید.
هنر بزرگ او بحث و برسی های دلنشین و جاودانه ای است كه به دنبال داستان ها پیش می آورد و اندیشه های درخشان عرفانی و فلسفی خود را در قالب آنها قرار میدهد. داستان بهانه ای است تا بهتر بتواند در پی حوادثی كه در قصه وصف شده ، مقاصد عالی خود را بیان دارد.
در تعریف تصوف سخنان بسیار آمده است. از ( ابو سعید ابو الخیر ) پرسیدند كه صوفی كیست؟ گفت: آنكه هر چه كند به پسند حق كند و هر چه حق كند او بپسندد. صوفیان ترك اوصاف و بی اعتنایی به جسم و تن را واجب می شمارند و دور ساختن صفات نكوهیده را آغاز زندگی نو وتولدی دیگر به شمار می آورند.

آغاز شیدایی

تولد دیگر او در لحظه ای بود که با شمس تبریزی آشنا شد. مولانا درباره اش فرموده:" شمس تبریز ، تو را عشق شناسد نه خرد." اما پرتو این خورشید در مولانا ما را از روایات مجعول تذکره نویسان و مریدان قصه باره بی نیاز می سازد. اگر تولد دوباره مولانا مرهون برخورد با شمس است ، جاودانگی نام شمس نیز حاصل ملاقات او با مولاناست. هر چند شمس از زمره وارستگانی بود که می گوید : گو نماند زمن این نام ، چه خواهد بودن؟
آنچه مسلم است شمس در بیست و هفتم جمادی الاخره سال ۶۴۲ ه.ق از قونیه بار سفر بسته و بدین سان ،در این بار ،حداکثر شانزده ماه با مولانا دمخور بوده است . علت رفتن شمس از قونیه روشن نیست . این قدر هست که مردم جادوگر و ساحرش می دانستند و مریدان بر او تشنیع می زدند و اهل زمانه ملامتش می کردند و بدینگونه جانش در خطر بوده است . باری آن غریب جهان معنی به دمشق پناه برد و مولانا را به درد فراق گرفتار ساخت .در شعر مولانا طوماری است به درازای ابد که نقش "تومرو"در آن تکرار شده است .
گویا تنها پس از یک ماه مولانا خبر یافت که شمس در دمشق است و نامه ها و پیامهای بسیاری برایش فرستاد . مریدان و یاران از ملال خاطر مولانا ناراحت بودند و از رفتاری که نسبت به شمس داشتند پشیمان و عذر خواه گشتند . پس مولانا فرزند خود،سلطان ولد،را به جستجوی شمس به دمشق فرستاد . شمس پس از حدود پانزده ماه که در آنجا بود پذیرفت و روانه قونیه شد .اما این بار نیز با جهل و تعصب عوام روبرو شد و ناگزیر به سال ۶۴۵ از قونیه غایب گردید و دانسته نبود که به کجا رفت.مولانا پس از جستجوی بسیار،سر به شیدایی بر آورد.انبوهی از شعرهای دیوان در حقیقت گزارش همین روزها و لحظات شیدایی است .

صلاح الدین زرکوب

پس از غیبت شمس تبریزی ، شورمایه جان مولانا دیدار صلاح الدین زرکوب بوده است. وی مردی بود عامی ، ساده دل و پاکجان که قفل را "قلف" و مبتلا را " مفتلا" می گفت. توجه مولانا به او چندان بود که آتش حسد را در دل بسیاری از پیرامونیان مولانا بر افروخت . بیش از۷۰غزل از غزل های مولانا به نام صلاح الدین زیور گرفته و این از درجه دلبستگی مولانا به وی خبر می دهد . این شیفتگی ده سال یعنی تا پایان عمر صلاح الدین دوام یافت.

حسام الدین چلپی

روح ناآرام مولاما همچنان در جستجوی مضراب تازه ای بود و آن با جاذبه حسام الدین به حاصل آمد. حسام الدین از خاندانی اهل فتوت بود. وی در حیات صلاح الدین از ارادتمندان مولانا شد . پس از مرگ صلاح الدین سرود مایه جان مولانا و انگیزه پیدایش اثر عظیم او، مثنوی معنوی ، یکی از بزرگ ترین آثار ذوقی و اندیشه بشری ، را حاصل لحظه هایی از همین هم صحبتی می توان شمرد.

پایان زندگی

روز یکشنبه پنجم جمادی الآخره سال ۶۷۲ ه.ق هنگام غروب آفتاب ، مولانا بدرود زندگی گفت. مرگش بر اثر بیماری ناگهانی بود که طبیبان از علاجش درمانده بودند. خردو کلان مردم قونیه در تشییع جنازه او حاضر بودند. مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ او زاری و شیون داشتند. مولانا در مقبره خانوادگی خفته است و جمع بسیاری از افراد خاندانش از جمله پدرش در آنجا مدفون اند.

چکیده عمر مولانا :

نام: جلال الدین محمد بلخی رومی
نام پدر: بهاء الدین الولد سلطان العلماء
تاریخ و محل تولد: ۶ ربیع الاول ۶۰۴ در بلخ

مهمترین وقایع زندگی مولانا:

۵ سالگی خانواده اش بلخ را به قصد بغداد ترک کردند.
۸ سالگی از بغداد به سوی مکه و از آنجا به دمشق و نهایتاْ به منطقه ای در جنوب رود فرات در ترکیه نقل مکان کردند.
۱۹ سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد و دوباره به قونیه (محلی در ترکیه امروزی) رفت.
۳۷ سالگی در روز شنبه ۲۶ جمادی آلخر ۶۴۲ ه.ق با شمس ملاقات کرد.
۳۹ سالگی در ۲۱ شوال ۶۴۳ شمس قونیه رو ترک کرد.

معروفترین کتابهای مولانا:

دیوان شمس- مثنوی معنوی - فیه ما فیه

تاریخ و محل فوت:

در غروب روز ۵جمادی الاخر ۶۷۲ه.ق در سن ۶۸ سالگی در قونیه فوت کرد که الان مقبره این شاعر برزگ قرن ششم در قونیه (ترکیه امروزی) می باشد که محل زیارت عاشقان و شیفتگان این شاعر برزگ هستند.

اشعاری از مولانا

*رو سر بنه به بالین ، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
*ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا ، خواهی برو جفا کن
*از من گریز تا تو ، هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
* ماییم و آب دیده ، در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
* خیره کشی است مارا ، دارد دلی چو خارا
بکشد ، کسش نگوید :" تدبیر خونبها کن"
* بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق ، تو صبر کن، وفا کن
*دردی است غیر مردن ، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
*در خواب ، دوش، پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
* گر اژدهاست بر ره ، عشق است چون زمرد
از برق این زمرد ، هین ، دفع اژدها کن


لغات درس

بیزاری:تنفر/بی میلی
قرائت:خواندن
ترقی :پیشرفت /برتری یافتن

تعالی:بالارفتن
علامه:بسیاردانا/بسیاردانشمند
نشاط:شادمانی
صید:شکار
شیفته:عاشق
وجد:خوشی بسیار/ذوق

نصیب:قسمت
اخلاص:پاکی عقیده
عطاکردن:بخشیدن
کسالت:بیماری
عطش:تشنگی
دار الشفا :خانه ی تن درستی
حجره:اتاق
ضریح:سازهای که از چوب یا فبرسرمقبرهی امامانوبزرگان دین سازند
گشت و گذار :تفریح وگردش
نورچشمان:عزیزان


خود ارزیابی

١ چرا دانش آموزان از نصیحت کردن امام خودداری کردند؟زیرا امام به قدری بزرگوار و از گناهان به دور بود که نیاز به نصیحت کردن نداشت
٢ چگونه می توان برای اسلام و جمهوری اسلامی و کشور مفید بود؟با کشف و شناخت و پرورش استعداد ها و بهره گیری از همه فرصت ها و تونایی ها برای توسعه و آبادانی ها برای توسعه و آبادانی کشور-با شناخت و عمل به تعالیم اسلامی و معرفی اسلام حقیقی در سطح بین المللی-با اتحاد و همدلی بین اقشار جامعه و حمایت از نظان جمهوری اسلامی ایران-با تلاش و جدیت و نوآوری و خود اتکایی و کسب علوم و فن آوری های روز دنیا
٣ عبارت <<حرم، دل او را آرام می کرد و مدرسه، اندیشه اش را >> توضیح دهید.علامه جعفری با رفتن به حرم و برقراری ارتباط معنوی دلش به آرامش می رسید وبه قدری شیفته کسب علم بود که با رفتن به مدرسه و فراگیری علوم مختلف و یافتن پاسخ سوالات،ذهن و اندیشه اش آرام می یافت.


دانش های زبانی و ادبی

نکته اول
هوا روشن است.
زهرا شاد بود.
چای سرد شد.
چنان که ملاحظه می کنید فعل جمله های بالا اسنادی است. در جمله اوّل روشن به هوا، در جمله
دوم شاد به زهرا و در جمله سوم سرد به چای نسبت داده شده است. به کلمه های <<روشن << ،>> شاد >> و
<<سرد >> که به نهاد نسبت داده می شود، <<مُسنَد >> می گویند.
نکتۀ دوم
یکی از راه های ارتباط با دیگران <<نامه نوشتن >> است. نامه ممکن است دوستانه یا خانوادگی باشد
و یا ممکن است رسمی و اداری باشد. امروزه با استفاده از رایانه یا وسایل ارتباطی دیگر هم می توان
نامه نگاری کرد. اگر نامه را از طریق پست برای دیگران می فرستیم، باید به چند نکته توجّه کنیم:
١ کاغذ نامه تمیز و مناسب باشد.
٢ با خطّ زیبا و خوانا بنویسیم.
٣ از کلمه ها و عبارت های مناسب و زیبا استفاده کنیم.
٤ بر روی پاکت نامه، نشانی دقیق خود و گیرندهٔ نامه را بنویسیم.
٥ تمبر نامه فراموش نشود.
٦ عنوان و عباراتی که در نامهٔ دوستانه یا خانوادگی به کار می رود، با عبارات نامه های رسمی واداری فرق می کند.


فعالیت های نوشتاری

١ در جمله های زیر مسند را مشخّّّّص کرده، مُسند مناسب دیگری جایگزین آن کنید.
علّامه جعفری کنجکاو بود. دانا
او شیفتهٔ طبیعت است. عاشق

در نوشتن املای دو کلمهٔ گزاردن و گذاردن نباید باهم اشتباه کرد. گزاردن به
معنای ادا کردن و به جا آوردن و گذاردن به معنای نهادن و قرار دادن است.
بهتر است هنگام شنیدن نشانه های اختصاری در املا شکل نوشتاری کامل آنهانوشته شود؛ مانند <<ص >>: صلوات اللّه علیه.


٢ برای هریک از واژه های زیر دو کلمهٔ هم خانواده بنویسید.
درس: مدرسه تدریس مدرس سعادت:سعید مسعود
راضی: مرضیه رضایت طبیعت:طبع طبایع
٣ با حروف درهم ریختهٔ زیر واژه هایی بنویسید که ارزش املایی داشته باشند و در متن درس به کار رفته باشند.
ج ح م ر ه ض ی ت حضرت حرم راضی
٤ با توجّه به معنی، املای صحیح واژه را انتخاب کنید.
الف( نصیب نسیب : قسمت ب( گشت و گزار گشت و گذار : گردش

یکی از راه های تقویت نویسندگی، نامه نگاری است که امروزه هم به شیوه رایانه ای
و هم از طریق پست امکان پذیر است.
نامه انواعی دارد که بعضی از آنها عبارتند از: نامه های دوستانه، رسمی، اداری
و .


٥ با کلمه ها و ترکیب های زیر جمله بسازید:
نصیحت:نصیحت پیران دوای درد جوانان است
غنیمت:مصاحبت با دوستان خوب را غنیمت بدانید
عطش مطالعه:برای رفع عطش مطالعه،شب تا صبح به مطالعه می پرداخت
٦ عنوان های هر نامه را بخوانید و نوع نامه )اداری، دوستانه و خانوادگی( را مشخّص کنید.
امید عزیز، یار همیشگی من
دوستانه استاد ارجمند رسمی.
وزیر محترم رسمی. عموی بزرگوارمخانوادگی
٧ دربارهٔ شخصیّتی که نام کوچه یا خیابان یا مدرسهٔ شما به نام اوست، دو خط بنویسید.

٨ نامه ای کوتاه به رهبر معظّم انقلاب بنویسید.با سلام محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله ای

اینجانب یک نوجوان سیزده ساله هستم و بسیار مفتخرم که فرصتی نصیبم شد تا به رهبرم نامه ای بنویسم.

خدا را سپاس گزارم که در سرزمینی زندگی می کنم که با ولایت و رهبری هوشمندانه شما و همت مردم کشورم در مسیر رشد و تعالی قرار گرفته است.راهنمایی ها و بیانات روشنگرایانه که ریشه در تعالیم الهی دارد،چراغی است فراسوی راه ما.در روزگاری که ابرهای تیره ظلم و فساد در برابر خورشید حقیقت قرار گرفته اند ، من و دوستانم سعی می کنیم با هوشیاری و درس خواندن و تلاش بی دریغ و حفظ ایمان و تقوا،فردایی شکوهند برای ایران مقتدر و سر افراز به وجود بیاوریم و به شما و این سرزمین آزاد و آباد وفادار بمانیم

٩ دربارهٔ سخن زیر، دو سطر بنویسید.

قیمت هر کس به قدر علم اوست

ارزش و اعتبار واقعی انسان بستگی به سطح معرفت و دانش او دارد،نه به پول و ثروت و جلوه های ظاهری اش.بنابراین انسان هرچه قدر آگاه تر باشد،نزد مردم مقبول تر و ارزشمندتر است و همه به دیده احترام به او می نگرند.


معنی واژه ها

تردید: شک

دقایق:جمع دقیقه

دل آِزرده :ناراحت

اثنا :میانه ها

حیرت :سر گشتگی / شگفت زده شدن

حک کردن : تراشیدن

صاحبان قبور : کسانی که مرده اند و در گور دفن شده اند.

نظر : نگاه /دید گاه

خفتن : خوابیدن

اعظم :بزرگ/ بزرگتر

غفلت : بی خبری

دی : دیروز

نامده : نیامده

الکی:غیر جدی /دروغی

اضطراب :نگرانی /پریشان حالی

گره از کار دیگران گشودن:کنایه از بر طرف کردن مشکل

مصاحبت :هم نشینی /گفت و گو

اعجاب: شگفتی و تعجب

تامل :اندیشیدن / فکر کردن

عبرت : پند / اندرز


خود ارزیابی

1چرا می گویند: <<وقت از طلا گران بهاتر است ؟>>زیرا با صرف وقت می توان طلا به دست آورد ولی دقایق تلف شده را با طلا نمی توان خرید.

٢ منظور از <<عمر حقیقی را شناسنامهٔ ما تعیین نمی کند >>، چیست؟عمر حقیقی آن است که انسان در جستجو و کسب علم باشد. کارهای مفید و سازنده ارائه دهد و با رفتارهای زیبا و کارهای بزرگ به مردم خدمت کند

٣ پیام اصلی درس چیست؟بهره گیری از فرصت ها برای زندگی شاداب،رو به رشد،فعال و موفق


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل

به این جمله ها توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
علی کفش های جدیدش را پوشید.
کشاورزان گندم را کاشتند.
شاگردان خوشحال شدند.
هوا سرد است.
مریم معلم مدرسه بود.
چنان که ملاحظه می کنید فعل جملهیاوّل و دوم انجام کاری را نشان می دهند )کار پوشیدن و
کاشتن(، امّا فعل های جمله های سوم، چهارم و پنجم وقوع کاری را نشان نمی دهند بلکه تنها برای
نسبت دادن چیزی به چیز دیگر به کار می روند. مثلاً در جملهسوم <<خوشحالی >> به شاگردان و در جمله
چهارم <<سردی >> به هوا نسبت داده شده است.
به فعل هایی مانند <<شد << ،>> است >> و <<بود >> که برای نسبت دادن چیزی به چیزی به کار می روند،
فعل <<ِاسنادی >> می گویند.
نکتۀ دوم

به این دو بیت توجّه کنید:

چادر من چلچراغی از صفاست چادر من باغی از آیینه هاست

باغی از آیینه های دوستی باغی از مهر و صفای دوستی

شاعر در عالم خیال، چادر عشایر را همچون چلچراغی روشن و درخشان و باصفا دیده است و
در سه مصراع بعدی نیز آن را چون باغی از آیینه که پر از دوستی و مهر و صفاست، معرّفی کرده است.
در دنیای واقعی ما هیچ چادری مانند باغی از آیینه نیست، امّا شاعر با بهره گیری از <<تخیّل >> خویش چنین
چادری را ساخته است این تصویرها و توصیف ها به شعر و نوشته زیبایی می بخشند و بر تأثیر و گیرایی
آن می افزایند. آیا شما می توانید چادر عشایر را با استفاده از تخیّل خود به گونه ای دیگر توصیف کنید؟


١ سه جمله از متن درس بنویسید که در آنها فعل <<اسنادی >> به کار رفته باشد.

وقت ازطلاگران بها تراست

این سخن زیبای نهج البلاغه یادمان باشد

چرا زندگی مردمش این قدر کوتاه است

٢ نمونه ای از به کارگیری <<تخیّل >> را در درس <<قلب کوچکم یا زنگ آفرینش >> بیابید و بنویسید.

دانه آرام بر زمین غلتید رفت و انشای کوچکش را خواند

گفت باغی بزرگ خواهم شد تا ابد سبز سبز خواهم ماند

هنگام نوشتن فعل های ماضی سوم شخص جمع، مراقب باشیم که آنها را به شکل صحیح نوشتاری بنویسیم، مانند: <<خوردند >> به جای <<خوردن .>>
کلماتی مانند عیسی، موسی، مصطفی و . باید به همین شکل نوشته شوند؛هرچند تلفّظ آنها متفاوت از شکل نوشتاری آنهاست.

3- ده واژه از متن درس بنویسید که ارزش املایی داشته باشند.

صرف وقت-تلف-عمر حقیقی-فرصت-اثنا-حک-اعظم-اضطراب-مصاحبت -تامل -عبرت

4-در هر جمله یک غلط املایی وجود دارد؛ آنها را پیدا کنید و به شکل درست بنویسید.

اسکندر سنگ مزارها را خواند و به هیرت فرورفت.حیرت

مدّت حیاط صاحبان قبور از ده سال نمی کرد.حیات

مجتبا در درس هایش بسیار پیشرفت کرده است. مجتبی

یکی از راه های تقویت ذهن و پرورش قدرت نویسندگی مقایسهیپدیده ها و بیان شباهت ها و تفاوت های آنهاست.
خوانش انشا با لحن و آهنگ مناسب بر تأثیر آن می افزاید

5- با هر یک از ترکیب های زیر جمله ای بنویسید.

قسمت اعظم:قسمت اعظم عمر ما انسان ها صرف کارهای بیهوده می شود

صرف وقت:با صرف وقت می توان طلا به دست آورد.

اثنای سفر:انسان در اثنای سفر دوستان واقعی را می شناسد

دقایق تلف شده:دقایق تلف شده عمر قابل برگشت نیست.

مصاحبت دوستان:دوستی و مصاحبت با دوستان واقعی را قدر بدانیم

6- با استفاده از فعل های اسنادی، یک بند دربارهٔ ارزش وقت بنویسید.

وقت به قدری ارزشمند است که توصیف آن دشوار است.وقت گوهر گران بها و بی مانندی است در دست انسان هنرمند که با استفاده درست از آن ارزشش افزوده می شود.وقت موجی است در دریای زمانه که باید موج سوار ماهری بود تا با سوار برآن پیروز میدان باشیم

7- شعر زیر را بخوانید و پیام آن را در دوسطر بنویسید.

عیب است بزرگ بر کشیدن خود را وز جمله خلق برگزیدن خود را

از مردمک دیده بباید آموخت دیدن همه کس را و ندیدن خود را

غرور و تکبر و خود بزرگ بینی رفتاری است شیطانی و ناشایست.انسان را از انسانیت دور می کند و باعث گمراهی اش می شود.و فروتنی ارزش قائل شدن برای هم نوعان و دیگران را بر خود ترجیح دادن است یعنی حرکت در مسیر درست تکامل.

8- نظر خود را درباره ی ضرب المثل زیر در دوسطر بنویسید.

<<وقت را غنیمت دان، آنقدر که بتوانی

ای انسان زمان سرمایه ای است با ارزش و گران قدر که فقط یک بار در اختیار تو قرار می گیرد.بنا بر این قدر آن را بدان و برای لحظه لحظه آن برنامه ریزی داشته باش که جای افسوس و پشیمانی باقی نماند.


علم زندگانی

1-كبوتر بچه ای با شوق پرواز به جرئت كرد روزی بال و پرباز

روزی جوجه کبوتری به شوق پرواز با شهامت شروع به پرواز کرد .

2-پرید از شاخكی بر شاخساری گذشت از بامكی بر جوكناری
از شاخه ی کوچکی به شاخه کوچک دیگری پرید و از کنار بام کوتاهی به کنار جوی آبی پرید

3-نمودش بس كه دور آن راه نزدیك شدش گیتی به پیش چشم تاریك
آن راه نزدیک از بس که به نظرش دور آمد دنیا پیش چشم او سیاه شد

4-زوحشت سست شد بر جای ناگاه زرنج خستگی درمانده در راه
از ترس زیاد درجا سست و بی حال شد و از سختی خستگی در راه درمانده شد و نتوانست راه را ادامه دهد

5-فتاد از پای و كرد از عجز فریاد زشاخی مادرش آواز در داد
از پا افتاد و ار ناتوانی فریاد کشید ، مادرش از شاخه ای صدایش زد

6-ترا پرواز بس زود است ودشوار زنو كاران كه خواهد كار بسیار
برای تو پریدن بسیار زود و سخت است و هیچ کس از افراد بی تجربه و تازه کار انتظار کارهای بزرگ ندارد ؟

7-هنوزت نیست پای برزن وبام هنوزت نوبت خواب است وآرام

هنوز قدرت رفتن به کوچه و پرواز به بر روی پشت بام نداری. اکنون وقت خوابیدن و استراحت توست.

8-ترا توش هنر می باید اندوخت حدیث زندگی می باید آموخت

تو باید هنر و فن و تجربه لازم را به دست بیاوری و راو و رسم زندگی کردن را یاد بگیری

9-بباید هردو پا محكم نهادن ازآن پس فكر بر پای ایستادن
ابتدا باید دو پایت را محکم بر زمین بگذاری بعد از آن به فکر برپا ایستادن باشی و بخواهی به خودت متکی باشی

10-من اینجا چون نگهبانم تو چون گنج تو را آسودگی باید مرا رنج
من اینجا مانند نگهبانی هستم و تو گنج هستی ، تو باید استراحت کنی و من سختی بکشم

11-مرا در دامها بسیار بستند زبالم كودكان پرها شكستند
بسیار اتفاق افتاده است که مرا اسیر کردند و کودکان پر و بالم را نیز شکسته اند .

12-گه از دیوار سنگ آمد گه از در گهم سر پنجه خونین شد گهی سر

گاه از سوی دیوار و گاه از در خانه به من سنگ پرتاب کردند.گاهی چنگال هایم و زمانی سرم زخمی شد

13-نگشت آسایشم یك لحظه دمساز گهی از گربه ترسیدم گه ازباز
استراحت یک لحظه بامن همدم نشد ، گاهی از گربه و گاهی هم از باز شکاری ترسیدم

14-هجوم فتنه های آسمانی مرا آموخت علم زندگانی
فتنه هایی که از زمین و هوا به من هجوم می آورد , به من روش زندگی کردن را یاد داد

15-گردد شاخك بی بن برومند زتو سعی وعمل باید زمن پند

نهال کوچک بدون ریشه قوی نمی شود و ریشه نمی کند تو باید برای زندگی تلاش کنی و من با تجربه هایم تو را نصیحت می کنم


خود ارزیابی
1-چرا گیتی به چشم کبوتر بچّه تاریک شد؟زیرا مسیر کوتاهی که پرواز کرده بود به نظرش طولانی آمد و احساس کرد گم شده است.
٢ -به نظر شما کبوتر بچّه ممکن است چه پاسخی به پند مادر داده باشد؟مادر عزیزم از این که به فکر من هستی و تجربیات خودت را در اختیارم می گذاری ممنونم.سعی می کنم آنها را در زندگی ام به کار ببرم.
3- پیام اصلی درس چیست؟به کار بردن پند ها و تجربیات بزرگترها


دانش های زبانی و ادبی
نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجه نمایید و درباره آنها گفت وگو کنید.
زهرا آمد.
دوستم سیب را خورد.
رامین کیف را از بازار خرید.
برادرم توپ را به احسان داد.
همان طور که پیش تر گفتیم <<فعل >>، اصلی ترین بخش یک جمله است. برخی از فعل ها مانند فعل<<آمد >> فقط با نهاد، جمله ای می سازند که معنی کاملی دارد. بعضی دیگر مانند فعل <<خورد >> با گرفتن مفعول، جمله کاملی می سازند. گروهی نیز مانند فعل <<خرید و داد >> علاوه بر نهاد و مفعول، بخش دیگری می گیرند. به این بخش که برای کامل شدن معنای جمله آمده است، <<متمّم >> می گویند. متمّم در جمله سوم <<بازار >> و متمّم در جمله چهارم <<احسان >> است. کلمه هایی مانند <<از، به و. >> قبل از متمّم به کار می روند و نشانه متمّم هستند.

نکتۀ دوم
به این بیت توجّه کنید:
نمودش بس که دور آن راه نزدیک شدش گیتی به پیش چشم تاریک
اگر شعر را به نثر برگردانید، احتمالاً این گونه خواهید نوشت:
آن راه نزدیک، آنقدر دور به نظرش رسید که گیتی )دنیا( پیش چشم او تاریک شد.
در برگرداندن شعر به نثر چه اتفاقی می افتد؟
می بینید که قسمت های مختلف شعر وقتی به نثر تبدیل می گردند، جابه جا می شوند. در جمله <<گیتی
)دنیا( پیش چشم او تاریک شد. >> فعل در پایان جمله قرار می گیرد امّا در شعر به اوّل بیت منتقل شده
است. این جابه جایی در شعر و نثر ادبی بر زیبایی سخن می افزاید.

آیا همه اجزای جمله را می توان به دل خواه )در شعر و نثر( جابه جا کرد؟


١- سه بیت از درس را انتخاب کنید و با خطّ زیبا بنویسید.
٢- در بیت های زیر متمّم ها را مشخص کنید و بنویسید.
پرید از شاخکی بر شاخساری گذشت از بامکی بر جوکناری
زوحشت، سست شد بر جای ناگاه ز رنج خستگی درماند در راه
٣ -دو واژه کوتاه شده از متن درس پیدا کنید و شکل کامل آن را در جدول زیر، مانند نمونه
بنویسید.
کوتاه شده کامل
فتاد افتاد
ترا تو را

ز رنج از رنج

٤- با توجه به معنی، املای صحیح کلمه را انتخاب کنید.
الف( هجوم حجوم = حمله ب( اجز عجز = ناتوانی

5-بیت یکم و دوم را به نثر برگردانید و درباره جابه جایی اجزای جمله ها توضیح دهید.
جوجه کبوتری به شوق پرواز با شهامت شروع به پرواز کرد .

از شاخه ی کوچکی به شاخه کوچک دیگری پرید و از کنار بام کوتاهی به کنار جوی آبی پرید

٦ یک مفعول و یک متمّم از صفحه نخست درس پنجم، پیدا کنید و جمله های آن را بنویسید

قلب لانه گنجشک نیست که بهار ساخته شود و در پاییز بادآن را با خودش ببرد

متمم مفعول

٧ یک بند درباره ضرب المثل <<آزموده را آزمودن خطاست >> بنویسید.

این مثل اشاره به یکی از فرمایشات پیامبر اکرم (ص) دارد که فرمودند:مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود.کاربرد این مثل هنگامی است که کسی بخواهد کاری انجام دهد که قبلا هم انجام داده و شکست خورده است یا دیگران آن را تجربه کرده اند.

٨ درباره <<راه های موفّقیّت در زندگی >> یک انشا بنویسید


من قلب كوچولویی دارم. خیلی كوچولو. خیلی خیلی كوچولو.مادر بزرگم می گوید: قلب آدم نباید خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می كند. برای همین هم مدتی است فكر میكنم این قلب كوچولو را به چه كسی باید بدهم. یعنی، راستش ، چطور بگوبم؟ دلم می خواهد تمام تمام این قلب كوچولو را مثل یك خانه قشنگ كوچولو به كسی بدهم كه خیلی خیلی دوستش دارم یا. نمی دانم. كسی كه خیلی خوب است. كسی كه واقعا حقش است توی قلب كوچولو و تمیز من خانه داشته باشد. خب راست می گویم دیگر. نه؟ پدرم می گوید: قلب، مهمان خانه نیست كه آدمها بیایند، دوسه ساعت یا دوسه روزی توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانه گنجشك نیست كه در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد. قلب، راستش نمی دانم چیست، اما این را می دانم كه فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است برای همیشه.
خب . بعد از مدتها فكر كردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را . تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این كاررا هم كردم.اما . اما وقتی به قلبم نگاه كردم دیدم، با این كه مادر خوبم توی قلبم جاگرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده. خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم می رسید و قلبم را به هردو تا شون می دادم. به پدرم و مادرم. پس همین كار را كردم. بعدش می دانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه كردم و دیدم كه باز هم، توی قلبم، مقداری جلی خالی مانده. فورا تصمیم گرفتم آن گوشه خالی قلبم را بدهم به چند نفر. چند نفر كه خیلی دوستشان داشتم. و این كاررا كردم. برادر بزرگم، خواهر كوچیكم، پدربزرگم، مادربزرگم، یك دایی مهربان و یك عموی خوش اخلاقم راهم توی قلبم جا دادم. فكركردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده. این همه آدم توی قلبی به این كوچكی، مگر می شود؟ اما وقتی نگاه كردم، خداجان! می دانید چی دیدم؟ دیدم كه همه این آدمها، درست توی نصف قلبم جا گرفته اند. درست نصف با این كه خیلی راحت هم ولو شده بودند و می گفتند و می خندیدند. و هیچ گله ای هم از تنگی جا نداشتند.
من وقتی دیدم همه آدمهای خوب را دارم توی قلبم جا می دهم، سعی كردم این عموی پدرم راهم ببرم توی قلبم و یك گوشه بهش جابدهم.اما. جانگرفت. هرچی كردم جا نگرفت.دلم هم سوخت. اما چكاركنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من كه نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی، راستش هر وقت كه خودش هم، با زحمت و فشار، جا می گرفت، صندوق بزرگ پولهایش بیرون می ماند و او، دوان دوان از قلبم می آمد بیرون تا صندوق را بردارد.


لغات درس

اذیت :آزار دادن
واقعا : به درستی حق : شایسته /سزاوار
تمام تمام : کامل
معلوم: آشکار
عقلم می رسید : من درست فکر می کردم
فورا : سریع و زود
شلوغ : پرسرو صدا
ولو : پخش و پراکنده
حسابی : کامل /فراوان
رضایت : خشنودی
سعی : تلاش و کو شش
تقصیر :سهل انگاری و کو تاهی
یک عالم : مقدار زیاد/ به اندازه وسعت یک دنیا
سراسر :همه/ تمام
کثیف: الوده
عجیب : شگفت انگیز/ شگفت آور
زور گفتن :ظلم وستم کردن
گله :شکایت و دل خوری
مهمان خانه : مسافر خانه


خود ارزیابی

1چه کسانى مى توانند در قلب ما جا بگیرند؟

همه کسانی که دوستشان داریم و به آنها عشق می ورزیم.به کسانی که از بدی ها دور هستند و سرشار از خیر و نیکی.

2 چرا قلب آدم نباید خالى بماند؟

اگر خالی بماند مثل یک گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می کند.در ضمن قلب جایگاه دوست داشتن و مهر ورزی است.اگر کسی در قلبمان نباشد احساس تنهایی و افسردگی می کنیم.

3 چرا قلب به دریا تشبیه شده است؟

شما قلب را به چه چیزهایى تشبیه مى کنید؟قلب از جهت وسعت به دریا تشبیه شده است.قلب را می توان به آسمان یا آب زلال تشبیه کرد.
4 .


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
الف) علی آمد.
مریم رفت.
ب) حسن میوه را خورد.
مینا نامه را خواند.
همان طور که پیش تر گفتیم <<فعل >>، اصلی ترین بخش یک جمله است. فعل های بخش <<الف >>
کلمه های <<آمد >> و <<رفت >> است. در جملهٔ اول و دوم، تنها با اضافه شدن نهاد به فعل، معنی جمله کامل
می شود. امّا معنی جمله های بخش <<ب >> با نهاد، تمام نمی شود. در این جمله ها وقتی شما بگویید <<خورد

شنونده می پرسد <<چه چیزی را خورد؟ >>، درواقع چیزی خورده شده است؛ بنابراین برای تمام شدن معنی
جمله، لازم است بخشی به فعل اضافه شود. این بخش که معمولاً با کلمهٔ <<را >> به کار می رود، مفعول
است. در زبان فارسی معیار امروز <<را >> نشانهٔ مفعول است.

نکتۀ دوم
به این جمله توجّه کنید:
دلم می خواهد تمام تمام این قلب کوچولوی کوچولو را، مثل یک خانهٔ قشنگ کوچولو، به کسی
بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم.
می بینید که نویسنده بعضی کلمه ها را تکرار کرده است. چه وقت تکرار زیباست؟ آیا همهٔ تکرارها زیبا هستند؟

هرگاه نویسنده بخواهد بر چیزی تأکید کند، آن را تکرار می کند. این تکرار آگاهانه بر تأثیر سخن
می افزاید. شاعران، از <<تکرار >> برای زیباسازی و تأثیرگذاری شعر استفاده می کنند. حتّی گاه به تکرار یک بیت در شعر می پردازند


فعالیت های نوشتاری

1 نمونه هاى تکرار را از درس پیدا کنید و بنویسید.
من قلب كوچولویی دارم. خیلی كوچولو. خیلی خیلی كوچولو

2 نهاد و مفعول هر جمله را مشخّص کنید.

رزمندگان، دشمن را از خاک ما بیرون انداختند.

نهاد مفعول

من عموی خوش اخلاقم را توی قلبم جا دادم.

نهاد مفعول

همهٔ معلّم ها، بچّه ها را دوست دارند.

نهاد مفعول

در نوشتن املا دقّت و سرعت موجب می شود تا متن آن به دور از هرگونه خطا باشد.
واژه های هم آوا از مباحث دشوار املایی است. شناخت شکل درست آنها به معنا و کاربرد آنها در جمله وابسته است.

٣ با توجه به معنی جمله ها، واژه های مناسب را در جای خالی قرار دهید.
الف) مادر بزرگ دربارهٔ حیات گل های باغچه با نوه اش در حیاط خانه گفت وگو می کرد.
(حیاط، حیات)

ب)مراقب پول های خرد خود باشیم و از خورد و خوراک های بیهوده پرهیز کنیم.(خورد، خُرد)

تکرار آگاهانه در نظم و نثر باعث زیبایی نوشته می شود.
انشای خود را با بهره گیری از زاویهٔ دید سوم شخص مفرد بنویسید.

٤ با هریک از واژه های تکرار شدهٔ زیر یک جمله بسازید.
آهسته آهسته:پیرمرد آهسته آهسته گام بر می داشت
درشت درشت:قطرات تگرگ درشت درشت،از آسمان پایین می آمد
٥ دربارهٔ این جمله توضیح دهید: <<قلب، لانهٔ گنجشک نیست که بهار ساخته شود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد .>>

لانه گنجشک جایگاه ثابت و پایداری ندارد.یعنی بعد از این که در بهار ساخته شد ممکن است بعد از بروز حوادث طبیعی نابود شود.یا این که در پاییز ،باد آن را با خود ببرد.اما قلب جایگاه محکم و استواری در وجود انسان دارد.و به هر وسیله ای ویران نمی شود.قلب جایگاه ثابت برای کسانی است که به آنها عشق می ورزیم ،از صمیم قلب دوستشان داریم وهیچ گاه یاد و خاطره آنها از وجودمان محو نخواهد شد.

٦ برای درس، عنوان مناسب دیگری انتخاب کنید.

خانه دلم جایگاه چه کسانی است

٧ تصویر زیر را با استفاده از شیوهٔ تکرار توصیف کنید.

بهار است.بهار رستاخیز طبیعت است و رویشی سبز است که سبز بودن را به انسان القا می کند.طبیعتش مطبوع مطبوع و طراوت و تازگی اش نوازشگر روح و روان انسان است.شکوفه باران بهاری بارشی است از الطاف الهی بر همه دل های کویری و چشم اندازی است چشم نواز برای همه چشم های کم رمق و خسته

8برداشت خود را از ضرب المثل <<از هیچ دلی نیست که راهی به خدا نیست >> بنویسید.

فطرت انسان به گونه ای است که نیازمند ارتباط با خدا و رسیدن به آرامش است.این حس در وجود همه انسان ها وجود دارد.ولی هر شخص به روش خاص خود با خدا ارتباط برقرار می کند.بنابراین دل انسان هر چه پاک تر و باصفاتر باشد،این حس ارتباط،صمیمانه تر ونزدیک تر می شود


روشن و گرم و زندگی پرداز آسمان مثل یك تبسم شد

هوا گرم می شود و آسمان روشن می شود و زندگی دوباره آغاز می شود

آسمان لبخند می زند و زندگی دوباره جریان پیدا می کند

هر چه سرما و هر چه دل سردی پر زد آهسته از نظر گم شد

سرما و تمام آنچه موجب دلسردی می شد و افسردگی می آورد از بین رفت

با نسیمی كه زندگی در اوست باز چشم جوانه ای باز شد

با وزش باد بهاری که همیشه زندگی را به همراه دارد جوانه ای متولد شد وچشمش را به دنیا باز کرد

بر درختی شكوفه ای خندید در كتابی بهار معنا شد

شکوفه ها بر روی شاخه درخت باز شدند و در کتاب طبیعت بهارآغاز شد

با بهاری كه می رسد از راه سبز شو تازه شو بهاری شو

تو هم همگام با رسیدن بهار ویژگی های تازه ای مانند سرسبزی و طراوت وشادابی پیدا کن

مثل یك شاخه گل جوانه بزن مثل یك چشمه سار جاری شو

هم نوا با پدیده های طبیعت،تو هم تازگی را در خودت ایجاد کن و مانند یک چشمه در زندگی خود پرتلاش باش و مانند شاخه گلی زیبا جوانه بزن و شکوفا باش

زندگی بر تو می زند لبخند هست وقت شكفتنت امروز

زندگی به تو روی خوش نشان داده است و بهترین زمان برای شکفته شدنت است

بهتر از هر چه هست در دنیا با خدا راز گفتنت امروز

در این موقعیت بهترین کاری که می توانی انجام دهی گفتگو با خداست


لغات درس

دوره: زمان و روزگار

شوق:اشتیاق و میل و رغبت فراوان به چیزی

شکوفایی:شکفته شدن/رونق
معمولا: به صورت رایج
حسرت:افسوس/دریغ/ناراحتی واندوه زیاد
انتقال:جابه جاکردن
پر فراز و فرود:پراز خوشی وناخوشی
فراز:بالا

فرود:پایین

وابستگی:به کسی نیازمند بودن
استقلال:مستقل بودن /تابع دستور کسی نبودن
شبیه :مانند
دل خوری :ناراحت شدن
لذت:حالت خوشی که به انسان دست میدهد
زلال:صاف و گورا
کیمیا:هر چیز کمیاب و دست نیافتنی
گوناگون : مختلف
سرشار :پر /انباشته
علایق :دلبستگی هاجمع علاقه
اندرز : پندو نصیحت
چالاکی:تند بودن
مهارت :استادی /توانایی انجام دادن کاری به نحو شایسته
تصاویر:جمع تصویر/ شکلها


خود ارزیابی

1 منظور شاعر از <<آسمان مثل یک تبسّم شد >> چیست؟

ابرهای تیره کنار رفتند و خورشید طلوع کرد و با روشنایی خورشید،آسمان مانند یک لبخند زیبا گشته است

2 به نظر شما، چرا بزرگ ترها از دوره نوجوانی و جوانی خود معمولا با حسرت و آه، یاد می کنند؟

به این دلیل که قدر دوران نوجوانی و جوانی خود را ندانستند و فرصت ها را از دست دادند.

3 <<نوجوانى زیباست >>؛ چه کنیم تا زیباتر شود؟

هیجانات خود را کنترل کنیم .شور و نشاط و استعداد و نیروی جوانی خود را در راه کسب دانش ها و مهرت های مختلف زندگی هدایت کنیم.دلمان سرشار از یاد خدا باشد و با توکل به او امیدوار و ثابت قدم باشید.

4 .


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل

به این جمله ها توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
الف( نرگس آمد

آقای مدیر آمد.
ب( هوا سرد است.
خواهرم خوشحال است.
در مثال های بخش <<الف << ،>> آمد >> فعل جمله است و انجام کاری را نشان می دهد. وقتی شما بگویید
<<آمد >> شنونده می پرسد <<چه کسی آمد؟ >> در واقع کسی یا چیزی عمل آمدن را انجام می دهد؛ بنابراین برای
تمام شدن معنی جمله، لازم است به این بخش، فعل اضافه شود. در جملهٔ اول عمل آمدن را نرگس انجام
داده است و در جملهٔ دوم آقای مدیر، کسی است که آمده است.

در مثال های بخش <<ب >>، فعل جمله، صفت یا حالتی را نشان می دهد. وقتی شما بگویید <<سرد
است >> شنونده می پرسد <<چه چیزی سرد است؟ >> یا وقتی بگویید <<خوشحال است >> شنونده می پرسد <<چه
کسی خوشحال است؟ >> در واقع صفت یا حالت موردنظر به کسی نسبت داده شده است.
به کلمه هایی که معمولاً در ابتدای جمله می آیند و انجام کاری و یا داشتن حالتی به آنها نسبت
داده می شود، <<نهاد >> گویند

نکتۀ دوم
وقتى مى گوییم <<بهار >> به یاد چه چیزهایى مى افتید؟ درخت، گل، شکوفه، جوانه، شکفتن و .
از چیزهایى هستند که به ذهن مى رسند و به صورت یک مجموعه یا شبکه با هم مى آیند. به این شبکه ها
یا مجموعه ها در ادبیّات فارسى، <<مراعات نظیر یا شبکهٔ معنایی >> مى گویند. مراعات نظیر باعث زیبایى
سخن مى شود. حالا بگو یید <<نوجوانى >> چه چیزهایى را به یاد شما مى آورد


فعالیت های نوشتاری

1 پنج جمله از متن درس <<زیبایی شکفتن >> را انتخاب کنید و نهادهای آن را بنویسید.

نوجوانی دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی است

از چهره و نگاهش امیدواری و نشاط می جوشد

دوست خوب کیمیاست

2 با شبکه های معنایی زیر، یک جمله بسازید.
درخت، شاخه، پرنده:پرنده زیبایی در بلندترین شاخه درخت آواز می خواند
آسمان، ستاره، شب:آسمان کویر در هنگام شب پر ستاره و سرشار از زیبایی است
رشد، نوجوانی،نشاط: نوجوانی دوران رشد و شکوفایی و نشاط است

3 برای هر یک از واژه های زیر، دو هم خانواده بنویسید.
مثل larr; مثال،تمثیل نظر larr; ناظر ، منظور
جاری larr; مجری،جریان
4 واژه های زیر را مانند نمونه کامل کنید.
خسته + ی larr; خستگی
آهسته + یlarr;آهستگی
زنده + ی larr;زندگی
شکفته + ی
larr;شکفتگی

5با هر یک از واژه های زیر جمله ای بنویسید.
نسیم:نسیم با وزش بهاری خود چهره گل را خندان کرد
لبخند:یکی از عوامل نفوذ در دلها لبخند زدن است
6 پیام اصلی شعر <<با بهاری که می رسد از راه >> را در دو سطر بنویسید.

همراه با نو شدن طبیعت انسان نیز می تواند باطراوت و سرزنده شود و در جهت رشد و شکوفایی و توانمندی هایش قدم بردارد و خود را برای تغییرات مثبت در زندگی اش اماده کند و بداند که بهترین کار یاد خدا و ارتباط با اوست

7 دربارهٔ جملهٔ <<خود را بشناس تا خدا را بشناسی >> یک بند بنویسید.

یکی از بهترین راه های شناخت خدا دقّت در نظام آفرینش و خلقت موجودات دنیا است.یکی از شگفت انگیز ترین موجودات انسان است که با دقت در آفرینش او می توان به وجود خالقی دانا و توانا پی برد.حدیث <<من عرف نفسه فقد عرف ربه >> بیانگر این است که هرکس خود را شناخت به تحقیق خدایش را شناخته است.

8 دربارهٔ جملهٔ ناتمام <<من یک نوجوان ایرانی ام که تصمیم دارم . >> انشایی بنویسید


لغات درس

استعداد:توانایی /قابلیت

تحلیل:بررسی کردن جزییات یک موضوع

پرشور: دارای عواطف تند

واقعیت: امر واقعی

برخی:بعضی

مطبوعات:رومه هاومجلات/جمع مطبوعه

رسانه ها:وسایلی که خبرها و اطلاعات رابه مردم می رسانند مانند رادیو وتلویزیون و رومه

انحراف:دورشدن ازحقیقت چیزی

جبران :باانجام کاری اثر اشتباه را ازبین بردن

پاکدامنی:از گناه دوری کردن / پرهیزکار بودن

پارسایی :پرهیزکاری

صداقت:درستکاری/دوستی

شعور:درک وفهم

متخصصان:کسانی که درامری تخصص وکارشناسی دارند

اعتراف:اشتباه وخطا خود را به زبان آوردن وآن راپذیرفتن

پشتوانه:پشتیبان

همت: پشت کار قوی /اراده / انگیزه

غیرت:مردانگی

اوایل:جمع اول /اغاز هر چیزی

هیئت: گروه /دسته /جمع

استحکامات:سنگرها/خاک ریزها و مانند آن ها

برخوردار:بهره مند

بحمدالله:خدا راشکر

مایه:سبب(مایه افتخار)

ببالد:افتخار کند

نکات مهم درس

نسل آینده ساز : ترکیب وصفی / جوان و نوجوان چشمه ی جوشان نیرو و استعداد است : تشبیه / استعداد: توانایی درونی / تحلیل : پردازش / جوانان و نوجوانان ما اھل فکر کردن , دریافتن و تحلیل کردن[ھستند] : نشانه ی نگارشی قلاب [ ] زمانی استفاده می شود که واژه ای را به متن اصلی اضافه کرده باشیم / مومن : هم خانواده ی امن , امین , امنیت / به رغم : با وجود / عکس : برعکس , مخالف / به ھیچ وجه : به ھیچ صورت / مطبوعات : رومه ھا و مجلات / رسانه ھا : صدا و سیما / انحراف :منحرف شدن از راه درست / خطا : اشتباه / صلاح : درستکاری / پاکدامنی : نجابت , دوری از گناه /صداقت : راستگویی / شعور : درک و فھم / ھمت : اراده و پشتکار / غیرت : تلاش و اراده / اوایل :جمع کلمه ی اول / ھیئت : گروه / وضع : موقعیت , وضعیت / بحمد لله : به شکر خدا / برخوردار :بھره مند / مایه : باعث , دلیل / ببالد : افتخار کند / برافراشته : بلند شده / پاره ھای دل : کنایه عزیز وگرانقدر بودن / رستگاری : پرھیزکاری / پارسایی : تقوا و پرھیزکاری / مقتدر : قدرتمند / قدر بدانید :ارزش بگذارید / .الا : ارزشمند / متعال : بلند مرتبه / دامان گرم و مھربان انقلاب اسلامی : صنعتتشخیصراز شکوفایی :قالب شعر : مثنوی یا دوگانیمولانا جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی یا مولانا / عارف و شاعر بزرگ قرن ھفتم / آثار : مثنوی معنوی ,دیوان شمس۱ زنھار : آگاه باش , از " از اصوات " می باشد که شبه جمله اند و یک جمله ی کامل به حساب می آید / این در :منظور در راز و رمز زندگی خود است .۲ چون در مصرع اول به معنای زمانی که / مراد : منظور ھدف۳ دانه ھا : منظور رازھا / سرّ آن : رمز و راز آن / بستان : باغ۴ صنعت ادبی تضمین / کو : مخفف که او / نھفت : پنھان کرد / مراد : مقصود , ھدف

خود ارزیابی

1امتیازات یک نوجوان و جوان خوب را از دیدگاه رهبر معظّم انقلاب، بیان کنید.

پاکدل - هوشمند- مومن - پاکدامن-بانشاط-اهل فکر و تحلیل

2 منظور از عبارت <<آینده با حرف ساخته نمى شود >> چیست؟

برای ساختن آینده باید اقدام عملی صورت بگیرد.به قول معروف با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه

3 شما ویژگى هاى برجستهٔ جوان امروز ایرانى را چه چیزهایى مى دانید؟

استعدادهای خدادادی-خلاقیت - توانمندی

4

دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل

به مثال های زیر توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.الف( آمد می گویمب( همهٔ دانش آموزان با دیدن این منظره در کلاس درس هنگامی که معلّم فارسی ما با دقّت کتاب راهمان طور که می بینید اگرچه مثال های بخش <<الف >> فقط از یک کلمه تشکیل شده اند، امّا معنی آن ها کامل است؛ در حالی که مثال های بخش <<ب >> شامل چندین کلمه هستند، امّا معنی کاملی ندارند وشنونده را در انتظار می گذارند. شما فکر می کنید علّت این تفاوت چیست؟همان طور که متوجّه شدی مثال های بخش <<الف >> فعل دارند امّا مثال های بخش <<ب >> فعل ندارند.فعل بخش اصلی معنای جمله و انتقال دهنده پیام است؛ بنابراین فعل مهم ترین بخش هر جمله است.

نکتۀ دوم

به این جمله ها توجّه کنید:

1جوان و نوجوان ما با استعداد است

2 جوان و نوجوان چشمه جوشان نیرو و استعداد است.

1 به شما جوانان این ملّت می گویم.

2 به شما جوانان به عنوان فرزندان عزیز و پاره های دل این ملّت می گویم.

جمله های شمارهٔ (1) و(2) هر دو پیام یکسانی دارند امّا جمله های دوم زیباتر و دل پذیرتر است.دلیل زیبایی جمله های دوم چیست؟هرگاه بخواهیم مقصود خود را بیان کنیم، از <<زبان >> استفاده می کنیم امّا وقتی بخواهیم همانمقصود و منظور را زیباتر و تأثیرگذارتر بگوییم، از <<ادبیّات >> بهره می گیریم

فعالیت های نوشتاری

1 در بند چهارم درس <<فعل >> ها را مشخّص کنید و بنویسید.

2 با توجّه به معنی و مفهوم جمله، گزینهٔ صحیح را انتخاب کنید.

الف( اینها چرا. و پاکدامنی و پارسایی جوانان را نمی بینند؟ (سلاح، صلاح)

ب( بحمداللهّ برخورداری از میلیون ها جوان دختر و پسر .افتخار برای ملتّ ماست. (مایع، مایه)

3 برای هر یک از واژه های زیر، یک هم خانواده بنویسید.

مقتدر قادر قدرت اقتدار متعال عالی علی اعلا اعتلا

نظام نظم منظم ناظم متخصص خصوصی اختصاصی خاص

4 صفات و ویژگی های نسل آینده ساز را از متن درس پیدا کنید و بنویسید.

5جمله های زبانی زیر را به جمله های ادبی تبدیل کنید.

باران می بارد.باران آرام آرام بر زمین بوسه می زند

پرنده با دیدن من، از این شاخه به آن شاخه پرید.

پرنده زیبا و خوش آواز با دیدن من بر روی شاخه سبز درختان می رقصد

6 با دو کلمه <<آینده >> و <<جوان >> یک جمله زیبا بنویسید

آینده یک کشور را جوانان پر نشاط آن کشور می سازند.

7 درباره یکی از تصویرهای زیر، متنی زیبا بنویسید.

شکوفه ها تازه متولد شده اند.آنها تا چند وقت پیش غنچه بودند و اینک شکوفه هایی زیبا هستند.ببخند دل نشین آنها زیر تابش نور خورشید همه رهگذران را مجذوب کرده است.شکوفه ها آواز می خوانند و طراوت آنها در لابه لای شاخه های آنها موج می زند.گاهی پروانه ای با آنها هم صدا می شود .گاهی نسیم بهاری هم با آنها بازی می کند.سراسر باغ از بوی عطر شکوفه ها پر شده است.

8 درباره ضرب المثل <<به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید >> دو سطر بنویسید.برای رسیدن به هر چیزی تلاش لازم است. یعنی بدون تلاش و زحمت و بدون تحمل سختی ها نمی توانیم به راحتی به اهداف خود برسیم.در کتاب آسمانی هم ذکر شده که بعد از هر سختی آسایشی است


چشمه معرفت

در یکی از سال های نوجوانی که کنجکاوی خستگی ناپذیری داشتم ، برای فراگرفتن و فهمیدن و به ویژه برای کشف کردن ، سری به طبیعت روستا زدم .

با نگاه های کنجکاوانه و تشنه ، به درس بزرگ طبیعت می نگریستم . گوش می دادم ، چشم می دادم ، دل میدادم و روحم چنان غرق فهمیدن بود که از هیجان می لرزید . احساس می کردم هم اکنون چشمه های معرفت از درون من سر باز خواهند کرد و آب های زلال و سرد و گوارای فهم و دانایی در من خواهد جوشید . من اکنون درست نمی دانم که در آن لحظه ها تا کجا می فهمیدم و نمی دانم چه فهمی از آن زیبایی ها و آفرینش الهی داشتم اما یقین { دارم که کلاس شگفت آفرینش و زیبایی طبیعت ، عظمت وجلال و جاذبه ی خالق درس را با همه ی وجودم لمس می کردم .

غرقه ی شکوه و اعجاز زیبایی خلقت بودم که ناگهان نوازش لطیف و خنکی را در لای انگشت پاهای ام احساس کردم ، آب ، جوشش چشمه ها !

آب ، این روح مذاب امید و زندگی ، تاره نفس ، جوان ، زلال و نیرومند با گام های استوار و امیدوار شتابان می رفت تا خود را به دهان خشک زمین و صدها کشتزار سوخته و نگاه های پژمرده ی هزاران درخت تشنه برساند و در رگ های خشکیده ی جوی های مزرعه و کوچه ، باغ های مرده ، جاری گردد .

سال دیگر که به روستا برگشتم ، بر روی سبزه ها و کشته های سیراب ، درختان سرسبز باغ و صحرا دیدم که شاخه ی دست های خویش را به آسمان برافراشته بودند و دعا می کردم و کودکان پر نشاط گل بوته ها و نو جوانان امیدوار ذرت ها در گوش نسیم ،آمین می گفتند و با غرور و مهربانی و خشنودی ، باغ و صحرا را تماشا می کردم و درخت ها و بوته ها می نگریستم . گویی با هریک ار آنان آشنایی دیرینه دارم و با همه ی ساقه های سر سبز ، رفیق و خویشاوندم . این نخستین باری بود که در برابر این همه عظمت و بزرگی و در میان این همه آفرینش خداوند ، خود را که هنوز نوجوان بودم بزرگ حس می کردم .

از صحرا باز می گشتم و نسیم ، مانند مادری مهربان و آداب دان که به کودکان خویش ، حق شناسی ادب می آموزد ، سر های نهال های جوان و بوته های نوزاد خویش را به نشانه ی احترام و وداع با من خم کرده بود و من در آخرین نقطه ی دید که اندک اندک صحرا از نظرم ناپدید می شد ، بار دیگر سرم را برگرداندم و با تکان دادن دست هایم به احساسات خاموش اما سرشار از پاکی و صفای این طبیعت و سبزه های معصوم پاسخ می گفتم و به خالق آن ها می اندیشیدم و این بیت <<سعدی >> را زمزمه می کردم :

برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

کویر ، دکتر علی شریعتی ، با اندکی تخلیص


لغات درس
کنجکاوی :جستجو برای یافتن چیزی
هیجان:برانگیختگی و التهاب درونی
معرفت : شناخت

گورا:خوشایند لذت بخش
یقین :اطمینان کامل /قطعی

عظمت:بزرگی شکوه

جاذبه :به سوی خود کشنده /جذب کننده
اعجاز:کاری شگفت و عجیب انجام دادن
مذاب : ذوب شده /گداخته
سیراب :انچه به اندازه اب خورده است
دیرینه : قدیمی
آداب دان :آگاه به راه ورسم معاشرت زندگی
وداع:خداحافظی
معصوم:بی گناه وپاک
زمزمه:خواندن ارام و زیر لب
غرور :احساس سربلندی به سبب موفقیت


نکتۀ اول
به این جمله ها توجّه کنید:
غرقه شکوه و اعجاز زیبایی خلقت، بودم.
آیا درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدی؟
به خالق این زیبایی ها بیندیش.
آرزوهایتان چه رنگین است!
جملهٔ اول، خبری را به ما می دهد. به این گونه جمله ها <<جمله خبری >> می گویند. جملهٔ دوم، چیزی
را با آهنگ و لحن پرسشی مطرح می کند. به این دسته از جمله ها، <<جملهٔ پرسشی >> می گویند. جملهٔ سوم،
انجام کاری را درخواست و یا خواستی را بیان می کند. به این جمله ها، <<جملهٔ امری >> می گویند. آخرین
جمله، احساس ما را نسبت به چیزی یا کسی، نشان می دهد. به این گونه جمله ها <<جملهٔ عاطفی >> می گویند.
هر یک از این جمله ها با لحن و آهنگ مناسب خود بیان می شوند.
نکتۀ دوم
نسیم مانند مادرى مهربان است.
در این جمله، نسیم به چه چیزى تشبیه شده است؟ آیا هرچیزى را به هر چیز دیگر مى توان تشبیه
کرد؟ در هر تشبیه میان آن چه تشبیه مى شود و آن چه بدان تشبیه مى کنیم، شباهت ها و مشترکاتى وجوددارد. با توجّه به درس حالا بگو یید ویژگى مشترک نسیم و مادر مهربان چیست؟
شما نسیم را به چه چیزهایى تشبیه مى کنید؟
از تشبیه براى زیبایى و تأثیرگذارى سخن و نوشته استفاده مى شود


خود ارزیابی

1-درکلاس طبیعت چه زیبایى هایى رامى توان درک کرد؟

چشمه سار های زیبا ،آبشارهای بلند ،شکوفه باران بهار ،برگ ریزان پاییز، کوه های سر به فلک کشیده ، کشتزارهای وسیع ،تشکیل رنگین کمان ،بارش برف و باران

2-این دوبیت>> مولوى<<باکدام بخش ازدرس ارتباط دارد؟

این درختانندهچمون خاکیان دست ها بر کرده اند از آسمان

با زبان سبز و با دست دراز از ضمیر خاک می گویند راز

معنی :این درختان مانند انسانها از این جهان دست به سوی آسمان بلند کرده اند و با برگ سبز و شاخه بلند از راز های خاک سخن می گویند. با این قسمت درس ارتباط دارد : بر روی سبزه ها و کشته های سیراب درختان سرسبز باغ و صحرا دیدم که شاخه ی دست های خویش را به آسمان برافراشته بودند و دعا می کردم و کودکان پر نشاط گل بوته ها و نو جوانان امیدوار ذرت ها در گوش نسیم ،آمین می گفتند

3- نمونه هاى دیگرى از زیبایى هاى آفرینش رابیان کنید.

خلقت موجودات به ویژه انسان به عنوان اشرف مخلوقات-دریاها-اقیانوس ها- تنوع زیستی و زیبایی هایی که که در عمق دریا ها و اقیانوس ها وجود دارد.کهکشان ها و ستارگان و شب و روز -وجود فصل ها - جزیره های زیبا و جنگل های انبوه

4-


به ادامه مطلب بروید

درس اول : زنگ افرینش

1) صـــــــــبــــــــح یک روز نوبهاری بود روزی از روز های اول ســـــــــــــــــال

2)بچه ها در کلاس جنگل سبز جـمع بودند دور هم خوشحال

3)بچه ها گرم گفت و گو بودند باز هم درکلاس غوغا بود

4)هریکی برگ کوچکی در دست باز انگار زنگ انشاء بود

5)تا معلم زگرد راه رسیــــد گفت با چهره ای پر از خنده:

6)باز موضوع تازه ای داریم "آرزوی شما در آینده"

7)شبنم از روی گل برخاست گفت: می خواهم آفتاب شوم

8)ذره ذره به آسمان بروم ابر باشم، دوباره آب شوم

9)دانه آرام بر زمین غلتیـــــــــــــد رفت و انشای کوچکش را خواند

10)گفت: باغی بزرگ خواهم شد تا ابد سبز خواهم ماند

11)غنچه هم گفت گرچه دل تنگم مثل لبخند باز خواهم شد

12)با نسیم بهار و بلبل و باغ گرم راز و نیاز خواهم شد

13جوجه گنجشک گفت: می خواهم فارغ از سنگ بچه ها باشم

14روی هرشاخه جیک جیک کنم در دل آسمان رها باشم

15)جوجه ی کوچک پرســــــــــــتو گفــــت: کاش با باد رهسپار شوم

16) تا افق های دور کوچ کنم باز پیغمبر بهار شوم

17)جوجه های کبوتران گفتنـــــد: کاش می شد کنار هم باشیم

)توی گلدسته های یک گنبد روز و شب زائر حرم باشیم

19)زنگ تفریح را که زنجره زد باز هم در کلاس غوغا شد

20)هر یک از بچه ها به سویی رفت و معلم دوباره تنها شد

21)با خودش زیر لب چنین می گفـت: آرزو هایتان چه رنگین است!

کاش روزی به کام خود برسید؛ بچه ها آرزوی من این است!

معنی ابیـــــــــــــــــــــــــــــــــــات

1)صبح یکی از روز های فصل بهار بود و سال تحصیلی جدید آغاز شده بود.

2)بچه ها در کلاس دور هم جمع شده بودند و خوشحال بودند.

3)بچه ها مشغول صحبت بودند و در کلاس سروصدا و شلوغ بود.

4)هر یکی از بچه ها برگه ای در دست داشتند و قرار بود زنگ انشاء شروع شود.

5)همین که آموزگار وارد کلاس شد و رسید، خندان گفت.

6)برای انشاء موضوع تازه ای داریم. موضوع آرزوی شما در آینده است.

7)شبنم بلند شد و گفت من میخواهم آفتاب شوم(صنعت تشخیص).

8)ذره ذره با آسمان بروم و به ابر تبدیل شوم و دوباره به آب تدبیل شوم.

9)دانه آرام آرام برروی زمین چرخید و غلت خورد و شروع کرد به خواندن انشای کوچکش.

10)در انشایش گفت: به باغی بزرگ تبدیل خواهم شد و همیشه سرسبز وسبز رنگ خواهم ماند.

11)غنچه گفت اگر چه دل تنگم، مانند لبخند باز خواهم شد.

12)با باد ملایم بهار و بلبل و باغ، شروع به زار و نیاز کردن می کنم.

13)جوجه گنجشک گفت می خواهم از سنگ بچه ها آزاد شوم.

14)روی هر شاخه بنشینم و جیک جیک کنم و از منظره ی آسمان لذت ببرم.

15)جوجه ی کوچک پرستو گفت کاش بتوانم با باد همراه شوم.

16)تا آسمان های دور کوچ کنم و باز پیامبر خبر آمدن بهار شوم.

17)جوجه های کبوتران گفتند ای کاش می توانستیم در کنار هم باشیم.

)توی گلدسته های یک گنبد، همه وقت زیارت کننده ی حرم باشیم.

19)زنگ تفریح را که زنجره زد(نوعی ه)، دوباره در کلاس سروصدا و شلوغ شد.

20)همه ی بچه ها به طرفی رفتند و معلم دوباره تنها شد.

21)معلم زیر لب می گفت چه آرزو های قشنگی دارید!

ای کاش روزی به آرزوی خود برسید. این آرزوی من است!

خود اررزیابی

1-چهکسانىدرکلاسجنگلسبز،آرزوهاىخودرامطرحکردند؟

شنم - دانه -غنچه - جوجه گنجشک - جوجه پرستو - جوجه های کبوتران - معلم

-2 منظورشبنمازجملهٔ<<مىخواهمآفتابشوم>> چیست؟

روحیه کمال جوی و تعالی طلب شبنم را مطرح می مند که دوست دارد در چرخه ی زندگی به کمال برسد و شخصیت درونی وی خورشید را درک کند.

-3 اگرشمادرجنگلسبزبودید،چهآرزویىداشتید؟

آرز می کردم جای رود بودم و پس از جاری شدن و طی کردن مسافت های پر پیچ و خم و کسب تجربیات به دریا می پیوستم.

4-
اگر شما جای معلم بودید چه موضوعی را برای انشا انتخاب می کردید؟

چه کسانی در راه رسیدن به آرزوها و اهدافشان موفق ترند؟



لغات درس زنگ افرینش

حرم :داخل مکان زیارتی

گرم: مشغول سر گرم غوغا :اشوب و فریاد همهمه

انگار :گویی ذره ذره :کم کم

ابد: جاودان غلتید:از پهلویی به پهلوی دیگر چرخید

موضوع مطلب دل تنگ ناراحت غمگین

فارغ اسوده راحت افق کرانه های اسمان

پیغمبر پیام اور گل دسته مناره

گنبد سقف بزرگ که به شکل نیم کره است زائر دیدار کننده

کام ارزو میل خواسته زنجره سیر سیرک نوعی ه که از خود صدا تولید میکند


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀاوّل

به بیت های زیر توجّه کنید:

زنگ تفریح را که زنجره زد باز هم در کلاس غوغا شد

هریکازبچّههابهسوییرفتومعلّمدوبارهتنهاشد

بیت های بالا از بخش هایی تشکیل شده است، مانند: >>هر یک از بچّه ها به سویی رفت <<

هر یک از این بخش ها، دارای معنی کامل است. به این بخش ها جمله می گویند. هنگام سخن گفتن یا نوشتن، برای انتقال پیام به شنونده یا خواننده از جمله استفاده می شود.

نکته دوم:

به این بیت توجه کنید:

شبنم از روی برگ گل برخاست گفت : می خواهم آفتاب شوم

مى دانیم که سخن گفتن،ویژگى انسان است وبراى شبنم امکان پذیرنیست. دراین سروده،شبنم به انسانى تشبیه شده است که مى تواندبرخیزد و سخن بگوید. هرگاه ویژگى هاى انسان رابه غیرانسان نسبت


دهیم،به آن<<شخصیت بخشى یاتشخیص مى گویند. یکى اززیبایى هاى ادبى شخصیتّ بخشى به اشیاست

کار گروهی

1 نمونه اى از شخصیت بخشى را از درس پیدا کنید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.

دانه آرام بر زمین غلتید رفت و انشای کوچکش را خواند

در این بیت شاعر ویژگی های انسان را که شامل غلتیدن رفتن و انشا خواندن است را به دانه نسبت داده است.

زنگ تفریح را که زنجره زد باز هم در کلاس غوغا شد

به زنجره شخصیت انسانی بخشیده شده و آن زدن زنگ تفریح است

2 دربارهٔ تعداد جمله های بند دوم شعر بیت 3 و 4، گفت وگو کنید.

بچه ها گــــرم گفتــگو بودند باز هم در کلاس غوغا بود

هر یکی برگ کوچکی در دست باز انگار زنگ انشا بود

نکته : راه های تعداد جمله در نظم و نثر : 1- شمارش تعداد فعل ها 2- به حساب آوردن فعل های حذف شده 3- به حساب آوردن شبه جمله به عنوان جمله

شبه جمله دو دسته اند : منادا ک کلماتی که مورد ندا و خطاب قرار می گیرند 2-صوت :کلماتی که در بردارنده مفهوم تصدیق تاسف شادی هستند. مانند آفرین شگفتا خوشا هان

3شعر را به صورت نمایش در کلاس اجرا کنید.

فعالیت های نوشتاری

1 دو بند اوّل درس <<زنگ آفرینش >> را به نثر ساده بنویسید.


2 واژهٔ صحیح را با توجّه به معنی جمله در جای خالی قرار دهید.
الف( مسلمانان دو ماه محرّم و . را گرامی می دارند. (
سفر، صفر)
ب( هیچ کس او را نمی شناسد؛ او در اینجا است. (قریب، غریب)
3 با حروف زیر، چهار کلمه بنویسید که ارزش املایی داشته باشد.
م، ح، ر، ز، ت، ی

مزیت حریت محرز ترحم

4 به نظر شما کدام یک از تشخیص های )شخصیّت بخشی( شعر <<زنگ آفرینش >> زیباتر است؟ آن را بنویسید

5با دیدن تصویر روبه رو، به یاد چه کلمه هایی
می افتید؟ ده کلمه بنویسید

خدا رویش طبیعت استواری بهار آرامش زیبایی صعود کوه نوردی موفقیت

6 جملهٔ ناتمام زیر را با استفاده از شیوهٔ جان بخشی
در یک بند کامل کنید.
نمی دانم چرا دلم گرفته است؟احساس می کنم مورد هجوم سیل آسای بی مهری و بی توجهی انسان قرار گرفته ام.مدت هاست در گوشه یک قفس کتابخانه به سر می برم.اما دریغ از یک مطالعه کوتاه یا یک ورق زدن شتابان.من همان یار مهربانی هستم که با صداقت،مونس لحظه های تنهایی تان می شوم.با شما انس می گیرم و گنجینه ای از مهارت ها و تجربیات و علوم را در اختیارتان می گذارم
7 حکایت زیر را بخوانید و جمله های آن را جداگانه بنویسید

شخصی را پسر در چاه افتاد. گفت: جان بابا، جایی مرو تا من بروم و طناب بیاورم و تو را بیرون کشم.
8 نظر خود را دربارهٔ ضرب المثل <<انسان به آرزو زنده است >> در دو سطر بنویسید
. آرزومندی سرمایه ای است ارزشمند که زندگی انسان را معنا دار نموده و شوق حرکت و تلاش و میل به پیشرفت رادو چندان می کند.آرزو و امید ،انسان را در برابر سختی های زندگی مقاوم نموده و دل مردگی و یاس را از بین می برد


حکایت

اندرز پدر
یاد دارم که در ایّام طفولیّت متعبّد و شب خیز بودم. شبى
در خدمت پدر، رحمة اللّه علیه، نشسته بودم و همه شب دیده بر
هم نبسته و مُصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه اى گرد ما خفته.
پدر را گفتم: از اینان یکى سر برنمى دارد که دوگانه اى
بگزارد. چنان خواب غفلت برده اند که گویى نخفته اند که مرده اند.
گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتى، به از آن که در پوستین
خلق افتى.
گلستان سعدى

معنی :یادم هست که در دوران کودکی شب ها بر می خاستم و به عبادت می پرداختم.یک شب در حضور پدرم (که رحمت خدا بر او باد)نشسته بودم وتمام شب بیدار بودم و مشغول خواندن قرآن و گروهی در اطراف ما خوابیده بودند.به پدرم گفتم : در بین این جماعت حتی یک نفر از خواب بیدار نمی شود تا نماز صبح بخواند.آنچنان در خواب غفلت و بی خبری از یاد خدا فرو رفته اند که انگار در خواب نیستند بلکه مرده اند.

پدر گفت: فرزند عزیزم تو هم اگر می خوابیدی بهتر از آن بود که از مردم غیبت می کردی.


معنی واژه ها ی حکایت درس اندرز پدر

ایام :روزها

طفولیت:خردسالی

متعبzwj;د :عبادت کننده

دیده :چشم

گویی:انگار

مصحف:کتاب اسمانی/قران

طایفه :گروه

رحمة الله علیه:خداوند او را رحمت کند

دو گانه :نماز صبح

به:بهتر

بگزارد :به جای اورد

در پوستین خلق افتادن کنایه از غیبت کردن است

سربر نمیدارد :کنایه از بیدار نمی شود


ستایس

یادتو

یکی از سنت های پسندیده و ماندگار در میان شاعران و نویسندگان نامدار

پهنة ادب فارسی آن بوده است که سرآغاز آثار خود را به ستایش پروردگار یکتا

می آراستند. اگر به آثار برتر ادب فارسی مانند بوستان و گلستان سعدی، شاهنامة

فردوسی، منظومه های عطّار و. بنگرید، این ستایش های هنرمندانه و خالصانه را

خواهید دید. شعر <<یاد تو >> از مقدمة منظومۀ <<لیلی و مجنون >> نظامی برگزیده شده است.

یاد تو


1-ای نام تو، بهترین سرآغاز
ای خدا نام تو بهترین نام برای آغاز هر کاری است
بی نام تو، نامه کی کنم باز؟
بدون ذکر نام تو چگونه می توانم کتابم را شروع کنم؟
2-ای یاد تو، مونس روانم
ای خداوند نام و یاد تو همدم روح و جان من است
جز نام تو، نیست بر زبانم
نام تو همیشه بر زبانم جاری است
3-ای کارگشای هرچه هستند
ای خداوندی که حلّال و بر طرف کننده ی مشکلات هستی
نام تو، کلید هرچه بستند
نام تو مانند کلیدی است که درهای بسته را باز می کند
4- ای هست کُنِ اساس هستی
ای خداوندی که پایه و اساس جهان را به وجود آورده ای
کوته ز درت، دراز دستی
هرگونه ستم و ی به درگاه با شکست مواجه است
5-هم قصّهٔ نانموده، دانی
خدایا تو از داستان ها و سرنوشت هایی که آشکار نشده است با خبر هستی
هم نامهٔ نانوشته، خوانی
و کتاب ها و نامه هایی که نوشته نشده است را می خوانی
6-هم تو، به عنایت الهی
ای خداوند با لطف و توجه خداوندی ات
آنجا، قَدَمَم رسان که خواهی
من را به راهی که خودت سزاوار و شایسته می دانی هدایت کن
7-از ظلمتِ خود، رهایی ام ده
مرا از تاریکی خواهش های نفسانی ام رها کن
با نورِ خود آشنایی ام ده
و با نور معرفت خودت آشنایم کن
نظامی گنجوی

ستایش

الهی، دلی ده که در کار تو جان بازیم؛ جانی ده که کار آن جهان سازیم،

دانایی ده که از راه نیفتیم،

بینایی ده تا، در چاه نیفتیم، دست گیر که دست آویز نداریم، توفیق ده تا، در، دین استوار شویم، نگاه دار

تا، پریشان نشویم.

معنی:خداوندا شهامتی و شجاعتی به ما ببخش که در انجام دستورات تو

فداکاری کنیم.روح و جانی عطا کن که برای آخرت خود عمل خیری انجام دهیم.دانش و آگاهی به ما بده که گمراه نشویم.بینش و شناختی به ما ببخش که در چاه جهل و گمراهی نیفتیم.ما را یاری کن زیرا هیچ یاوری

جز تو نداریم. کمک کن تا در راه دین پایدار شویم .حافظ ما باش تا آشفته و سرگردان نشویم.

الهی نامه: خواجه عبداللّه انصاری


لغات مهم درس ستایش و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری

سر اغاز : اول هر چیزی / شروع

نامه :دراینجا به معنی کتاب است

دانایی خردمندی اگاهی

کوته :مخفف کوتاه

بینایی توانایی درک حقیقت بصیرت

مونس: همدم یار

دست اویز انجه از ان کمک می گیرند

دراز دستی:ستمگری زورگویی

استوار محکم و پا بر جا

روان :جان روح

نانوشته :نوشته نشده

پریشان اشفته و نگران

کار گشا:برطرف کننده مشکل

عنایت :بخشایش لطف توجه احسان

هست کن: بوجود اورنده

ظلمت :تاریکی

اساس:پایه وبنیان


درس هفدهم :شازده کوچولو

شازده کوچولو، اثری خیال انگیز و زیباست که در خلال آن عواطف بشری به ساده ترین شکل،
تجزیه و تحلیل شده است و عناصری که بر اثر غوطه ورشدن در علائق مادّی از سجایای انسانی به دور
افتاده اند، با نام )آدم های بزرگ( در قالب طنز بازگو شده است. شازده کوچولو، شعری است منثور
و نثری است شاعرانه که سرشار از یک دنیا لطف و معنی است. این اثر، رؤیایی است راستین که در
درون آدمی ریشه دوانده است. شازده کوچولو همان قدر که رؤیایی می نماید، آرزوهایش واقعی و
لمس کردنی است و در کالبدی کوچک، تمام پاک یها، زیبایی ها، حقیقت ها و احساس های راستین را
در خود دارد و از دروغ ها، تظاهرها، فرومایگی ها و نابخردی های به ظاهر خردمندانه به دور است.
سخنان شازده کوچولو، پرنده های سپیدی هستند که به هر سو می پرند و حقیقت و راستی را به آنهایی
آنچه اصل است، << : که شیفتهٔ زیبایی های درونند، هدیه می کنند و با صدای شازده کوچولو می خوانند
.>> از دیده پنهان است
شازده کوچولو پسرکی است اهل یک سیّارهٔ کوچک که یک روز با گل سرخش قهر می کند و با
پرواز پرنده های مهاجر به زمین می آید و دنبال دوست می گردد. در زمین با موجودات مختلف برخورد
می کند و ماجرا هایی برایش پیش می آید و در آخر می فهمد که چطور باید گلش را دوست داشته باشد.

درس هفدهم :شازده کوچولو

نوع نثر : ترجمه

از : کتاب شازده کوچولوی دوسنت اگزوپری

* بلافاصله نور اندیشه ای ، ذهنم را روشن کرد ، هم چون آذرخشی که در دل شب تاریک بدرخشد

لغت :

بلافاصله : سریع ، فوری / هم چون : مثل ، مانند / آذرخش : صاعقه ، برق آسمان

آرایه ها :

نور اندیشه : اضافه ی تشبیهی ( نور : مشابه به ، اندیشه : مشبّه ) هم چون آذرخش : تشبیه / نور ، روشن و آذرخش : مراعات نظیر

نکته دستوری : << ـَ م >> : مضاف الیه / آذرخش : متمّم ( همچون : حروف اضافه )

* ولی صدای پای تو هم چون نغمه ی موسیقی ، مرا از لانه بیرون خواهد کشید.

معنی :

صدای پای تو که مانند صدای موسیقی ، دوستی و علاقه را می نوازد مرا از لانه بیرون می آورد.

آرایه ها :

صدای پا هم چون نغمه ی موسیقی : تشبیه

* اگر تو گلی را دوست داشته باشی که در ستاره ای باشد ، لطفی دارد که شب هنگام به آسمان نگاه کنی ، همه ی ستارگان شکفته خواهند بود.

معنی :

اگر تو از روی عشق و محبّت ، گلی را دوست داشته باشی که در ستاره ای باشد ، بسیار خوشایند است که به هنگام شب به اسمان نگاه کنی ، زیرا در این حالت تمام ستارگان همانند گلی شکوفا و زیبا می درخشند.

لغت : لطف دارد : خوشایند است ، دل پسند است.

تاریخ ادبیات :

آنتوان دو سنت اگزوپری : نویسنده ی معروف فرانسوی است (1944- 1900 م ) وی در جوانی به هوانوردی پرداخت . در جنگ دوم جهانی به خدمت ارتش درآمد و در جنگ مفقودالاثر شد. اثر معروف او << شازده کوچولو>> . خیال انگیز و زیباست که در خلال آن عواطف بشری به ساده ترین شکل ، تجزیه و تحلیلی شده است و افرادی که بر اثر غوطه ور شدن در علایق مادی و پول پرستی از سجایای (= خلق و خوی انسانی ) به دور افتاده اند ، تحت نام آدم های بزرگ به باد مسخره گفته شده است.

برای مشاهده بقیه درس به ادامه مطلب مراجعه کنید

خودارزیابی

1- خلبان چگونه با شازده کوچولو آشنا شد ؟

یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شد او را دید که با وقار تمام ایستاده و به او می نگرد سپس با یکدیگر آشنا شدند.

2- چرا شازده کوچولو ، شمارش ستارگان را برای کارفرما ، بی فایده می دانست ؟

زیرا نه او می توانست برای آن همه ستاره (دارایی و ثروتش) کاری بکند نه آن ها برای او سود و فایده ای داشتند.

3 چرا روباه، دوست داشت اهلی شود؟

**********************************************

نوشتن

1 از میان گروه کلمه های زیر واژه های نادرست را بیابید و شکل درستشان را بنویسید.

تصویر مار بوآ، حضم غذا، حدث و گمان، با وقار تمام، ودا و خداحافظی،
عظیمت به سیّارۀ زمین، مالک ستاره گان، انسان علاقمند.

2 در بند اوّل درس، قید ها را مشخّص کنید.

3 با توجّه به کلمه های داخل کمانک، زمان فعل های هر جمله را تغییر دهید و جمله را
بازنویسی کنید.

من شاهکار خود را به آدم های بزرگ نشان دادم. )ماضی بعید(

این هواپیما ، با سرعت فوق العاده پرواز می کند. )ماضی مستمر(

راز دیگری از زندگی شاهزادۀ کوچک بر من فاش شد. )مضارع التزامی(


درس شانزدهم : آرزو
شاعر سعی کرده است بگوید، بنویسد، حرف بزند و از این طریق حسّ پنهان خویش را به دیگران
منتقل کند. او تلاش کرده است که مخاطبانش مثل یک دوست صمیمی گوش شنوایش شوند.
او می آموزد که باید به دوستان احترام گذاشت و برای ایشان آرامش خاطر ایجاد کرد و سعی کرده
است با زبان مردم حرف بزند تا افراد جامعه را به سمتی هدایت کند که به کمال و انسانیت برسند. چراکه
شاعر زبان و قلم مردم است.
در این دنیای وانفسای کنونی که همه با هم بیگان هاند، عشق و محبّت رنگ باخته است، صفت های
خوب کم رنگ شده اند و همه در لاک خود فرو رفته اند، یادآوری این تفاوت برای بیداری وجدان های
درنگی در متن
5 خفته، ضروری به نظر می رسد. شاعر براساس اولویت، نیازمندی های زندگی بشری را بیان می کند.
این شعر به نوجوانان و جوانان امروزی می آموزد که آنچه در زندگی جوامع بشری مهم است و
حیات انسان بر آن استوار است عشق، دوستی و مهرورزی است و این انسان است که بار امانت الهی
را بر شانه های خستهٔ خود به دوش می کشد.
باید همه بدانند که حسّ نوع دوستی ایجاب می کند که همواره بهترین ها را برای دیگران آرزو کنیم.
این شعر از نظر معنی و مفهوم با شعر زنگ آفرینش در کتاب هفتم ارتباط موضوعی دارد.
نکتهٔ دوم درس، بیان این مطلب است که اگر دیگران را دوست داشته باشی، آنها نیز دوستت
خواهند داشت.
آنچه در روابط دوستانه مهم به نظر می آید این است که یک دوست مهربان، معتمد، مفید و موثّق
باشد به طوری که حریم ما را محترم بشمارد. دوستی به اعتماد دو سویه نیاز دارد و در گرو زمان است.
دوستی به مانند درختی است که با گذشت زمان رشد می کند و ریشهٔ آن محکم تر می شود.
شاعر سعی کرده است عینک خوش بینی را بر چشمان خود داشته باشد تا از وجود کسانی که در
لباس دشمن در اطرافش هستند به عنوان افرادی مفید یاد کند. دوستان همواره سعی می کنند تمام آنچه
در آینهٔ وجود ما نقش می بندد، را زیبا جلوه دهند و این تأیید و تصدیق دوستانه سبب می شود که بسیاری
از نقایص فرد پنهان بماند، امّا دشمنان به هر دلیل، نکاتی را یادآور می شوند که سبب می شود غرور
کاذب فرد شکسته و متوجّه نقایص خود شود که به مرور سبب اصلاح فرد خواهد شد.
در بند دیگر از شنونده و خواننده می خواهد که همواره صبوری و شکیبایی را پیشه کند و در برابر
اشتباهات دیگران بردبار باشد که حسّ گذشت و بخشش را در خواننده تقویت می کند.
شاعر در بند دیگر آرزو می کند که انسان قدر دوران حال را بداند و معتقد است زندگی روند طبیعی
خود را طی خواهد کرد . مراحل زندگی، یکی پس از دیگری از راه خواهد رسید و انسان را تشویق
می کند که همواره در زمان حال زندگی کند و در حسرت آینده نباشد، زیرا که دیر یا زود هر دوره پشت
سر گذاشته خواهد شد، مهم این است که هر مرحله با چه کیفیتی سپری شود.
او همه را دعوت می کند که دیگران را از وجود خود بهره مند سازد و از آنچه در اطرافشان است
نهایت استفاده را ببرند. شاید گوش جان سپردن به آوای مرغ سحری در سکوت مطلق شب ایجاد یک
ارتباط معنوی بین انسان و خالق عالم هستی باشد و این، یک احساس لطیف و زیبا به انسان می دهد
و انسان وقتی می بیند شب با تمامی سیاهی و تاریکی اش رخت سفر بر می بندد و جای خود را به روز
روشن می دهد، عظمت و بزرگی خالق هستی را بیشتر به نظاره می نشیند.
6
شاعر از دوست خود م یخواهد که دان های را در دل خاک بکارد و جریان رشد و تعالی آن را به تماشا
بنشیند. او م یخواهد روند و سیر جریان زندگی انسان را از کودکی تا پختگی و بزرگ شدن به او گوشزد
کند و اینکه همان طور که یک دانه به طور طبیعی مراحلی را سپری می کند تا به یک درخت تبدیل شود،
انسان هم با مراقبت های خاص و ویژه، هر دوران را یکی پس از دیگری طی می کند تا به کمال برسد.
او از دوست خود می خواهد که پول و ثروت را تحت اختیار خود و در جهت خوب و مثبت به کار
بگیرد چون این انسان است که فرمانروای پول است زیرا اگر ثروت و سرمایه بر انسان حاکم باشد، آگاهی
و معرفت را از انسان خواهد گرفت و انسان را به هر سمت و سویی که بخواهد می برد.
در بند آخر نیز آرزو دارد که دوستانی خوب داشته باشد. دوستان واقعی همواره نقاط مشترکی با
هم دارند. مانند: شکیبایی، احترام، اعتماد، پایداری، عشق و همدردی، انعطاف پذیری و سود رسانی،
یکرنگی، عفو و بخشش.
او بر این عقیده است که دوستان حقیقی تحت هیچ شرایطی از یکدیگر آزرده خاطر نمی شوند
و در صورت رنجش نیز به راحتی چشم پوشی می کنند. وی معتقد است که همهٔ اینها، جزء بهترین
آرزوهاست و هر انسانی که یادکر دهای گفته شده را دارا باشد، زندگی شایسته ای خواهد داشت.

درس شانزدهم آرزو

نوع نثر : ترجمه

از : ویکتورهوگو

* برخی نادوست وبرخی دوستدار که دست کم ، یکی در جمعشان مورد اعتماد باشد.

معنی :

بعضی دوستان غیر واقعی و بعضی دیگر دوستان شایسته و محبوب باشند که حداقل یکی از آن ها قابل اعتماد باشد.

* برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی ، نه کم و نه زیاد ، درست به اندازه ، تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد.

معنی :

برای تو آرزو می کنم که دشمن به اندازه ی کافی داشته باشی تا این که بعضی وقت ها افکار و اعتقادات تو را مورد نقد و بررسی قرار دهد تا از اشتباهات و غرور دور شوی.

* امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بیفشانی ، هر چند خرده بوده باشد و با روییدنش همراه شوی تا دریابی چه قدر زندگی در یک درخت جریان دارد.

معنی :

آرزو می کنم که دانه ای ، هرچند کوچک ، در خاک بکاری و روییدن و بزرگ شدن آن را از نزدیک ببینی تا بدانی که خداوند بزرگ ، چگونه شیره ی زندگی را در وجود درخت به حرکت درآورده است.

* آری ، پول ، ارباب بدی است ، امّا خدمتگزار خوبی است.

به درستی که پول ارباب ناشایستی است زیرا انسان را به طمع می کشاند و از هدف اصلی زندگی دور می کند امّا خدمتگزار خوبی است و می تواند انسان را به خواسته ها و آرزوهایش برساند و در رسیدن به هدفش یاری دهد.

تاریخ ادبیات :

ویکتور هوگو : (85 - 02 م ) از مشهورترین شاعران قرن نوزدهم فرانسه و از بزرگ ترین نویسندگان ادبای اجتماعی جهان است. وی مردی آزادمنش و آزادی خواه و طرفدار جدّی اصلاحات اجتماعی به نفع طبقات محروم و زحمت کش بود. << بینوایان >> از آثار معروفش است.

خودارزیابی :

1- چرا شاعر می گوید : << انسان باید دشمن هم داشته باشد >> ؟

تا گاهی از افکار و اندیشه ها و کارهای آمی انتقاد کند و انسان را از خطا و غرور دور کند.

2- چرا پول ارباب بدی است ولی خدمتگزار خوبی است ؟

زیرا که ارباب انسان شود او را به حرص و طمع و کارهای ناشایست وا می دارد ولی اگر خدمت گزار باشد ، می تواند بسیاری از نیازها و خواسته های انسان را برآورده کند.

3- اگر شما به جای شاعر بودید برای دوستانتان چه آرزوهایی دیگر داشتید ؟

برعهده دانش آموزان

****************************************************

نوشتن

1 برای هر واژه، دو هم خانواده بنویسید و در جدول قرار دهید.

غرّه
اعتماد
احساس
اعتراض

2 یكی از بندهای درس را كه بیشتر می پسندید انتخاب كنید و دلیل انتخاب خود را توضیح دهید.

3 ساخت هر واژه را مشخّص کنید.

پرنده، دشمن، شادمان، خدمتگزار، هواپیما، سردبیر، راه آهن، تعمیرگاه، نی زار، آبراه، فکر،ساده، آرزومند

ساده مشتق مرکب

درس پانزده: آزاد

ادبیات بومی

تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم.

تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران زمین

-تو را ای گرامی وطن، دوست دارم.

مهدی اخوان ثالث

پیش از توضیح ان سه مصراع، گفتن و شنیدن - نوشتن و خواندن- مطالب زیر لازم است:

مولفان کتاب فارسی نهم برای انتخاب این مصراع ها نهایت بد سلیقگی و کج رفتاری را از خود نشان داده اند. قصیده را آن چنان تراشیده اند و آن چنان کلمات را انتخاب کرده اند که از شعر جز مشتی کلمه، چیزی باقی نمانده. اگر واقعا این قصیده این قدر احتیاج به تراش خوردن .داشته، پس لایق این نبوده که در عنوان فصل قرار بگیرد، اگر هم مولفان به زیبایی آن اعتقاد داشته، و عمق معنا را قبول داشته اند چرا این قصیده را این گونه بال و پر بریده اند. در واقع پس از خواندن این سه مصراع فهمیدم کهچرااز اشعار بزرگان ما نسخه های متعددی در دست است. و چرا کلمه ها در بعضی از نسخه ها با هم تفاوت دارند. ممکن است بگویند که در کتاب های فارسی سوم راهنمایی هم این مصراع ها بود!

خوب! بله بود. ولی مگر اشتباه مجوز تکرار اشتباه است.

در همین سه مصراع: علاوه بر این که مولفان طوری آن ها را پشت سر هم چیده اند که دیگر نه یک قصیده بلکه شعر نیمایی شده، تازه کلمه زمین را هم به مصراع دوم افزوده اند. و در مصراع سوم نیز به جای کلمه گهر واژه وطن را قرار داده اند. این دو به علاوه این که این سه مصراع را از سه بیت جداگانه سر هم کرده اند.

به هر حال:

تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم.

بوم: سرزمین بر: خشکی، زمین. در این جا کشور

تو را ای گران مایه دیرینه، ایران زمین

گرانمایه: ارجمند ایران زمین: سرزمین ایران

این هم قصیده کامل:

ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو را ای کهن پیر جاوید برنا تو را دوست دارم، اگر دوست دارم
تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران تو را ای گرامی گهر دوست دارم
تو را ای کهن زاد بوم بزرگان بزرگ آفرین نامور دوست دارم
هنروار اندیشه ات رخشد و من هم اندیشه ات، هم هنر دوست دارم
اگر قول افسانه، یا متن تاریخ وگر نقد و نقل سیر دوست دارم
اگر خامه تیشه ست و خط نقر در سنگ بر اوراق کوه و کمر دوست دارم
وگر ضبط دفتر ز مشکین مرکب نئین خامه، یا کلک پر دوست دارم
گمان های تو چون یقین می ستایم عیان های تو چون خبر دوست دارم.
به جان، پاک پیغمبر باستانت که پیری ست روشن نگر دوست دارم.
سه نیکش بهین رهنمای جهان است مفیدی چنین مختصر دوست دارم
ابرمرد ایرانیی راهبر بود من ایرانی راهبر دوست دارم
نه کشت و نه دستور کشتن به کس داد ازین روش هم معتبر دوست دارم
من آن راستین پیر را گر چه رفته است از افسانه آن سوی تر دوست دارم
هم آن پور بیداردل بامدادت نشابوری هورفر دوست دارم
فری مزدک آن هوش جاوید اعصار که ش از هر نگاه و نظر دوست دارم
دلیرانه جان باخت در جنگ بیداد من آن شیردل دادگر دوست دارم
جهانگیر و داد آفرین فکرتی داشت فزونترش زین رهگذر دوست دارم
ستایش کنان مانی ارجمندت چو نقاش و پیغامور دوست دارم
هم آن نقش پرداز ارواح برتر هم ارژنگ آن نقشگردوست دارم
همه کشتزارانت، از دیم و فاراب همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
شهیدان جانباز و فرزانه ات را که بودند فخر بشر دوست دارم
به لطف نسیم سحر روحشان را چنان چون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پرشورشان را که اعصار از آن گشته زیر و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پند و چه پیغام و گر چند سطری خبر دوست دارم
من آن جاودان یاد مردان که بودند به هر قرن چندین نفر دوست دارم
همه شاعران تو و آثارشان را به پاکی نسیم سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خیام، خشم و خروشی که جاوید کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد که انگیزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شیفته شمس، شور و شراری که جان را کند شعله ور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی همه شور و شعر و سمر دوست دارم
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت که شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزه شرب کارون و اهواز که شیرین ترش از شکر دوست دارم
فری آذرآبادگان بزرگت من آن پیشگام خطر دوست دارم
صفاهان نصف جهان تو را من فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
خوشا خطه نُخبه زای خراسان ز جان و دل آن پهنه ور دوست دارم
زهی شهر شیراز جنت طرازت من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم کُرد و بلوچ تو را چون درخت نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت که شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
من افغان همریشه مان را که باغی ست به چنگ بتر از تتر دوست دارم
کهن سُغد و خوارزم را با کویرش که شان باخت دودهٔ قجر دوست دارم
عراق و خلیج تو را چون ورزرود که دیوار چین راست در، دوست دارم
هم ارّان و قفقاز دیرینه مان را چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو دیروز افسانه، فردای رویات به جان این یک و آن دگر دوست دارم
هم افسانه ات را، که خوشتر ز طفلان برویاندم بال و پر، دوست دارم
هم آفاق رویایی ات را که جاوید در آفاق رویا سفر دوست دارم
چو رویا و افسانه، دیروز و فردات به جای خود این هر دو سر دوست دارم
ولیکن از این هر دو ای زنده، ای نقد من امروز تو بیشتر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج معانی که ت این تازه رنگ و صور دوست دارم
نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را

برای تو، ای بوم و بر دوست دارم

جهان تا جهان است، پیروز باشی

برومند و بیدار و بهروز باشی


پیدای پنهان

توحید مفضل؛ شرح شگفتی های آفرینش از زبان امام صادق علیه السلام

توحید مفضل حدیثی است طولانی، مشتمل بر سخنان امام جعفر صادق علیه السلام با موضوع محوری اسرار آفرینش که طی چهار جلسه بر مفضل بن عمر جعفی املا شده است.توحید مفضل از كتاب های ارزشمند و معتبر شیعه در مباحث اعتقادی محسوب می شود.

مفضل بن عمر کیست؟

ابومحمد مفضل بن عمر جعفی كوفی (متوفی قرن دوم هجری)از چهره های سرشناس و از شاگردان ممتاز امام صادق و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام بشمار می آید. بنابر بعضی روایات، وی امام باقر علیه السلام را نیز درك كرده است. وی روایات فراوانی را از امام جعفر صادق علیه السلام و امام موسی كاظم علیه السلام نقل كرده و از راویان بزرگ حدیث بشمار می رود.
مفضل بن عمر نزد ائمه اطهار علیهم السلام جایگاهی ویژه داشت و وكیل آن ها در گرفتن اموال و مصرف آن بود كه این خود دلیل بر اعتماد و اطمینان ائمه بزرگوار به وی است. مفضل نماینده خاص امام صادق علیه السلام در کوفه بود.در روایتی آمده كه امام صادق علیه السلام به مفضل فرمود: <<هرگاه دیدی میان دو تن از شیعیان ما اختلاف و نزاعی بر سر مالی به وجود آمده، تو خود از اموال من آن را بپرداز>>.
این فقیه شایسته در سایه آموزش ها و عنایت های امام صادق علیه السلام به مرتبه ای رسید که آن حضرت در مورد او می فرمود:
کاش همه شیعیانش در فهم و دانش، مانند مفضل بودند.
مفضل پس از هشتاد سال عمر بابركت و خدمت در راه آیین محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله در شهر كوفه دارفانی را وداع نمود و به حق پیوست.
دیگر آثار او به جز توحید مفضل عبارتند از : كتاب الوصیه، كتاب الیوم واللیله، كتاب علل الشرایع.

داستان نوشتن کتاب توحید مفضل

مفضل داستان نوشتن كتاب را این گونه نقل می كند: <<یك روز عصر من در مسجد مدینه در كنار قبر مطهر حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودم و در مقام و منزلت آن حضرت فكر می كردم كه ناگهان ابن ابوالعوجاء و یارانش وارد شدند و در كناری نشستند و شروع به صحبت كردند. آنان از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به عنوان یك فیلسوف، كه با زیركی فراوان نام خود را در جهان زنده نگه داشت، نام بردند و گفتند، این جهان خدایی ندارد و همه چیز خود به خود به وجود آمده و این جهان همیشه بوده و خواهد بود. من نتوانستم خشم خود را فروبنشانم و بر سر آن ها فریاد زدم و گفتم: ای دشمنان خدا آیا كافر شده اید؟! آنان در پاسخ من گفتند: اگر تو از یاران جعفر بن محمد علیه السلام هستی، او این گونه با ما سخن نمی گوید.
من از نزد آن ها خارج شدم و به نزد امام صادق علیه السلام رفتم و ماجرا را برای آن حضرت تعریف كردم. آن حضرت فرمود:
<<فردا صبح به نزد من بیا و قلم و كاغذی نیز بیاور تا برای تو از حكمت خداوند متعال در آفرینش جهان سخن بگویم. >>
من هم فردا صبح به نزد آن حضرت رفتم و ایشان نیز این كتاب را به من املا فرمود.
امام علیه السلام این كتاب را در چهار جلسه و در چهار روز، از صبح تا ظهر بر مفضل املا كردند.

نگاهی اجمالی به محتوای کتاب توحید مفضل:

جلسه اول :

امام علیه السلام در آغاز، علت این كه عده ای وجود خداوند متعال را انكار و یا در او شك می كنند، ناآگاهی از اسباب و شیوه آفرینش جهان هستی بیان می فرماید. سپس به بیان آفرینش جهان و خلقت انسان و اعضای بدن او، مانند دستگاه گوارش و حواس پنج گانه، می پردازد و از آن ها به حكمت و قدرت و علم خداوند متعال، كه آفریننده آن ها است، استدلال می كند؛
جلسه دوم:
امام در جلسه دوم به بیان شگفتی های جهان حیوانات، مانند خزندگان و چهارپایان مانند اسب، فیل، زرافه، میمون، سگ و پرندگان مانند مرغ و خفاش و اتی مانند زنبور عسل، ملخ، مورچه و ماهی می پردازد؛
جلسه سوم:
امام علیه السلام در جلسه سوم شگفتی های آسمان و زمین مانند رنگ آسمان و طلوع و غروب خورشید، و فصل های سال و خورشید و ماه و دیگر ستارگان و حركت بسیار سریع آن ها در آسمان و آفرینش سرما و گرما و باد و هوا و چگونگی ایجاد صدا و كوهها و گیاهان و. را بیان می نماید؛
جلسه چهارم:
در جلسه چهارم صحبت های امام صادق علیه السلام به بیان اسرار آفرینش در بلاها و پاسخ به شبهات منکران اختصاص می یابد.
وضعیت نشر:
این كتاب، به همت انتشارات مكتبه الداوری قم، به قطع وزیری چاپ شده است. همچنین این کتاب بارها به فارسی وارد و ترجمه شده است که از جمله آن ها ترجمه علامه مجلسی و ترجمه علی اصغر فقیهی می باشد.
منابع:
محمدرضا ضمیری، کتاب شناسی تفصیلی مذاهب اسلامی
محمد مهدی رضائی، "نگاهی موحدانه به شگفتی های آفرینش از زبان امام صادق علیه السلام" (ترجمه توحید مفضل)، نشر جمال، 1390 ش
واژه های درس
شریف: بزرگوار، بلند قدر ، پاک نژاد، گهری
ضمن : . اثنا، حین، خلال، طی
نبوت: پیامبری
اعتراض : انتقاد و ایراد
متانت: فروتنی
تدبیر: چاره کار
قائل: گوینده؛سخنگو
جراحت: زخم،خستگی
خلل:
۱. رخنه، شکاف، ۲. نقص، ، کاستی ۳. آشفتگی، تباهی، عیب، فساد، ۴. آسیب، گزند
مصلحت: خیر و صلاح
حیا:شرم و خجلت
صله رحم: احسان به خویشاوندان
معاصی:گناهان
شأن:درخور،امر بزرگ
تضرع:زاری، التماس
صدقه: بلاگردان،خیر
مساکین:بیچارگان
عافیت:تندرستی ،سلامتی
معرفت: آشنایی،علم و دانش
حاصل: نتیجه،محصول
**********************************************
خودارزیابی
1 پاسخ شخص گمراه به مفضّل چه بود؟

2- این درس را با درس اوّل ) آفرینش همه.( مقایسه كنید و شباهت های آنها را
بیان كنید.
3 چرا خداوند بزرگ، نعمت تفکّر و اندیشیدن را به انسان ها بخشید؟

******************************************************
نوشتن
1 ده واژه را كه ارزش املایی دارند، از متن درس بیابید و بنویسید.

2 جمله های زیر را بخوانید و قید های آن را مشخّص کنید.
الف( تو هم، شایسته، سخن بگو. ب( من فعلاً کاری ندارم

پ( محمد چرا دیروز غایب بود؟ ت( همایون، دوباره، برنده شد.

3 بیت زیر را بخوانید و ارتباط آن را با متن درس، در یك بند بنویسید.
جهان چون زلف و خال و خط و ابروست كه هر چیزی به جای خویش نیكوست


درس سیزدهم :آشنای غریبان

متن درس سیزدهم از دو غزل امام خمینی )ره( و قیصر امین پور شکل گرفته است. عنوان شعر
آغازین )آشنای غریبان( دارای تناقض)پارادوکس( است که این خود حسن انتخابی است و در آن به
امام رضا )ع(، امام غریبان، اشاره دارد. عنوان دومین غزل، استعاره ای از امام مهدی )عج( است.
لحن خوانش غزل نخستین، لحنی روایی آمیخته با بیان عواطف و آرزوهاست و در غزل امام )ره(
لحنی امیددهنده و بشارت آمیز است.
تصویرسازی های امین پور در آرایه هایی چون تشخیص )چشمه های خروشان تو را می شناسند/
موج های پریشان./ پرسش تشنگی را.( و تشبیهاتی مانند: پرسش تشنگی را تو آبی/ نام تو رخصت
رویش است./ در بیت های آغازین این غزل به چشم می خورد. در بیت چهارم، گل های این باغ،
نمادی از انسا نهای پاک و نی کنهاد ایران زمین است و در مصراع پایانی )کوچه های خراسان.(
مجاز و جان بخشی دیده می شود.
در غزل امام)ره( ظهور حضرت مهدی)عج( همچون فرا رسیدن بهار است که همهٔ استعدادهای
طبیعت دست به دست هم داده و برای رویش نو آماده می شوند و ظهور حضرت مهدی )عج( حیات
مجدّد بشریت برای رشد و بالندگی است.
استعاره از امام >> گل، بهار جان، جان جهان، سلطان زمین و آسمان و منجی جهان << در این غزل
مهدی )عج( است؛ رابطهٔ مراعات نظیر در بین واژگان )گل، بهار، عید(، )گار،لاله، باران، زمین،
آسمان( برقرار است، همچنین بین دو واژهٔ )جان و جهان( آرایهٔ جناس دیده می شود.

قالب شعر :
غزل
چشمه های خروشان تو را می شناسند
موج های پریشان تو را می شناسند

معنی :
چشمه های خروشان و موج های پر تلاطم تو را می شناسند.
آرایه :
چشمه ها و موج ها می شناسند : تشخیص
چشمه ، خروشان و موج : مراعات نظیر
تکرار << ش >> : واج آرایی
خروشان و پریشان : مشتق
پرسش تشنگی را تو آبی ، جوابی
ریگ های بیابان تو را می شناسند

معنی :
تو برای انسان های تشنه ی معرفت ، مانند آبی هستی . شن های بیابان هم ارزش تو را می دانند.
آرایه :
تو آبی : تشبیه
تشنگی و آب : تضاد و مراعات نظیر
ریگ ها می شناسند : تشخیص
نکته :
پرسش ، تشنگی : مشتق
<< ی >> در آبی و جوابی : اسنادی به معنی هستی
<< را >> مصراع اول : حرف اضافه به معنی برای
<< را >> مصراع دوم : نشانه مفعولی

نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند

معنی :
ای امام رضا (ع) نام تو اجازه ی روییدن
شادابی است و به همین دلیل است که گیاهان
و قطره های باران ، شاداب خود را از تو گرفته اند.

آرایه :
رویش و برگ ، طراوت و باران : مراعات نظیر
برگ و باران می شناسد : تشخیص
نکته :
رویش و بار ان : مشتق
زین سبب : قید علّت
رخصت : مسند
هم تو گل های این باغ را می شناسی
هم تمام شهیدان تو را می شناسند

معنی :
ای امام رضا (ع) ، تو همه ی انسانها خوب
و شایسته ی این جهان را می شناسی
و تمام شهیدان هم وجود پاک تو را درک کرده اند.

آرایه :
گل : استعاره از انسانهای خوب
باغ : استعاره از دنیا
گل و باغ : مراعات نظیر
نکته :
<< را >> در مصراع اول و دوم : نشانه مفعولی
اینک ای خوب ، فصل غریبی سرآمد
چون تمام غریبان تو را می شناسند

معنی :
ای امام خوب ما اکنون زمان غریبی و تنهایی
به پایان رسید چون که تمام انسانهای غریب
و بیگانه تو را می شناسند.

آرایه :
خوب : مجازاً امام رضا (ع)
فصل غریبی : اضافه تشبیهی
سرآمدن : کنایه
نکته :
غریبی : مشتق
سرآمد : فعل مرکّب
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان تو را می شناسند


معنی :
ای کاش آن زمانی که از خراسان عبور می کردی
من هم بودم و مانند مردم خراسان حضور
تو را درک می کردم

آرایه :
کوچه های خراسان : مجازاً مردم خراسان
کوچه های خراسان می شناسند : تشخیص ،
تلمیح به سفر امام رضا (ع) به نیشابور
نکته :
کاش : شبه جمله
قیصر امین پور
تاریخ ادبیات :
قیصر امین پور از شاعران معاصر است که
از آثار وی می توان به موارد زیر اشاره کرد :
منظومه ظهر روز دهم
مثل چشمه، مثل رود
به قول پرستو
مجموعه شعر آینه های ناگهان
مجموعه شعر گل ها همـه آفتابگردان اند
و سر انجام وی پس از تصادفی در سال
۱۳۷۸ همواره از بیماری های مختلف رنج می برد
و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند
کلیه را پشت سر گذاشته بود و در نهایت حدود
ساعت ۳ بامداد سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶ در بیمارستان
دی درگذشت. پیکر این شاعر در زادگاهش گتوند و
در کنار مزار شهدای گمنام این شهرستان به خاک سپرده شد.
توجه :
تو را می شناسد : ردیف شعر
**************************************
میلاد گل و بهار جان آمد
برخیر که عید می کشان آمد
معنی :
میلاد حضرت مهدی (ع) فرا رسید و وجود
عاشقانش را پر از شادی و نشاط کرد.
برخیز زیرا زمان خوشی و شادابی است
آرایه :
گل و بهار جان : استعاره از حضرت مهدی (عج)
بهار ، گل ، عید ، میلاد : مراعات نظیر
می کشان : استعاره از عارفان و عاشقان
خاموش مباش زیر این خرقه
بر جان جهان ، دوباره جان آمد

معنی :
گوشه نشینی و افسردگی را رها کن زیرا با
تولد امام زمان (عج) تمام مردم جهان
روح و جان تازه ای گرفتند.

آرایه :
جان و جهان : جناس
تکرار << ج >> : واج آرایی
جهان : مجازاً مردم
گار زعیش ، لاله باران شد
سلطان زمین و آسمان آمد

معنی :
تمام هستی به خاطر تولد سرور آسمان و
زمین ( امام زمان ) شاد و زیبا شد.

آرایه :
گار ، عیش و لاله : مراعات نظیر
سلطان : استعاره از حضرت مهدی
زمین و آسمان : تضاد ، مراعات نظیر و مجازاً تمام هستی
آماده ی امر و نهی و فرمان باش
هشدار ، که منجی جهان آمد
امام خمینی ( ره )
تاریخ ادبیات :
امام خمینی ( ره ) بنیانگذار و رهبر فقید جمهوری
اسلامی است و از جمله آثار وی می توان به
دیوان شعر و کتاب چهل حدیث اشاره کرد.
( 1368-1281 هجری شمسی)
معنی :
آگاه باش که امام زمان ، نجات بخش مردم
، به دنیا آمده ، سپس با تمام وجود آماده اجرا
دستور و امر او باش.
آرایه :
امر و نهی : تضاد
جهان : مجازاً مردم
لغت :
رخصت : اجازه
رویش : روییدن
طراوت : شادابی
زین سبب : به این علّت
اینک : اکنون
فصل : زمان
غریبی : نا آشنان بودن
سرآمد : پایان یافت
میلاد : تولد
می کشان : باده نوشان (عارفان و عاشقان)
خرقه : لباس ، جامه ی عارفان و درویشان
عیش : خوشی
سلطان : پادشاه
نهی : منع
هشدار : آگاه باش
منجی : نجات دهنده
خود ارزیابی :
1. چرا شاعر می گوید << فصل غریبی سرآمد >> ؟
زیرا امروز همه مردم حتی بیگانگان
نیز امام رضا را می شناسند.
2. در شعر دوم ، برای میلاد امام زمان
(عج) چه توصیف هایی به کار رفته است ؟
میلاد امام زمان ، مثل گل و بهار ،
موجب شادی و نشاط عارفان و
عاشقان و مثل جان تازه ای در پیکر
عالم هستی دانسته شده است.
3. رهبران جامعه ی اسلامی ، چه نقشی
در هدایت مردم دارند ؟
چون الگو و رهبر مردم جامعه هستند
می توانند هدایت گر آنان به سوی سعادت باشند.
نوشتــــــــــــــن

1-هم خانوادۀ واژه هـــــــای <<ترخیص، غربت، معابر، ولادت، اعیاد، معیشت، تسلّط نجات>>
را از متن درس بیابید و بنویسید. رخصت - غریبان- عبور -میلاد - عید- عیش -سلطان- منجی


2-در بیت های زیر، قافیه ها را مشخّص کنید و نوع ردیف آنها را بنویسید.

هی بیا با من بران این خرس را خرس را مگزین، مَهِل همجنس را

قافیه: خرس- همجنس/ ردیف:را- را نوع :حرف

شد نفَسِ آن دو سه هم سال او تنگ تر از حادثه حال او

قافیه: سال -حال / ردیف : او-او نوع:اسم (ضمیر)

3-ارتباط معنایی بیت زیر را با درس پیدا كنید و بنویسید.

آب زنید راه را هین كه نگار می رسد مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد




زن پارسا

درس یازدهم زن پارسا

نوع نثر : ساده و روان

از کتاب تذکره الاولیای عطّار نیشابوری

  • نقل است آن شب که رابعه ، ( رابعه عدویّه از ن عارف ، پرهیزگار و بزرگ قرن دوم هجری ) ، در وجود آمد ، در خانه ی پدرش ، چندان جامه نبود که او را در آن بپیچند و چراغ نبود.

معنی :

گفته اند شبی که رابعه ( رابعه ی عدویّه از ن خداشناس ، پارسا و بزرگ قرن دوم هجری ) به دنیا آمد ، در خانه ی پدر او ، آن مقدار لباس نبود که رابعه را در آن قرار دهند و چراغی هم در خانه وجود نداشت.

لغت :

نقل الست : گفته اند / رابعه : در لغت به معنی چهارم ( در این جا اسم زن عارف مشهور قرن دوم هجری است .) / عارف : خداشناس / پرهیزگار : پارسا / د وجود آمد : به دنیا آمد/ چندان : آن اندازه / جامه : لباس

نکته دستوری :

واژه های << خانه >> و << جامه >> ساده هستند. / نبود ( = وجود نداشت ) : فعل غیر اسنادی ( در گذشته به فعل غیر اسنادی ، فعل << خاص >> می گفتند.)

  • پدر او را سه دختر بود. رابعه چهارم بود. از آن ، رابعه گویند ، پس عیال با او گفت : << به فلان همسایه رو و چراغی روغن بخواه >>.

معنی :

پدر او سه دختر داشت و رابعه ، چهارمین دختر بود. به این علّت ، به او رابعه می گویند ؛ همسرش به او گفت : << به خانه ی فلان همسایه برو >> و روغن به اندازه یک چراغ بگیر.

لغت :

آز آن : به این علّت / عیال : همسر ، خانواده / فلان : اشاره به یک شخص یا یک چیز نامعلوم و مبهم.

نکته دستوری :

<< را >> در پدر او را ، مفهوم مالکیّت می دهد و در فعل تغییر معنی ایجاد می کند. در این جمله ، فعل << بود >> به << داشت >> تبدیل می شود : پدر او سه دختر داشت.

  • پدر رابعه عهد کرده بود که از مخلوق هیچ نخواهد . برخاست و به در خانه ی آن همسایه ، رفت و باز آمد و گفت : << خفته اند >>. پس دل تنگ ، بخفت و پیغمبر[را] علیه السلام ، به خواب دید. گفت : << غمگین مباش ، که این دختر ، سیّده ای است که هفتاد هزار [از] امّت من در شفاعت او خواهند بود>>.

معنی :

پدر رابعه ، با خود عهد کرده بود که از انسان ها ، چیزی نخواهد بلند شد و به خانه ی آن همسایه رفت و برگشت و گفت : خوابیده اند . بنابراین ناراحت شد و خوابید و پیغمبر را که درود و رحمت خدا بر او باد ف خواب دید. گفت : <<ناراحت نباش ، زیرا این دختر ( رابعه ) ، بزرگی ات که هفتاد هزار نفر از امّت من با میانجی گری و خواهش او ، مورد عفو الهی قرار خواهند گرفت. ( گناهان هفتاد هزار امّت من به خاطر در خواست و خواهش رابعه از بین می رود.)

لغت :

عهد : پیمان / مخلوق : بندگان خدا ، آفریده / دل تنگ : ناراحت / بخفت : خوابید / علیه السلام : درود و رحمت خدا بر او باد / سیّده : سرور ، بزرگ / امّت : پیروان یک دین و پیغمبر / شفاعت : خواهش گری

نکته دستوری :

عهد کرده بود : ماضی بعید / برخاست : ماضی ساده پیشوندی / خفته اند : ماضی نقلی / بخفت : ماضی ساده / خواهند بود : مستقبل ( آینده )

  • چون رابعه ، بزرگ شد ، پدر و مادرش بمردند و در بصره قحطی عظیم پیدا شد و خواهران متفرّق شدند و رابعه به دست ظالمی افتاد. او را به چند درم بفروخت . آن خواجه او را به رنج و مشقّت ، کار می فرمود . روزی بیفتاد و دستش بشکست . روی بر خاک نهاد و گفت : << الهی ! غریبم و بی مادر و پدر و اسیرم و دست شکسته >>.

معنی :

وقتی رابعه بزرگ شد ، پدر و مادرش فوت کردند و در شهر بصره خشک سالی شدیدی آشکار شد و خواهران او پراکنده شدند و رابعه به دست انسان ستمگری گرفتار شد.

رابعه را با گرفتن چند سکه ی نقره ، فروخت . صاحب رابعه ، او را وادار می کرد که کارهای سخت و دشواری را انجام دهد. روزی رابعه به زمین خورد و دستش شکست . صورتش را بر خاک قرار داد و با خدا راز و نیاز می کرد و می گفت : پروردگارا من تنها و بدون مادر و پدر هستم و دست صاحبم گرفتار و ناراحت و آزرده هستم.

لغت :

قحطی : خشک سالی / متفرّق : پراکنده / درم : سکه ی نقره ، درهم / خواجه : سرور ، صاحب / مشقّت : سختی ، دشواری / غریب : بیگانه ، نا آشنا

  • مرا از این همه ، هیچ غم نیست ، الّا رضای تو می باید تا بدانم که راضی هستی یا نه ؟ . آوازی شنید که << غم مخور ، فردا جاهیت خواهد بود چنان که مقرّبان اسمان به تو نازند.>>

معنی :

من به خاطر این همه رنج و سختی ، ناراحت و غمگین نیستم ، مگر خشنودی و رضایت تو لازم است تا این که بدانم از من راضی و خشنود هستی یا نه ؟

شنید که ناراحت نباش ، در آینده آن چنان مقام و عظمتی به دست می آوری که نزدیکان خدا و فرشتگان به تو افتخار بکنند.

لغت :

الاّ : مگر ، به جز / رضا : خشنودی / تو : خدا / جاه : مقام ، شکوه / مقرّبان : نزدیک شدگان ، کسی که منزلت پیدا کرده باشد.

نکته دستوری :

<< ت >> در جاهیت ، نقش متمم دارد : جاه برای تو خواهد بود

  • پس رابعه به خانه رفت و دایم روزه داشتی و همه شب نماز کردی و تا روز بر پا بودی . شبی خواجه از خواب در آمد . آوازی شنید. نگاه کرد ، رابعه را دید در سجده ،

معنی :

پس رابعه به خانه رفت و همیشه روزه دار بود و هر شب تا صبح مشغول عبادت بود. یک شب خواجه از خواب بیدار شد . صدایی شنید . نگاه کرد ، رابعه را دید که در سجده است.

لغت :

دایم : همیشه / همه شب : تمام شب / تا روز بر پای بود : تا صبح مشغول عبادت بود ./ از خواب در آمد : بیدار شد.

نکته دستوری :

داشتی ، کردی و بودی : ماضی استمراری ساخت قدیم

  • می گفت : << الهی تو می دانی که هوای دل من در موافقت فرمان توست و روشنایی چشم من در خدمت درگاه تو. اگر کار به دست من استی ، یک ساعت از خدمتت نیاسودمی . امّا تو مرا زیر دست مخلوق کرده ای . به خدمت تو ، از آن ، دیر می آیم>>.

معنی :

می گفت: << پروردگارا : تو آگاهی که من علاقه ی قلبی ام این است که از فرمان و دستور تو پیروی کنم و خدمت کردن از تو برای من مثل نور چشم عزیز است .

اگر اختیار کارها در دست من بود ، لحظه ای از فرمان بردباری و اطاعت از تو ، غفلت و خودداری نمی کردم . امّا تو مرا زیر دست آفریده خود قرار دادی . به این علّت ، دیر به عبادت تو می آیم .

لغت :

هوای : میل / موافقت : همراهی ، سازگار / استی : می بود ، باشد / از آن : به این علّت .

نکته دستوری :

نیاسودمی : ماضی استمراری ( نمی آسودم )

  • راه ندید . چادر بر جای نهاد . بعد از آن ، راه باز یافت .

معنی :

راه خروج را پیدا نکرد . چادر را سر جایش گذاشت . بعد از آن ، راه خروج را پیدا کرد.

نکته دستوری :

باز یافت : فعل پیشوند ، ماضی ساده

  • هم چنین تا هفت نوبت .

معنی :

به همین شکل این کار را هفت بار تکرار کرد.

لغت :

همچنین : به همین شکل و ترتیب

  • از گوشه ی صومعه آواز درآمد که ای مرد ، خود را رنجه مدار که او چند سال است تا به ما دل سپرده است . ابلیس ، زهره ندارد که گرد او گردد. را کی زهره ی آن بود که گرد چادر او گردد ؟ تو خود را مرنجان ای طرّار ! که اگر یک دوست خفته است دوست دیگر بیدار است. تذکره الاولیا ، عطار نیشابوری

معنی :

از گوشه عبادتگاه صدای بلندی به گوش رسید که ای مرد ، خود را خسته و ناراحت نکن ، زیرا ، او چند سال است که عاشق و شیفته ما است. شیطان ، جرئت ندارد که نزدیک او ( مزاحم او ) شود. هرگز نمی تواند که به او نزدیک شود و آسیب برساند . ای ، تو خودت را آزار نده ، زیرا اگر دوست ما ( رابعه ) خواب است ، خداوند بیدار است و از او محافظت می کند .

لغت :

صومعه : عبادتگاه ، دیر ، محل عبادت / رنجه : ناراحت ، آزرده / ابلیس : شیطان / زهره : جرئت ، شهامت / طرّار : ، راهزن

آرایه ها :

دل سپردن : کنایه از علاقه مند شدن ، عاشق شدن / زهره : مجازاً جرئت ( در اصل کیسه ی صفراست که به کبد متصل است و مایعی زرد و تلخ در آن است.)/ دوست ( در دوست دیگر بیدار است ) : استعاره از خدا / خفته و بیدار : تضاد

نکته دستوری :

را کی زهر آن بود که گرد او گردد ؟ جمله استفهام انکاری

خود ارزیابی

1- چرا پدر رابعه ، شب تولد او دل تنگ خوابید ؟

زیرا نه در خانه لباسی داشت که نوزادش را در آن بپیچند و نه چراغی که خانه را گرم و روشن کند.

2 چه عنوان های دیگری می توان برای این درس انتخاب کرد؟


3 مهم ترین ویژگی های اخلاقی رابعه چه بود؟

نوشتن

1 هر یك از واژگان زیر با كدام نشانة جمع به كار نمی روند؟

ها ات ان

مخلوق
طرّار
ظالم
نظر
غریب

2 با توجّه به متن درس، واژة(دوست)در جمله زیر، به چه اشاره دارد؟

اگر یک دوست خفته است، دوست دیگر بیدار است

3جاهای خالی را با کلمات مناسب پر کنید.

1او شعری سرود. ماضی استمراری

ماضی ساده سوم شخص مفرد از مصدر سرودن.

ماضی مستمر دوم شخص مفرد

فعل از مصدر خواندن


parcham

قصیدۀ << ای وطن >> در36 بیت به قلم ادیب الممالک فراهانی سروده شده است

که در کتاب فارسی هشتم درس دهم شش بیت از آن آمده است.و اینک به تمام ابیات آن از دیوان وی عنایت بفرمایید.

ای خزیده در این سرای کهن

وی دمیده چو گل درون چمن

نکته ای گویمــت که گر شنوی

شاد مانی به جان و زنده به تن

آدمی را چو هفـــت مهــــر به دل

نبــــــود کم شمار از اهریمن

مــهر ناموس و زندگـــانی و دین

عزت و خاندان و مال و وطن

وان که بیهـــوده بگــــذراند عـمر

هست نــــادان و ابله و کودن

وان که ایمان به دین خویش نداشت

از بدیــــهای او مـــباش ایمن

وان کــــه قــــدر شــرف نداند باد

ذل و فقــــــــرش قبا و پیراهن

وان که اسراف پیشه کرد به مــــال

نشــــــود شمع خانه اش روشن

وان که حب وطن نداشــــت به دل

مرده زان خوبـــتر به مذهب من

ای وطــــن ای دلِ مــــــــــرا مأوا

ای وطـــــــن ای تنِ مرا مسکن

ای وطن ای تو نور و ما همه چشــم

ای وطن ای تو جان و ما همه تن

ای مرا فــکرت تــــــــو در خـــاطر

وی مرا منّـــــــــت تو بر گردن

ای تراب تــــــــو بهتر از کـــــــافور

ای فضـــــــای تـــــــــو به ز باد بهار

ای نسیم تو خـــــــوشتر از لادن

ای هــــوای تو به ز مشک ختن

ای تــف غیـــــــرت تــو خاره گداز

ای مــــــی همت تو مرد افکن

پشه با یاری تو پیـــــــــــل شـــــکار

روبه از نیــــــروی تو شیر اوژن

ای عیون کریمـــــه را منــــــــــــظر

ای عظام رمـــــــــــیمه را مدفن

ای غــزالان شوخ را گلــــــــگشت

ای درختـــــان سبز را گلــــشن

نار تـــــــــو خوبتر ز بــــرد و سلام

خار تو تـــــازه تر ز ورد و سمن

با تـــــــــو بر زهر جــــان ما مشتاق

بی تو با نور چـــــــشم ما دشمن

از تو گر رو کنم به دار ســــــــــرور

هست در دیده ام چــو نور حزن

از هوای تو مغزم آن شــــــــــــــنود

که رسول خدا ز بــــــــــاد یمن

ای به یاد تو در سرای سپنــــــــــــج

ای به نام تـــــــو در جهان کهن

تخت جمشــــــــــــــید و افسر دارا

تیغ شــــــــــاپور و رایت بهمن

ای به مهر تو با هــــــــــــــزار اسف

ای به راه تـــــــــو با هزار شجن

خسته در هر رهی دو صد بهــــــــرام

بسته در هر چهـــی دو صد بیژن

ای ز شاپور و اردشیـــــــــــر به پای

مانده آباد دشــت و باغ و چمن

ای زبهرام و یزد گرد به جـــــــــــای

ای پی نرگس تو غرقه به خـــــــــون

مانده ویـــران دیار و ربع و دمن

چشم اســـــــــفندیار رویین تن

ای سپرده هـــــــــــزار دستـــــــانت

خانه و آشیــــــان به زاغ و زغن

ای پس از صد هزار رود و ســــــرود

خـــواسته از سرای تو شـــــیون

از هــــــــــــــوای تو هر که برگردد

متوسل بود به جبت و وثــــــــن

وثنی بهترســــــت از آن که به صدق

نپرستــــــــــد تو را بسان شمن

ای برادر بتـــــــــــــــاب از آتش ما

آن دلی را کــه سخت تر ز آهن

گریه کن بر وطن کــــــه گریه ی تو

چشم دل را همــــی کند روشن

به هوای وطن ن گریـــــــــــــــند

گر نگریی تو کمتــــــری از زن

شعرهای میهنی، برای بیان حسّ غرور،

عظمت و افتخار ملّی سروده می شوند. به هنگام

خواندن این گونه متن ها باید با حفظ استواری کلام

و تأکید بر واژگان کلیدی متن، همچون وطن

لحن مناسب و آهنگ حماسی را به کار گرفت.


معنی واژه های درس

شکوهمند : با شکوه ، با عظمت

اراده :میل ،قصد ،خواستن

پیکره: جسم ، صورت ، مجسمه

گزند: آسیب

عزّت : بزرگی ، ارجمندی

گستاخی: جسارت ، پررویی

خبل : گروه ، دسته

جان بر کف : آماده ی مرگ ، جانباز

بنیان : پی ، ساختمان ، شالوده

حامیان : طرفداران

تازش : حمله

رشید: دلیر ، شجاع

قلل : جمع قله

سیما : چهره

عرصه : میدان ماوا : پناهگاه

اهریمن : شیطان

ناموس : شرف ، آبرو

حب : دوستی

هجوم : حمله

همت : تلاش ،بلند نظری، اراده

تعهد: . پیمان، عهده داری، ضمانت،

تخصص: استادی،مهارت،کاردانی،

زیور: زینت و آرایش


معنی ابیات

1-ای وطن ای دل مرا مأوا . ای وطن ای تن مرا مسکن
ای سرزمینم ، که پناهی برای دل وروح منی . ای میهنم ، ای که برای تنم خانه هستی


2-ای وطن ای تو نور و ما همه چشم .ای وطن ای توجان وماهمه تن.
ای میهنم ، ای که تو مانند نور هستی و ما همه مانند چشم که به نور نیاز دارد .ای میهنم ای که تو مانند روح هستی و ما تن برای این روح


3-نکته ای گویمت که گر شنوی . شاد ، مانی به جان و زنده به تن
نکته ای را میخواهم برای تو باز گو کنم که اگر بشنوی . با تمام دل و جان خود شادمان می شوی


4-آدمی را چو هفت مهر به دل . نَبُوَد کم شمار از اهریمن
انسان اگر محبت و علاقه هفت چیز را در دل . خود نداشته باشد از شیطان هم او را باید پایین تر دانست


5-مهر ناموس وزندگانی و دین .عزّت وخاندان و مال و وطن
علاقه به آبرو و زندگی و دین . شرف و خانواده و مال وثروت و وطن


6-وآن که حبّ وطن نداشت به دل .مرده زان خوب تر به باور من
و کسی که میهن دوستی و علاقه به وطن را در دل خود نداشته باشد. به اعتقاد من مرده از او بهتر است
ادیب الممالک فراهانی


خود ارزیابی

1 . در متن درس، سرزمین ایران با چه ویژگی هایی توصیف شده است؟

سرزمینی بزرگ و عزیز و شکوهمند است که دین ، زبان ، فرهنگ و جسم ما در آن پروش یافته است

2 . دربارۀ ارتباط حدیث <<حبُّ الوطنِ مِنَ الایمان >> با محتوای درس، توضیح دهید.

معنی حدیث این است که (( دوست داشتن سرزمین مادری جزئی از ایمان است )) و ما این را در طول تاریخ و

بویژه در دوران دفاع مقدس دیده ایم که جوانان این کشور برای دفاع از سرزمین مادری خود چگونه از وطن خود

با اتکا به خداوند متعال دفاع کردند

3 . به نظر شما برای عزّت و سربلندی ایران اسلامی در عرصه های جهانی چه باید کرد؟

باید در راه علم و دانش کوشش فراوانی انجام دهیم چون همانطور که فردوسی گفته است توانا بود هر که دانا بود

و وقتی ما دانا باشیم این توانایی را خواهیم داشت که ایران را در عرصه های جهانی سربلند و عزیز کنیم


صفت اشاره،صفت شمارشی

وابسته های اسم(2)

دانش زبانی

به جمله های زیر، توجّه کنید.

1. آن قهرمان، پیروز شد.

2. من این میز را ساختم.

در هر دو گروه اسمی مشخص شده، کلمۀ )آن، این( پیش از اسم، <<صفت اشاره >> است که

دربارۀ دوری و نزدیکی آن اسم توضیح می دهد. چون صفت اشاره قبل از اسم می آید، <<وابستۀ

پیشین >> اسم، خوانده می شود. اکنون جمله های زیر را بخوانید:

3. چهار دانش آموز به همان کلاس آمدند.

4. اوّلین گروه در این مسابقه پیروز شدند.

به گروه های اسمی مشخص شده در جمله های 3 و 4 توجّه کنید. در هر دو گروه اسمی،

کلمه ای که قبل از اسم آمده است، صفت شمارشی است و دربارۀ شمار اسم توضیح می دهد.

اعداد اصلی )یک، دو، سه و .( و ترتیبی )اوّلین، دومین، سومین و .( صفت شمارشی

هستند. صفت های شمارشی که پیش از اسم می آید ، وابستۀ پیشین اسم نامیده می شود. اکنون

گروه های اسمی جمله های 1 تا 4 را به هسته و وابسته، تقسیم می کنیم.

گروه اسمی

وابستۀپیشین

هسته

صفت اشاره

صفت شمارشی

آن

----

قهرمان

این

----

میز

---

چهار

دانش آموز

همان

----

کلاس

---

اولین

گروه

این

---

مسابقه


فعالیت های نوشتاری

1-چهار کلمۀ مهمّ املایی از متن درس بیابید و برای هر کدام، یک متضاد و یک مترادف

بنویسید

2-جمله های زیر را به اجزای آن تجزیه کنید؛ سپس هسته و نوع وابستۀ گروه های اسمی

را مشخص کنید

دشمن بی رحم بمب بر مردم بی گناه، فرو می ریخت

این ملّت شجاع ، در هشت سال، حماسه های شگفت انگیز آفریدند

نهاد

مفعول

متمم

فعل

دشمن بی رحم

بمب

مردم

فرو می ریخت

این ملت شجاع

حماسه های شگفت انگیز

هشت سال

آفریدند

3-در متن درس، یک تشبیه بیابید و رکن های اوّل و دوم آن را مشخص کنید.

نوجوانان شاداب و با ایمان همانند قلل استوار و پایدارند

رکن اول: نوجوانان رکن دوم: قلل

الفبای خطّ فارسی در مقایسه با الفبای خط های مشهور دنیا، پر نقطه ترین است؛

بنابراین، در نوشتن املا لازم است حرف های یک نقطه ای، دو نقطه ای و سه نقطه ای

را بشناسیم و نقطۀ هر حرف را در جای خاصّ آن قرار دهیم. مثال: نزد ترد، بنی نبی


هدهد صبا

معنی واژگان و آرایه های درس 9 قلم سحر آمیز و دو نامه

قلم سحر آمیز

سرداران : فرماندهان دلیرانه: شجاعانه میshy;لغزید: سُر میshy;خورد

1- ای هُدهُدِ صبا! به صبا میshy;فرستمت بنگر که از کُجا به کجا میshy;فرستمت

هدهد: پرنده ی شانه به سر صبا: باد صبحگاهی سبا : نام سرزمینی است

هدهد صبا: اضافshy;ی تشبیهی بین صبا و سبا آرایه ی جناس هست

این بیت تلمیح دارد:1-به داستان حضرت سلیمان(ع) 2-به آیه ی اذهب بکتابنا هذا(سوره ی نمل)

معنی : ای پیامshy; آور صبحگاهی! تو را به سرزمین سبا میshy;فرستم. نگاه کن که تو را به کجا می shy;فرستم؟!

2-حیف است طایری چو تو در خاکدان غم زین جا به آشیانِ وفا میshy; فرستمت

حیف: ستم، ظلم طایر: پرنده خاکدان غم: زمین غم shy;آلود

معنی: ستم زیادی است که پرندهshy; ایمانند تو در این زمین غمshy; آلود گرفتار باشد. از اینshy;جا تو را به آشیانهshy; ی مهربانی و محبّت

می shy;فرستم.

دونامه

بیدادگری: ظلم نیرنگ: حیله تقلید: پیروی

فتوا: دستور دینی تحریم: حرام شمردن، حرام دانستن الیوم: امروز ، هم اکنون

استعمال: استفاده در حکم: مانند محاربه: جنگ

تنگنا: محدودیّت توطئه: حیله ، مقدمه چینی برای رسیدن به امری

استعمار = آبادانی خواستن ، در مفهوم ی به معنی تسلط کشور قدرتمند بر کشور ضعیف تر برای غارت منابع آن کشور است / استعمال = ستفاده کردن ، به کار بردن

/ تنگنا = سختی ،دشواری

/ توطئه = نقشه کشیدن برای نابودی کسی یا چیزی

/ خاکدان = محل ریختن خاک روبه ، در اینجا مقصود از این جهان است

/ سبا = نام سرزمینی در عربستان که ملکه ای قدرتمند به نام بلقیس داشت

/ سحر آمیز = فریبنده ، آمیخته به جادو

/ صبا = باد خنکی که از شمال شرقی می وزد

/ طایر = پرنده ، پرواز کننده

/ محاربه = با یکدیگر جنگیدن

/ مرجع تقلید = مجتهدی که در مسائل دینی از او پیروی کنند

/ منزلت = شان ، درجه ، مقام

/ نیرنگ = سحر ، جادو

/ هد هد = شانه بسر ، یکی از پرندگان حضرت سلیمان .


خود ارزیابی

١ . سیّدجمال الدّین اسدآبادی در چه زمینه هایی استعداد داشت؟

آگاهی به امور ی و اجتماعی زمان خود ، آگاه در علوم دینی و مسلط به زیان های فارسی ، عربی ، انگلیسی و فرانسوی

٢ . چه رابطه ای بین شعر حافظ و نقّاشی کمال الدّین بهزاد بود؟

هم نقاشی که پرواز مرغی رو به آسمان بود و هم مضمون شعر حافظ هردو آینده ی روشن و رشد و تعالی را نشان می داند

٣ . چرا ّت و چهره های علمی فرهنگی تأثیر بیشتری در جامعه دارند؟

چون این افراد در علوم دینی و سایر علوم صاحب نظر هستند و در میان مردم شناخته شده اند و مردم به گفته های این افراد اعتماد دارند به همین دلیل تاثر بیشتری بر اقشار مختلف جامعه دارند



دانش ادبی: جناس

به این واژ ه ها توجه کنید:
<< صبا و سبا >> ، << آرام، رام >>
در این کلمات، حروف مشترکی دیده می شوند که از یک جنس هستند، به این گونه واژه ها
که شعر و نثر را زیباتر و خوش آهنگ تر می کنند، <<جناس >> می گویند.
به نمونه های زیر توجه کنید و جناس ها را بیابید.
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز؟
شرف مرد به جود است و کرامت به سجود هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود


فعالیت های نوشتاری

1-در متن درس، دو واژه بیابید که شکل نوشتاری و گفتاری آنها مانند <<شنبه >> متفاوت باشد.

2-در هر یک از جمله های زیر، گروه اسمی و وابسته های آن را مشخّص کنید.

شعر زیبا، هم در گزینش لفظ و هم در بیان معنا توجه مخاطب را برمی انگیزد

گروه اسمی
وابسته
شعر زیبا
شعر هسته زیبا صفت بیانی
گزینش لفظ
گزینش هسته
بیان معنا
بیان هسته
توجه مخاطب
توجه هسته

میرزای بزرگ، مرجع شجاع، فتوای تاریخی را نوشت

گروه اسمی وابسته
میرزای بزرگ
بزرگ صفت بیانی
مرجع شجاع
شجاع صفت بیانی
فتوای تاریخی
تاریخی صفت بیانی

3-در نمونه های زیر، جناس ها را بیابید.

الهی، چون تو حاضری، چه جویمو چون تو ناظری، چه گویم؟ )علّامه حسن زاده آملی(

سرو چمانمن چرا میل چمننمی کند همدم گل نمی شود، یاد سمن نمی کند )حافظ(

نه هر چه به قامتمهتر، به قیمتبهتر. )گلستان سعدی(


درس 8


درس" نوجوان باهوش "
نام نیکو گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار (سعدی)
معنی بیت: اگر خوشshy;نامی از انسان به یادگار بماند، بهتر از آن است که از او خانهshy; های مجلّل
و اشرافی بر جای بماند.
میرزا ابوالقاسم قائم مقام (۱۱۵۸ خورشیدی در هزاوه اراک - ۱۲۱۴ خورشیدی در تهران)
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی( ۱۱۹۳ - ۱۲۵۱ هzwj;.ق) از ت مداران و صاحب منصبان صاحب نام و اهل هنر و ادبیّات در نیمه اوّل قرن سیزدهم هجری بود.
تبار:
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، معروف به میرزا بزرگ از سادات فرزند سیدالوزراء میرزا عیسی، از مردم هزاوه فراهان از توابع اراک بود.اجداد او صاحب نام بودند و چند تن از آنان به خدمات مهم دولتی اشتغال داشتند. او در سال 1193 هجری قمری به دنیا آمد و زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و در تهران کارهای پدر را انجام داد و در آغاز جوانی علوم متداوله را آموخت.
زندگی ی:
میرزا ابوالقاسم سپس به تبریز نزد پدرش، که وزیر آذربایجان بود، رفت. چندی در دفتر عباس میرزا ولیعهد به نویسندگی اشتغال ورزید و در سفر های جنگی با او همراه شد و پس از آنکه پدرش انزوا گزید، پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت. نظم و نظامی را که پدرش میرزا بزرگ آغاز کرده بود، تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگهای ایران و روس شرکت داشت.
در سال ۱۲۳۷ هجری قمری پدرش میرزا بزرگ قائم مقام درگذشت و بین دو پسرش، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی، بر سر جانشینی پدر نزاع افتاد و حاجی میرزا آقاسی به حمایت میرزا موسی برخاست، ولی اقدامات او به نتیجه نرسید و سرانجام میرزا ابوالقاسم به امر فتحعلی شاه به جانشینی پدر با تمام امتیازات او نائل آمد و لقب <<سیدالوزراء>> و <<قائم مقام>> یافت و به وزارت نایب السلطنه ولیعهد ایران ( محمد علی شاه) رسید و از همین تاریخ بود که اختلاف حاجی میرزا آقاسی و قائم مقام به وجود آمد.
<<میرزا محمد تقی خان فراهانی>>(زاده: ۱۱۸۶، درگذشته:۲۰ دی ۱۲۳۰) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظم های ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود.
<<میرزا محمد تقی خان فراهانی>> (زاده: ۱۱۸۶، درگذشته:۲۰ دی ۱۲۳۰) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدر اعظم های ایران در دوره ی ناصرالدّین شاه قاجار بود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. وی مؤسس دارالفنون بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد. همچنین انتشار رومه وقایع اتّفاقیه از جمله اقدامات وی به شمار می آید. امیرکبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمّام فین به دستور ناصر الدّین شاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شده است.


معنی واژه های درس

ارادت : دوستی، از روی اعتقاد و ایمان
سرشار: لبریز، پر
از قضا:اتّفاقاً
سرشناس:معروف، شناخته شده
استعداد :توانایی، آمادگی
شاهد: حاضر، گواه، محبوب و معشوق، خدای تعالی
انیس: یار و همدم، اُنس گیرنده
شیوع: همه گیر شدن، آشکار شدن، متداول شدن
بهانه: دست آویز، عذر بیجا
صدراعظم:نخست وزیر
پشتکار :پایداری در پیش بردن و اتمام کاری
طراوت:شادابی، تازگی
تعارف:خوش آمد گفتن به یکدیگر، پیشکش دادن
فلسفه: علمی که در باره ی حقایق موجودات و علل وجود آنها بحث می کند.
جهل: نادانی
لهجه:زبان، طرز سخن گفتن و تلفّظ، شکلی از یک زبان که با تغییراتی در یک ناحیه تکلّم شود. مثل: گیلکی، لری و.
حکمت: دانش، دانایی،
عدل: راستی
لیاقت:شایستگی، سزاوار، درخور بودن
حلاوت:شیرینی
مکث: درنگ کردن
خرافات: سخنان بیهوده، افسانه، آنچه اساس علمی و معنوی نداشته باشد.
منشأ:محلّ پیدایش، اصل
خطاب: رویاروی سخن گفتن
مونس: یار، همدم
درد :رنج، ناخوشی، بیماری
وجد: خوشی بسیار، ذوق و شوق
درمان :علاج، دارو، چاره، دوا
هلهله:فریاد شادی، صدای درهم و برهم مردم
ذکاوت: تیز هوشی، زیرکی
رسا: بلند، رسنده
رمیده : ترسیده، گریخته
زهر:سم
ساقی:کسی که نوشیدنی به دیگری دهد.
آبله = نوعی بیماری واگیر دار
/ ارادت = میل ، دوستی از روی بی ریایی
/ استعداد= آمادگی ، توانایی
/ تعارف = خوش آمد گفتن به یک دیگر
/ حلاوت = شیرینی
/ خطاب = رویا رو سخن گفتن
/ ذکاوت = تیز هوشی
/ رسا = بلند ، رسنده ، کلام شیوا
/ سرشناس = معروف ، نامدار /
شیوع = فاش شدن ، رایج شدن
کاشف = آشکار کننده ، کشف کننده
نامی = مشهور، نام آور
/ واکسینه = واکسن زده شده ، مایه کوبی شده
/ هلهله = فریاد شادی



نکات برجسته ی درس و معنی بیت های درس:


کاغذ ذهن: ترکیب اضافی، اضافه ی تشبیهی. ذهن به کاغذ تشبیه شده است که در آن چیزی می نویسند.

قلّک ذهن: اضافه ی تشبیهی. ذهن به قلّک تشبیه شده است که در آن چیزی می ریزند.

1-به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

معنی بیت: شادابی و سرزندگی من در این جهان هستی، به این دلیل است که جهان ساخته ی دست اوست ( خدا) و شادابی اش را از

او می گیرد. من عاشق تمام مخلوقات عالم هستم زیرا همه ی هستی را او خلق کرده است.


2-به حلاوت بخورم که شاهد ساقی است به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست (سعدی)

معنی بیت: زهر را به شیرینی و شادی تمام سر می کشم زیرا ساقی، معشوق زیبارو و حقیقی ( خدا) است. هر دردی را با اشتیاق می پذیرم و تحمّل می کنم زیرا که درمان درد نیز نزد همان طبیب (خدا) است.

3-ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد (حافظ)

معنی بیت: ستاره ی بی مانندی شروع به درخشیدن کرد و همچون ماه تابان، روشن کننده ی مجلس شد و برای دل های نا آرام و وحشت زده ی ما، یار و همدم مناسبی گردید.

اشاره به تولّد رسول اکرم (ص) دارد که به عنوان برگزیده ترین انسان، پا به جهان هستی نهاد.


خود ارزیابی
1- سؤالات قائم مقام فراهانی برای آزمایش فرزندانش چه بود؟
الف- کاشف الکل که بود ؟
ب- این شعر از کیست ؟
(( ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد . دل رمیده ما را انیس و مونس شد ))

٢ - ویژگی های مشترک امیرکبیر و قائم مقام فراهانی چیست؟
هردو به مقام صدر اعظمی در ایران رسیدند و خدمات زیادی را برای ایران انجام دادند
٣ - خدمات قائم مقام فراهانی و امیرکبیر به ایران چه بوده است؟
قائم مقام توجه زیادی به اصلاحات در ایران داشت و زمینه سازحکومت داری به شیوه ی میهن پرستانه در ایران است و از نخستین کسانی است که به مبارزه با استعمار نوین در عصر جدید پرداخته است
امیر کبیر به مدرسه سازی نوین توجه داشت و در این راه مدرسه (( دارلفنون )) را که اولین مدرسه به شیوه نوین بود تاسیس کرد و همچنین رومه (( واقع اتفّاقیه )) با تلاش او منتشر شد و برای آگاه سازی مردم و دور کردن آن ها از جهل و خرافه همواره تلاش کرد



دانش زبانی :وابسته های اسم (1) صفت بیانی
به جمله های زیر، توجّه کنید.
دانشجوی کوشا، مقالۀ خوبی نوشت.
باغبان مهربان، گل های صورتی را کاشت.
گروه های اسمی جمله های بالا را در جدول زیر، می بینیم.

جمله گروه اسمی گروه اسمی
1 دانشجوی کوشا مقالۀ خوبی
٢ باغبان مهربان گل های صورتی

در هر چهار گروه اسمی، کلمه ای که بعد از اسم آمده است، <<صفت بیانی >> است که دربارۀ
چگونگی و ویژگی های اسم، توضیحاتی را بیان می کند. صفت بیانی معمولاً پس از اسم
می آید و <<وابستۀ پسین >> اسم به شمار می آید.
در نمونه های بالا واژه های کوشا، خوب، مهربان و صورتی، صفت بیانی هستند.

فعالیت های نوشتاری

1. واژه های مهمّ املایی را از متن درس بیابید و بنویسید.

2. در هر یک از جمله های زیر، صفت های بیانی را بیابید.
ن اندیشمند، در سربلندی ایران عزیز، نقش مؤثر داشته اند.

من آینده ای درخشان برای این نوجوان می بینم.

برگ های سبز، زیر نور گرم خورشید می درخشیدند.

3. کلمات زیر را با صف تهای بیانی مناسب، گسترش دهید.
نمونه: حرم حرم مطهّر
مطالب: مطالب مهم کاشف:کاشف بزرگ

لهجه: لهجه ی غلیظ دریا:دریای مواج


همزه (ء) یکی از حرف های الفبای زبان فارسی است. این حرف،
مانند سایر حرف ها در خطّ فارسی، حرکت گذاری نمی شود؛ بنابراین بهتر
است بنویسیم <<قائم >> و نه <<قائٍم<< ؛>> مؤدّب >> و نه <<مؤَدّب .>>
در املای کلماتی مانند <<جزءِ اول >> و <<شیءِ نورانی >>، نشانۀ <<ِ ، >>
کسره نیست؛ به این نشانه، <<نقش نمای اضافه >> می گویند.
در نوشتن کلمات عربی همزه دار نیز باید توجّه و دقّت کافی داشت؛
مانند <<شأن، رؤیا، مؤسّس، لؤلؤ، رئوس، توطئه، ان شاءالله.


آزادگی




شعر این درس، به شیوۀ
داستانی خوانده می شود. خواندن
این گونه متنها معمولاً با آهنگ
نرم و کشش آوایی همراه است.
بنابراین لحن خوانندۀ آن باید
به گونه ای باشد که میل و رغبت
شنونده را به شنیدن ادامۀ آن
برانگیزاند و شوقی همراه با
انتظار در ذهن و روح پدید آورد

آزادگی

1- خارکش پیری با دلق درشت پشتهshy;ای خار همی برد به پشت

دلق: لباس پشمین فرسوده، لباس زبر و خشن همیshy;بُرد: میshy;بُرد، <<همی>> نشانهshy;ی کهن برای ماضی استمراری.

مردِ خارکش پیری با لباس زبرِ فرسوده، پشتهshy; ی خاری را بر دوش میshy; کشید.

لنگshy; لنگان قدمی برمیshy; داشت هر قدم دانهshy; ی شکری میshy; کاشت

2-لنگshy; لنگان: در حالی که میshy; لنگید.(قید حالت)

دانهshy; ی شکری میshy; کاشت: از خدا سپاسshy; گزاری میshy; کرد.

در حالی که میshy; لنگید، راه میshy; رفت و با هر قدم خدا را سپاس میshy; گفت.

3-کای فرازندهshy; ی این چرخ بلند وی نوازندهshy; ی دلshy; های نژند

فرازنده: برپا کننده. چرخ: آسمان، فلک نوازنده: نوازشگر نژند: غمگین، گرفته.

که ای برپا کننده shy;ی این آسمان بلند و ای کسی که دلshy;های غمگین و گرفته را نوازش میshy;کنی!

4-کنم از جیب نظر تا دامن چه عزیزی که نکردی با من!

جیب: گریبان، یقه نظر: نگاه جیب تا دامن: سر تا پا عزیزی: مهربانی

از گریبان تا دامان خود را نگاه می کنم و می بینم که هیچ عزت و بزرگی نیست که به من نداده باشی

5-درِ دولت به رخم بگشادی تاجِ عزّت به سرم بنهادی

دولت: خوشshy;بختی، سعادت رُخ: چهره تاجِ عزّت: اضافهshy;ی تشبیهی عزّت: مهربانی، عزیزی

در خوشshy;بختی را به رویم باز کردی و تاجِ مهربانی بر سرم گذاشتی.

6-حدّ من نیست ثنایت گفتن گوهرِ شکرِ عطایت سُفتن

حد: اندازه، لیاقت، شایستگی ثنا: ستایش، حمد گوهرِ شکر: اضافهshy;ی تشبیهی(شکر به گوهر تشبیه شده است)

عطا: بخشش. سفتن: سوراخ کردن، سوراخ کردن مروارید برای در رشته کشیدن آن را سفتن میshy;گویند.

من در حدی نیستم که تو را ستایش کنم و از تو به خاطر آنچه به من بخشیده ای تشکر کنم.

7-نوجوانی به جوانی مغرور رخشِ پندار همی راند زِ دور

مغرور: فریفته، فریب خورده رخش: به معنی اسب. نام اسبِ رستم است. پندار: وهم و گمان، توهّم

رخشِ پندار: اضافهshy;ی تشبیهی(پندار در تند سیری به رخش تشبیه شده است). همیshy; راند: میshy; راند

نوجوانی که مغرورِ جوانی خود بود، از دور اسبِ افکارش را به سمت پیرمرد تاخت.

8-آمد آن شکرگزاریش به گوش گفت کای پیرِ خِرف گشته، خموش

کای: (که+ای) مخفّف خِرِف: کم عقل، نادان خموش: خاموش، ساکت

شکر گزاری پیرمرد به گوشش رسید و گفت: ای پیرمردِ کم عقل! ساکت باش!

9-خار بر پشت زنی زینshy; سان گام دولتت چیست؟ عزیزیت کدام؟

زین سان: از این گونه گام: قدم

خوشبختی و عزیزیshy; ات کدام است؟ در حالیshy;که با این وضع، و خار بر پشت راه میshy; روی.

10-عزّت از خواری نشناختهshy; ای عمر در خارکشی باخته shy;ای

عزّت و خواری: آرایهshy; ی تضاد خواری: ذلّت خوار و خار: جناس لفظی

عزّت را از خواری تشخیص نمیshy; دهی و عمر خود را در خارکشی از دست دادهshy; ای.

11-پیر گفتا که چه عزّت زین به که نیshy; ام بر درِ تو بالین نِه

زین: (از+ این) نیshy; ام: نیستم بالین: بالش

پیرمرد جواب داد که چه عزّتی بالاتر از این است که بر درِ خانهshy; ی تو بالش خوابم را نمیshy; گذارم.

12-کای فُلان! چاشت بده یا شامم نان و آبی که خورم و آشامم

کای: (که+ای) فُلان: اسمِ مبهم(فُلانی) چاشت: صبحانه آشامیدن: نوشیدن

که ای فُلانی! به من نانی بده که بخورم و آبی که بیاشامم.

13-شکر گویم که مرا خوار نساخت به خسی چون تو گرفتار نساخت

خس: کنایه از انسان پستِ فرومایه.

خدا را سپاس میshy;گویم که باعث ذلّت و خواری من نشد و مرا گرفتار و نیازمند چون تویی نکرد.

14-داد با این همه اُفتادگیshy;ام عزّ و آزادی و آزادگیshy;ام

افتادگی: ضعف، تواضع، فروتنی عزّ: عزّت، عزیزی

با این همه ضعف و ناتوانی به من عزّت آزادی و بی shy;نیازی را هدیه کرد.


نورالدّین عبد الرّحمن بن احمد بن محمد معروف به جامی ، (۲۳ شعبان ۸۱۷ - ۱۷ محرم ۸۹۸ هzwj; ق) ملقب به خاتم الشعرا شاعر ،موسیقی دان،ادیب و صوفی نام دار ایرانی سده ۹ هجری قمری است.

آثار جامی

1- آثار منظوم: الف) دیوان های سه گانه شامل قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات

ب) هفت اورنگ که خود مشتمل بر هفت کتاب در قالب مثنوی است.

2- آثار منثور

آثار منثور که برخی از آنان عبارت اند از: بهارستان، نفحات الانس و منشآت.


خود ارزیابی
1. از نظر پیر خارکش، عزّت و آزادگی چیست؟محتاج دیگران به خصوص انسان های فرومایه نبودن است
2. با توجّه به شعر، شخصیت پیر و جوان را با هم مقایسه کنید.پیرمرد انسانی وارسته و آزاده و پخته و قانع و شاکر و جوان مغرور وناسپاس و بی ادب و محروم از لطف رب
3. چگونه می توان به عزّت و آزادگی رسید.اگر انسان خود را از هوا و هوس های نفسانی خویش و اسارت انسانهای دیگر رها کند به آزادی و آزادگی دست پیدا می کند.همچنین با شناخت و معرفت خداوند - دریافتن لطف های خداوند و شکرگزای نسبت به نعمت و لطف ها خداوند - استفاده از درست از این نعمت ها و لطف ها - کسب فضایل اخلاقی - کمک به دیگران و دل نبستن به دنیا و مال دنیا می توان به آزادگی رسید.


دانش ادبی : مثنوی

اکنون با یکی از قالب های شعر فارسی آشنا می شویم. به قافیه های شعر این درس توجّه کنید. با اندکی دقّت متوجّه می شویم که قافیه های هر بیت با بیت دیگر متفاوت
است؛ شکل قافیه در این نوع شعر بدین صورت است.
.
.
. .
.
به این قالب شعری، <<مثنوی >> یا << دو تایی >> می گویند. چون در هر بیت، هر
دو مصراع، هم قافیه هستند مثنوی، معمولاً بلند و طولانی است و بیشتر برای بیان
داستان ها از آن بهره می گیرند.
از مهم ترین مثنوی های فارسی، می توان << شاهنامۀ فردوسی
>>،<<بوستان سعدی>>
<< مثنوی مولوی >> و << لیلی و مجنون نظامی >> را نام برد.


فعالیت های نوشتاری

1. کلمه های تازۀ شعر را انتخاب کنید و معنی آنها را بنویسید.
پشته = توده / ثنا = ستایش / جَیب = گرییان ، یقه / خرف = تباهی عقل در اثر پیری ، کم عقل / پندار = گمان ، خیال / دولت = نیک بختی / سفتن = سوراخ کردن / دلق = جامه ی پشمین ، جامه ی درویشان / بالین = بستر / چاشت = صبحانه /خس = خاشاک ، خار

2. تفاوت معنایی واژۀ مشخّص شده را در گذشته و امروز بنویسید.
<< خار بر پشت، زنی زین سان گام دولتت چیست؟ عزیزیت کدام؟ >>
معنی دولت در گذشته: سعادت و خوش بختی //معنی امروزی: حکومت و سلطنت
3. در سه بیت پایانی شعر، <<قافیه >>ها را مشخص کنید.
بیت 12: شامم-آشامم بیت/ 13:خوار-گرفتار بیت/ 14:افتادگی ام-آزادگی ام
4. با توجّه به درس، دلیل آزادگی پیرمرد را بنویسید.

پیرمرد حاضر بود در سالخوردگی،کار دشواری همچون خارکشی انجام دهد و محتاج
دیگران برای تامین معاش نباشد.


نکته
برخی کلمات به دو شکل به کار می روند؛ نظیر <<خرف، خرفت >> یا <<خورش،
خورشت >>. هنگام نوشتن املا، لازم است به نحوۀ تلفظ گویندۀ این گونه کلمات
توجه کافی داشته باشیم.


درس ششم

واژه های درس
آورده اند:حکایت کرده اند
مریدان:ارادتمندان
عرض کردن:گفتن
باری: به هر جهت
مرشد: راهنما
بی حساب: بی اندیشه
مستمع: شنونده
نیت: هدف
بغض:گرفتگی گلو از غصه
ذکر:یاد خدا
زیست: زندگی
چرتکه: ابزاری است برای محاسبه و آن چهارچوبی است دارای تعدادی میله که هر میله خود دارای تعدادی مهره است که به وسیلة آن عمل جمع و تفریق را انجام می دهند
چاپار:
چپر. برید. پست . قاصد. نامه بر

پیک : قاصد، نامه بر
اسطرلاب: ستاره سنج ، ابزاری است که برای اندازه گیری محل وارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود.
هنجار: راه و روش و طریق و طرز و قاعده و قانون

داد و ستد: معامله
حریم: 1-اطراف، پیرامون، گرداگرد، حرم ۲. مکان مقدس ۳. محدوده، حیطه، قلمرو، مرز ۴. منطقه محافظت شده
حرمت: آبرو، احترام، اعتنا، اعزاز، بزرگداشت
پاس داشتن: 1 - پاسبانی کردن ، نگهبانی . 2 - رعایت کردن ، احترام گذاشتن . 3 - جستجو کردن ، تفتیش کردن
حصار: دیوار

ره آورد: سوغات-هدیه
مظاهر :نشانه ها
روح انگیز : آنچه روح را به هیجان آرد. دل انگیز. مفرح . شادی آور. روح بخش
جمال:زیبایی
متعالی: بلند، عالی، متعال، والا، رفیع
کمال: 1-استغنا، بلوغ، پختگی، رسایی، رشد ۲. بینش، حکمت، فضل، فضیلت، معرفت ۳. آداب دانی ۴. اعلی درجه، تام، تمام، تمامیت
غفلت:بی خبری
بی هیاهو: بی سر و صدا -آرام
غوغا: شور و فریاد
فضایل:برتری ها
جولاهه: بافنده-نساج
امیر را خاطر به آن شد: به ذهن امیر آمد


خود ارزیابی
1. سه درس که بهلول به جنید آموخت، چه بود؟آداب درست خوردن-درست سخن گفتن-درست خوابیدن
٢. در زندگی امروزی، چه آسیب هایی انسان را تهدید می کند؟ استفاده نسنجیده و نادرست از تکنولوژی و امکانات جدید که باعث شکسته شدن هنجارهای پذیرفته شده در هر جامعه می شود و می تواند انسان را از هویت اصلی خود دور سازد.در حالی که استفاده درست از این امکانات می تواند به پیشرفت جوامع کمک زیادی بکند.
٣. به نظر شما بهترین زمان سخن گفتن و بهترین زمان سکوت و خاموشی، چه هنگامی است؟<سکوت اوج تکلم است.> با سکوت می توان پیام خود را به دیگران منتقل کرد. گاهی سکوت بیش از تمام حرف ها مقصود را بیان می کند.اما برخلاف تمام توصیه ها به سکوت، انسان ناگزیر است در زندگی از زبان استفاده کند. بنابراین نحوهِ استفاده کردن از آن مهم است.حضرت علی(ع) در مورد سکوت پیامبر اکرم(ص) فرمود: سکوت آن حضرت در چهار چیز بود؛ در تفکر، تقدیر، حلم و حذر. تفکرش در باره دنیای فانی و عالم باقی بود. در تقدیر و اندازه گیری بر آن بود که همه مردم را به یک چشم ببیند و به گفته همه به یک نحو گوش دهد. صبور و بردبار بود، به طوری که از چیزی خشمگین یا متنفر نمی شد. حذر و پرهیزش نیز در چنگ اندازی به کارهای خیر و دوری از کارهای زشت بود.
در هر صورت سخن گفتن و سکوت کردن به موقع، گاه نشانه عقل است. سعدی گفته است: دو چیز طیره عقل است، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی.
همه این گفته ها مؤید آن است که انسان، باید یا درست حرف بزند و یا عاقلانه سکوت کند. فیثاغورث گفته است: یا خاموش باش یا حرفی بزن که از خموشی بهتر باشد.
همچنین آورده اند که:
مردی پیش پیامبر آمد و پرسید: ای پیامبر خدا، دانش چیست؟
فرمود: سکوت پیشی گرفتن و اندیشیدن.
پرسید: سپس چه؟ فرمود: گوش فرا دادن و شنیدن از دانایان.
پرسید: سپس چه؟ فرمود: به ذهن سپردن شنیده ها.
پرسید: سپس چه؟ فرمود: منتشر کرد.) آنها.
اگرچه در پیش خردمند خاموشی ادب است
به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
(سعدی)


دانش زبانی گروه اسمی
به جمله های زیر، توجّه کنید.
مرد توانگر، ثروتش را به نیازمندان بخشید.
محمّد، خانۀ جدیدش را ساخت.
پسرک، شیرینی را به خواهر کوچکش داد.
اجزای جمله های بالا در جدول زیر آمده است.
نهاد مفعول متمّم فعل
مرد توانگر ثروتش را به نیازمندان بخشید
محمّد خانۀ جدیدش را ساخت
پسرک شیرینی را به خواهر کوچکش داد
آموختیم بدان سان که یکی از ارکان جمله، گروه اسمی است. گروه اسمی می تواند یک
کلمه یا بیشتر باشد. در جملات بالا برخی از اسم ها که در جایگاه نهاد، مفعول و متمّم،
به کار رفته اند، گسترش یافته اند. در جملۀ اول اسم <<مرد >> با واژۀ <<توانگر >> همراه شده است.
مهم ترین جزءِ گروه اسمی، <<هستۀ >> آن است. هستۀ گروه، همان اسمی است که کلمه ها یا
بخش های دیگر به آن افزوده می شوند. در نمونۀ زیر، هسته، به خوبی نشان داده شده است.
گل این گل
این گل خوشبو این گل خوشبوی زیبا


فعالیت های نوشتاری
1. در متن درس، واژه هایی را بیابید که در آنها یکی از حروف <<ع، غ، ض، ذ >> به
کار رفته باشد؛ سپس معنای هر یک را بنویسید.ع و غ(عارف:خداشناس)طعام:غذا-بغض: کینه-غفلت : بی خبری/
ض عرض کرد: گفت-رضا : خشنودی/ذ ذکر:یاد خدا-ذهن : فکر/

2. در متن زیر، گرو ههای اسمی را بیابید و هستۀ هر یک را مشخص کنید.

انسان، موجودی اجتماعی است و جامعه، هنجارهای فرهنگی، سنّتهای اعتقادی و ارزش های خاصی دارد.

گروه اسمی
هسته
موجودی اجتماعی موجود
هنجارهای فرهنگی هنجار
سنّتهای اعتقادی سنّت
ارزش های خاصی ارزش


3. برای خواندن درست و مناسب متن <<آداب نیکان >> چه لحنی را باید برگزید؟این حکایت محتوای اندرزی دارد.و باید با لحن و آهنگ پند و نصیحت خوانده شود .به گونه ای که شنونده حس کند خودش مخاطب اندرز است.

نکته:
در برخی از کلمات، نشانۀ <<مد >> (~)به کار می رود؛ مانند <<درآمد، دست آورد،
آداب، الآن، قرآن، خوش آواز >>. این کلمات و مشابه آنها را باید شناخت و به
کاربرد نشانۀ >>~<< در آنها توجّه داشت. به کار نبردن نشانۀ <<مد >> در این گونه
واژه ها، ابهام و اشکال ایجاد می کند؛ مانند:
مآل اندیش (
عاقبت اندیش)مال اندیش(ثروت دوست)
در دسته ای دیگر از کلمه ها نیز از گذاشتن نشانۀ <<مد >> بر روی آنها باید
پرهیز کرد؛ مانند:
فرایند
(فرآیند) پیشامد (پیش آمد)
دلارام ( دلآرام) همایش (همآیش)



معنی ابیات:
1-ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد
ماه در برابر زیبایی محمد(ص) زیبایی ندارد و درخت سرو با آن تناسب و زیبایی در برابر قامت پیامبر(ص) زیبا و خوش قامت نیست
2-آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد
همه پیامبران ار آدم و نوح و ابراهیم خلیل و موسی و عیسی در زیر سایه حضرت محمد(ص) جمع شده اند .(مقام و مرتبه پیامبر (ص) از همه بالاتتر است)
3-سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد
ای سعدی اگر می خواهی عاشق کسی باشی و جوانی شور و نشاط را تجربه کنی عشق به حضرت محمد(ص) و خاندن او برای تو کافی است

معنی واژه ها
اسوه: نمونه
ظلال:سایه ها
تندخویی:بداخلاقی
سیما:چهره
عطوفت:مهربانی
گشاده رو:خندان
عیادت:ملاقات
دشنام:ناسزا
مدارا:نرمی و سازش
اعتدال:میانه روی
تجمل:خودآرایی
جمال:زیبایی
رافت:مهربانی
محزون:غمگین
دادخواهی:شکایت
:دست درازی


خود ارزیابی
١ رفتار پیامبر )ص( با امام حسن )ع( و امام حسین )ع( در دوران کودکی چگونه بود؟پیامبر اکرم (ص) با فرزندان خود با مهر و عطوفت رفتار می کرد و می فرمود فرزندان ما پاره جگر ما هستند.گاه وقتی به سجده می رفت،حسن(ع)و حسین(ع) بر گردن و پشتش می نشستند و او چندان در سجده می ماند تا آنان پایین بیایند و گاهی آنان را به آرامی پایین می آورد و از سجده برمی خاست و هر دو را در بر می گرفت و بر صورتشان بوسه می زد
٢ کدام رفتار پیامبر )ص( با دیگران، برای شما جالب تر است، چرا؟هرگاه به مجلسی وارد می شد نزدیک ترین جای خالی را انتخاب می کرد.این رفتار نشان دهنده تواضع ایشان بود و بیانگر این است که خود را بالاتر از دیگران به حساب نمی آورد.در حالی از نظر مقام و مرتبه کسی به پای ایشان نمی رسد
٣ به نظر شما چرا پیامبر )ص( بد رفتاری با خویش را می بخشید امّا نسبت به قانون شکنی،گذشت نداشت؟با توجه به روح بلند و مناعت طبعی که داشت بدرفتاری دیگران با خودش را می بخشید اما با افراد قانون شکن مقابله می کرد.چرا که عدم رعایت قانون باعث هرج و مرج در جامعه و ضایع شدن حقوق دیگران می شود.
٤


دانش های زبانی و ادبی
نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
من حالا نامه را می نویسم.
تو اکنون نامه را می نویسی.
او اکنون نامه را می نویسد.
ما اکنون نامه را می نویسیم.
شما الآن نامه را می نویسید.
آنها حالا نامه را می نویسند
چنان که می بینید جملات بالا مربوط به زمان حال یا مضارع است. هر فعل شش ساخت دارد
به صورت های مختلف فعل، ساخت یا صیغه می گویند. به ساخت های زمان حال توجه کنید

شش ساخت زمان حال
مفرد جمع
می نویسم می نویسیم
می نویسی می نویسید
می نویسد می نویسند


همان طور که می بینید علاوه بر بن فعل و شناسه، جزء <<می >> به ابتدای فعل اضافه شده است.

نکتۀ دوم
نویسندگان برای زیباتر کردن نوشته های خود گاهی از <<توصیف >> استفاده می کنند. توصیف باعث
می شود تا احساس و دقّت نویسنده را بهتر دریابیم و متن در ما تأثیر بیشتر بگذارد. اکنون متن زیر را با
دقّت بخوانید:
<<در میان جمع، گشاده رو بود و در تنهایی، سیمایی محزون و متفکّر داشت. هرگز به رویِ کسی
خیره نگاه نمی کرد و بیشتِر اوقات چشم هایش را به زمین می دوخت. در سلام کردن به همه، حتّی به
کودکان، پیش دستی می کرد. هرگاه به مجلسی وارد می شد، نزدیک ترین جای خالی را اختیار می کرد.
از بیماران عیادت می کرد. سخن همنشین خود را نمی برید و . >>
همان گونه که در متن بالا مشاهده کردید، نویسنده با بیان جزئیّات رفتارهای شخصیتی، اخلاقی و
همچنین سیمای ظاهری پیامبر )ص( نوشتهٔ خود را دقیق تر و اثرگذارتر کرده است. شما نیز می توانید با
توجّه به سیمای ظاهری و رفتارهای اطرافیان خود، نوشته یتان را با توصیف همراه سازید


کار گروهی
١ دربارهٔ ویژگی های دیگر اخلاقی و رفتاری پیامبر )ص( گفت وگو کنید.
٢ خداوند در قرآن، پیامبر )ص( را <<اُسوه >> یعنی سرمشق و نمونه معرفی کرده است. چگونه
می توانیم از رفتار پیامبر )ص( برای زندگی بهتر سرمشق بگیریم.
٣ شعر دیگری دربارهٔ پیامبر )ص( یا یکی از معصومین علیهم السّلام، به کلاس بیاورید و دربارهٔ
آن گفت وگو کنید.

فعالیت های نوشتاری
١ برای هریک از کلمه های زیر دو هم خانواده بنویسید.
حضور، حاضر محضر عطوفت، عاطفه عطف حریم حرمت احترام
در نوشتن کلمه هایی که یک صدا ولی نشانه های متفاوت دارند، دقّت شود.
به محل و تعداد نقطه های حروف در واژه ها، دقّت کنید.

٢ واژهٔ صحیح را انتخاب کنید و درجای خالی بنویسید.
الف( گاهی به آرامی آنان را پایین می آورد و از سجده (برمی خواست، برمی خاست)
ب( اجازه نمی داد کسی جز در مقام در حضور او از دیگری بد بگوید. (دادخواهی،دادخاهی)
٣ بن مضارع فعل های زیر را مشخص کنید.
می خوانم(خوان)، می رویم(رو)، می پرسد(پرس)، می شنوند(شنو)
برای نوشتن انشا به موارد زیر توجّه شود
بهره گیری از آیات، احادیث، اشعار و ضرب المثل های متناسب با محتوا بر ارزش
نوشته می افزاید.
ساده نویسی و پاکیزه نویسی رعایت شود

٤ یکی از چهره هایی را که دوست دارید، توصیف کنید، سپس فعل های مضارع متن خود رابنویسید.
٥ یک بند بنویسید و در آن از کلمه های <<پیامبر)ص(، همنشین، قانون، بخشش، زبان >> استفاده کنید.پیامبر(ص) بسیار نرم خو و مهربان بودند.هیچ گاه برای نفس خود خشمگین نمی شدند و اگر مورد اذیت و آزار قرار می گرفتود با عفو و گذشت از خطاهایشان می گذشتند.تواضع،فروتنی و ساده زیستی ایشان موجب می شد که دوستدار و همنشین محرومان باشند و مطابق قانون از حقوق انسانی آنان دفاع نمایند.ایشان به یاران خود اجازه نمی دادند که در حضورش زبان به غیبت و تمسخر دیگران بگشایند.
٦ درک و فهم خود را از ضرب المثل <<از محبّت خارها گل می شود >>، در یک بند بنویسید.برای تاثیر گذاری در افراد و تغییر رفتار آنها نمی توان به زور ،خشم و اجبار متوسل شد.این روش نه تنها تاثیر مثبت روی افراد ندارد،بلکه باعث برانگیخته شدن حس لجاجت و مقاومت آنها می شود.اما از راه عشق و محبت می توان سخت ترین کارها را انجام داد.محبت،دارویی آرام بخش بر دل خشن بعضی انسانهاست.محبت اکسیری جادویی است که در عمق وجود انسانها تاثیر می گذارد و آنها را متحول می کند

معنی واژه های درس

آیین :روش

بلند آوازه:مشهور

تکلم:سخن گفتن

خالصانه:بی ریا

سند:مدرک

عارف:خداشناس

فرهنگ:دانش

مورخ:تاریخ دان

اخلاص:پاکدلی

اقلیت:بخش کم

پرتو:نور

ثمر:بار و میوه

ذوق:طبع و استعداد

شایان:سزاوار

فیلسوف:حکیم

مظاهر:نشانه ها

مقتدا:رهبر

***********************************************************

خود ارزیابی

١ معنای <<سلمانُ مِنّا اهلَ البیت >> را بیان کنید.سلمان از ما اهل بیت است.
٢ چگونه زبان فارسی به گسترش تمدن اسلامی کمک کرده است؟بسیاری از آثار منظوم و منثور فارسی از مظاهر خدمات ذوقی و فرهنگی ایرانیان است.شاعران،نویسندگان و ادبا،مفاهیم و حقایق اسلامی و معانی لطیف قرآنی را با جامه زیبای شعر و نثر فارسی به نحو احسن آرایش داده اند و آنها را در میان حکایات شیرین و مباحث مختلف خود بیان کرده اند و از این راه به گسترش تمدن اسلامی خدمت نموده اند.
٣ به نظر شما چگونه می توان به تمدّن اسلام و ایران بیشتر خدمت کرد؟با فراگیری علم و هنر و کسب کمالات و عمل به دستورات اسلام و قرآن در جهت تربیت و پرورش خود بکوشیم و با توجه به استعدادها و علایق خود با عشق،صمیمیت و اخلاص،به نوآوری و خلق آثار و ارائه خدمات بپردازیم
٤ .


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
مریم دانش آموز پرتلاشی است، دوستان مریم آیندهٔ خوبی را برای مریم پیش بینی می کنند.
مریم دانش آموز پرتلاشی است، دوستانش آیندهٔ خوبی را برای او پیش بینی می کنند.
همان طور که می بینید در جملهٔ نخست کلمهٔ <<مریم >> سه بار تکرار شده است. اما درجملهٔ دوم برای
پرهیز از تکرار، <<ش >> و <<او >> به جای کلمهٔ مریم به کار رفته است.
کلمه هایی مانند: <<من، او، شما، م، تان و . >> که به جای اسم می نشینند، ضمیر نام دارند. کلمه ای
که ضمیر به آن برمی گردد، <<مرجع ضمیر >> نامیده می شود.

ضمیرها دو نوع هستند.
١ ضمیر گسسته: ضمایری هستند که به طور مستقل به کار می روند

مفرد جمع
من ما
تو شما
او آنها(ایشان)

٢ ضمیر پیوسته: همان طور که از اسمشان پیداست مستقل نیستند و به واژه های دیگر می چسبند.

مفرد جمع
م ِ مان
ت تان
ش شان

نکتۀ دوم
به واژه های زیر توجه کنید:
منع، مانع، ممنوع
فهم، مفهوم، مفاهیم
عجب، تعجب، عجایب
با اندکی دقت در واژه ها، درمی یابیم که هرگروه از واژه های بالا ویژگی های مشترکی دارند:
١ ریشه یا حروف اصلی آنها یکی است، مثلاً در گروه اول <<منع >> و در گروه دوم <<فهم >> ریشهٔ
اصلی کلمه است.
٢ ازنظر معنی، واژه های هر دسته معنای نزدیک به هم دارند.
به این واژه های هم ریشه که ارتباط معنایی با یک دیگر دارند، واژه های هم خانواده می گویند


فعالیت های نوشتاری

١ معنی واژه های زیر را بنویسید.

ذوق larr; استعداد ادیب larr;سخندان
استعداد larr; توانایی مظاهر: نشانه ها

املا در دورهٔ اوّل متوسطه، شامل دو بخش است:
در املا از خطّ تحریری شکسته استفاده نشود.
بهتر است هنگام نوشتن املا با توجّه به آهنگ، مفهوم و پیام جمله ها، نشانه های
نگارشی را رعایت کنید.
٢ برای هریک از واژه های زیر دو هم خانواده بنویسید.
اخلاص مخلص- خالص قبول مقبول- قابل حافظ حفظ-محافظ ، تمدّن مدنیت- مدینه
٣ ده کلمهٔ مهمّ املایی از درس پیدا کنید و بنویسید

٤ در جمله های زیر، ضمیرهای پیوسته و گسسته را مشخّص کنید.
شهید رجایی به همراهانش گفت: من این نظم را از آقای بهشتی یاد گرفته ام.
مصطفیٰ دست هایش را داخل جیبش فرو برد.
ما همه مشتاقیم تا ترجمه تان را بخوانیم

ضمیرهای پیوسته:ش درهمراهانشدر دستهایش ش در جیبش تان در ترجمه تان

ضمیرهای گسسته:من-ما

رعایت فاصله )حاشیه گذاری( در دوطرف متن انشا به زیبایی متن شما کمک می کند.
رعایت بندنویسی )پاراگراف بندی( در انشا سبب زیبایی و انسجام نوشته می شود

٥ با هریک از ترکیب های زیر جمله ای بنویسید.
تمدّن اسلامی:دانشمندان و نوابغ در رشد و بالندگی تمدن اسلامی نقش برجسته ای داشته اند
سلمان فارسی:سلمان فارسی از یاران صمیمی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود.
دیوان حافظ:دیوان حافظ آینه تمتم نمای افکار عرفانی این شاعر تواناست.
٦ یک بند بنویسید و کلمه های <<فارسی، گران بها، اسلام، جاودان >> را در آن به کار ببرید.

بعد از ظهر اسلام و پذیرفتن این دین توسط ایرانیان،تحولی بنیادی در نحوه تفکرات و زندگی آنان به وجود آمد.بسیاری از اندیشمندان و علمای ایرانی در حوزه های مختلف علوم اسلامی به مطالعه و تحقیق پرداختند و در این زمینه موفقیت های بسیاری به دست آوردند و با تالیف آثار گران بها و ارزشمند خود به فارسی ،نام و یاد خود را جاویدان نمودند.

٧ حکایت زیر را به یک نوشتهٔ ساده تبدیل کنید.
مؤذّنی بانگ می گفت و می دوید. پرسیدند که: <<چرا می دوی؟ >> گفت: <<می گویند آواز تو از
دور خوش است. می دَوَم تا آواز خود را از دور بشنوم.

اذان گویی با صدای بلند آواز می گفت. و می دوید.از او پرسیدند:چرا می دوی؟ گفت همه می گویند صدای تو از دور زیباست.می دوم تا صدای خود را بشنوم


معنی واژه های درس

متواضع: فروتن

توصیه:سفارش

مکث:درنگ و س

موظف:وظیفه دار

صخن:میدان،حیاط

خصلت:ویژگی

امان:آسایش


خود ارزیابی

١ عهد و پیمان شهید رجایی با شاگردانش چه بود؟ من دیر نمی آیم،شما هم دیر نیایید2-من غیبت نمی کنم ،شما هم غیبت نکنید3-من به شما دروغ نمی گویم،شما هم به من دروغ نگویید4-من به هر قولی که به شما بدهم وفا می کنم شما هم به هر قولی که به من می دهید وفا کنید
٢ چرا مصطفی در هنگام کمک به پیرمرد کمی مکث کرد؟انگار کسی به او گفت: مصطفی این کار را نکن.خودت بیشتر به این پول احتیاج داری.اگر دستکش بخری دیگر مجبور نیستی دست هایت را به هم بمالی تا گرم شوند
٣ به کاری که مصطفی کرد، <<ایثار >> می گویند. نمونه ای دیگر از ایثار را ذکر کنید.ریز علی خواجوی دهقان فداکار ،در غروب یک روز سرد پاییزی متوجه ریزش کوه و مسدود شدن راه آهن شد.با وجود سرمای زیاد پیراهنش را درآورد و به چوبدستی بست و آن را آتش زد و به سمت قطار دوید تا از یک حادثه دلخراش مرگ مسافران جلوگیری کند.قطار متوقف شد و جان مسافران از مرگ حتمی نجات پیدا کرد.

٤ .


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجّه کرده، دربارهٔ آنها گفت وگو کنید:
من به کتابخانه رفتم.
ما در بازار آقای امیری را دیدیم.
تو از فرصت های خوب استفاده می کنی.
شما بسیار خوب بازی کردید.
او حقیقت را گفت.
آنها به مشهد سفر کردند

چنان که در درس گذشته آموختیم فعل ویژگی هایی دارد که یکی از آنها <<زمان >> است. علاوه بر
زمان ویژگی دیگر فعل، شخص است. منظور از شخص این است که فعل جمله را گوینده، شنونده، یا
شخص دیگری انجام می دهد مثلاً در جملهٔ اول و دوم گوینده، کاری را انجام می دهد. )در جملهٔ اوّل
<<فعل رفتن >> را <<من >> انجام می دهم و در جملهٔ دوم فعل <<دیدن >> را <<ما >> انجام می دهیم( در این صورت،
فعل به اوّل شخص دلالت دارد. در جملهٔ سوم و چهارم شنونده، کاری انجام می دهد؛ در این صورت،
فعل، دوم شخص است. در جمله های پنجم و ششم، شخص دیگری غیر از گوینده و شنونده، کار را
انجام می دهد؛ در این صورت، فعل به سوم شخص اشاره دارد.

شخص فعل
اوّل شخص )گوینده( رفتم رفتیم
دوم شخص )شنونده( رفتی رفتید
سوم شخص )شخص دیگری غیر از گوینده و شنونده( رفت رفتند
اگر به جدول بالا دقّت کنید متوجّه می شوید که گوینده )اوّل شخص( می تواند یک نفر باشد )رفتم(
یا بیشتر از یک نفر )رفتیم( به عبارت دیگر مفرد باشد یا جمع، همین طور شنونده )دوم شخص( می تواند
یک نفر باشد )رفتی( یا بیشتر از یک نفر )رفتید(، سوم شخص هم مانند اول شخص و دوم شخص
می تواند یک نفر باشد )رفت( یا بیشتر از یک نفر )رفتند(. یکی را مفرد و بیش از یکی را جمع می نامیم
شخص مفرد جمع
اول شخص رفتم رفتیم
دوم شخص رفتی رفتید
سوم شخص رفت رفتند

نکتۀ دوم
خاطره نویسی هم چون نامه نگاری و سفرنامه نویسی یکی از انواع نوشتن است. هرگاه صحنه ها یا
حادثه هایی را که در زندگی روی داده یا مشاهده شده است، بازگو کنیم یا بنویسیم، به آن خاطره گویند.
هنگام گفتن یا نوشتن خاطره، به همهٔ نکاتی که خاطره را مستند می کند، باید اشاره کنیم. خاطره نوشته ای
است شخصی که معمولاً زیبا، عاطفی و پرجاذبه است.
اساس بسیاری از داستان ها، فیلم ها و آثار هنری، خاطرات است

فعالیت نوشتاری
١ کلمه های هم خانواده را پیدا کنید و در کنار یک دیگر بنویسید.
توصیه، خصلت، منتظر، موظّف، ضعف، وظیفه، نظارت، خصال، وصی، ناظر، وظایف، ضعیف،
وصیّت، تضعیف
توصیه-وصیت-وصی خصلت-خصال منتظر-نظارت-ناظر موظف-وظیفه-وظایف ضعف-ضعیف-تغعیف
٢ جدول زیر را کامل کنید.
فعل شخص شمار
گرفتم اول شخص مفرد
دیدید دوم شخص جمع
آمد سوم شخص مفرد
می شنویم اول شخص جمع
خواهند رفت سوم شخص جمع

در املای کلمات مرکّب، نوشتن هر دو شکل(جدانویسی و سرهم نویسی)درست
است، مانند: خوش حال/ خوشحال، کتاب خانه/ کتابخانه
کلمهٔ صَلاح به معنی خیر و نیکی و کلمهٔ سِلاح به معنی ابزار جنگ است. در
هنگام نوشتن املا به تلفّظ و معنی آنها دقّت کنیم.

٣ در جمله های زیر، املای صحیح واژه را در جای خالی قرار دهید.
الف( برای زیارت حرم مطهّر حضرت معصومه (س) دم در . از اتومبیل پیاده شدیم.
(سحن، صحن)
ب( سکّه ها . و داخل دست پیرمرد قرار گرفتند. (غلتیدند، غلطیدند)
یکی از راه های پرورش ذهن خلّق، خاطره نویسی است، خوب است دفتر یادداشتی برای ثبت
رویدادهای روزانه داشته باشیم.
ساده ترین اتّفاق ها و حوادث هم می تواند سرآغاز نوشتن یک خاطرهٔ ماندگار باشد

٤ خلاصهٔ درس <<گرمای محبّت >> را به صورت خاطره از زبان شهید چمران بنویسید
٥ خاطره ای از کودکی پدر یا مادرتان بنویسید.
٦ دربارهٔ ضرب المثل <<پشیمان نگردد کس از کار نیک >> دوسطر بنویسید.انسان با انجام عمل نیک به اجر و قرب معنوی و آرامش درونی می رسد.نیکی او باعث جذب خوبی ها و خیرات می شود و او را نزد همگان سربلند و سر افراز می کند.بنابراین هیچ کس از انجام کار خیر پشیمان و متضرر نمی شود.
٧ متن زیر از کتاب <<نورالدّین پسر ایران >> آورده شده است؛ آن را بخوانید و به سلیقهٔ خود ادامه
دهید و فعل های آن را مشخص کنید.
<<گاهی عاجزانه از دکتر می خواستم بی هوشم کند تا ساعاتی از درد رها شوم. می گفت: <<نمی شه،
اگه بی هوشت کنیم، می میری! >>
در آن دقایق، مرگ برایم خواستنی تر از تحمّل زجر بود امّا مثل این که تقدیر من صبر بر همهٔ دردها
بود؛ درد زخم های تنم و درد جاماندن از شهدایی که خالصانه جان بر کف نهادند و برای سرافرازی و استقلال میهن پا به عرصه جهاد نهادند و سرانجام به عروج ملکوتی پیوستند.گاه با جود می اندیشم شهادت سزاوار کسانی بود که وجودشان با عشق الهی درآمیخته و فاصله ای بین عاشق و معشوق نمانده بود.ولی من جامانده از قافله شهدا بودم.کاش پرنده روحم سبکبال از قفس تنم رها می شد و مرا از طعم خوش شهادت بهره مند می نمود.

لغات درس

چشم دوختن : کنایه از نگاه کردن
جاذبه : گیرایی/جذابیت
دستپاچگی:عجله/شتاب زدگی
جرئت:شجاعت
لحن:آهنگ
مندیش:نیندیش /مخفف میندیش
پاسی:قسمتی یابخشی از زمان /پاسی ازشب:قسمتی ازشب
مردم چشم:مردمک چشم
تحسین:آفرین گفتن
نوابغ:جمع نابغه باهوش و زیرک
خرد:کوچک
نظیر :همانند
فراغت :آسودگی
پروا:ترس
تلاوت:خواندن قران
درک:فهمیدن ودریافتن
معانی:جمع معنی

چمیدن: به ناز راه رفتن زنده دلان :هوشیاران /دل آگاهان
روحیه دادن :کنایه از امیدواری وشجاعت ایجاد کردن
بی نظیر:بی مانند /بی همتا
واردات :کلاهایی که از خارج کشور به کشور اورده میشود
آراسته :زیبا و مرتب شده
ملک وجود :هستی و وجود به سرزمین وملک تشبیه شده است( اضافه تشبیهی )
لبریز:پرو انباشته
چشم از جهان فرو بست : فوت کرد
معظم:بزرگوار
پژوهشگر:جست وجو گر
نوید: مژده
صالح:درستکار

مشاعره: مسابقه شعر خوانی

رمیدن:گریختن

نیرزد:ارزشی ندارد

چیره:غلبه

وا می داشت:وادار می کرد


معنی ابیات

ای مرغک خرد، ز اشیانه پرواز کن و پریدن آموز

ای پرنده کوچک از آشیانه خود پرواز کن تا راه و روش پرواز کردن را یاد بگیری

تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز

تا کی می خواهی به رفتار های کودکانه خود ادامه بدهی؟با ناز در باغ و چمنزار پریدن را بیاموز

رام تو نمی شود زمانه رام از چه شدی، رمیدن آموز

روزگار رام و مطیع تو نمی شود .تو چرا در برابر روزگار و سختی های آن رام شدی ؟نحوه مقابله با روزگار و سختی های آن را یاد بگیر.

مندیش که دام هست یا نه بر مردم چشم، دیدن آموز

به بودن یا نبودن دام و تله فکر نکن .بلکه خوب دیدن را به چشمانت بیاموز

شو روز بفکر آب و دانه هنگام شب، آرمیدن آموز

روز به دنبال آب و دانه باش و هنگام شب استراحت کن.

بیت شهریار

به راستی که یکی از نوابغ ادب است میان شاعره ها تا کنون نظیرش نیست

به درستی پروین اعتصامی یکی از استعدادهای درخشان ادبیات فارسی است.و تا کنون در میان ن شاعر همتایی نداشته است.


خود ارزیابی

١ معلّم، برای تشویق نیما چه کرد؟بعد از این که به صورت کلامی او را تشویق کرد،کتابی را از کیفش درآورد و گفت این کتاب را با دقت بخوان و از نیما خواست اشعارش را برایش بیاورد و بخواند.

٢ دکتر حسابی و دکتر کاظمی آشتیانی چه خصوصیّات مشترکی داشتند؟1-علاقه مندی به مطالعه وپژوهش2-علاقه مندی به شعر و دب فارسی3-علاقه مندی به حفظ قرآن و تلاوت آن4-خستگی ناپذیری5-تلاش و کوشش در زمینه استقلال و شکوفایی کشور

٣ به نظر شما چرا دکتر حسابی، با <<علم بدون عمل >> مخالف بود؟زیرا هیچ گونه سودی برای انسان ندارد و باعث رشد و شکوفایی فرد و جامعه نمی شود و تاثیر مثبتی در اخلاق و رفتار و زندگی فرد ندارد.
٤


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
دانش آموز، برای قدردانی از معلّم خود، نامه نوشت.
دانش آموز، برای قدردانی از معلّم خود، نامه می نویسد.
دانش آموز، برای قدردانی از معلّم خود، نامه خواهد نوشت.

می دانیم که فعل مهم ترین جزء جمله است. فعل ویژگی هایی دارد که یکی از آنها زمان است. در
جملهٔ اوّل فعل <<نوشت >> بر زمان گذشته، در جملهٔ دوم فعل <<می نویسد >> بر زمان حال و در جملهٔ سوم فعل
<<خواهد نوشت >> بر زمان آینده، دلالت دارد. اکنون دربارهٔ نمودار زیر، گفت و گو کنید.

گذشته حال آینده
دیروز امروز فردا
نوشت می نویسد خواهد نوشت

نکتۀ دوم
شعر زیر را، یک بار بخوانید و طرز قرار گرفتن قافیه را در آن مشخّص کنید.

چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن

گر از عهد خردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من

نکردی در این روز بر من جفا که تو شیر مردی و من پیر زن

به این نوع شعر <<قطعه >> می گویند. اکنون به شکل قافیه در شعر توجّه کنید:
.

.
.
قطعه، شعری است که در آن به پند و اندرز و مسائل اخلاقی و اجتماعی می پردازند و مصراع های
دوم همهٔ بیت های آن هم قافیه هستند


فعالیت های نوشتاری

1 زمان فعل های زیر را مشخّص کنید.
خواهم رفت می نویسند گرفته بودی شنیدیم نشسته بودید آمدند

آینده حال گذشته گذشته گذشته گذشته

٢ پیام، قافیه و ردیف را در <<قطعهٔ زیر >> بنویسید.

برزگری پند به فرزند داد کای پسر این پیشه پس از من توراست
هر چه کُنی کشت، همان بدْرَوی کار بد و نیک چو کوه و صداست

قافیه:تورا- صدا ردیف: ست ست

پیام: انسان هرکاری را انجام دهد نتیجه آن را هم می بیند

یکی از راه های تشخیص شکل درست املای کلمه ها علاوه بر توجّه به معنا،
دقّت در رسم الخطّ رایج زبان است؛ مانند: خواهش، بالاخره و .
کلمهٔ فراغ به معنی آسودگی و کلمهٔ فراق به معنی جدایی است. تشخیص درست
این دو کلمه در هنگام املا از راه مهارت شنیدن و معنی جمله میسّر است

3-با توجّه به متن درس، جای خالی را با کلمهٔ مناسب، پرکنید.
معلّم با همان لحن گرمش ادامه داد: <<خیلی عالی است. >>
اگر با او همسفر می شدی در طول راه تلاوت زیبای قرآن او را می شنیدی.
٤ در متن زیر غلط های املایی را پیدا کنید و شکل درست آنها را بنویسید.
مهم این است که در مقابل سختی ها تصلیم نشد. اگر انسان در برابر دشواری ها بایستد، بر آن چیره می شود، البتّه باید سبر و تاقت را از دست نداد و هیچ گاه ناسپاسی نکرد. صحیح کلمات: تسلیم- صبر - طاقت

یکی از راه های مناسب در نوشتن طرح پرسش هایی دربارهٔ موضوع و پاسخ به
آنهاست.
ارتباط مناسب بین جمله ها با استفاده از کلمات مناسب باعث انسجام و
یک پارچگی نوشته می شود

٥ تعدادی سؤال دربارهٔ دکتر حسابی مطرح کنید، سپس پاسخ ها را به ترتیب اهمیّت مرتّب کنید
و آنها را با کلمات مناسب به یکدیگر پیوند دهید. متن آماده شده را به صورت یک بند در کلاس بخوانید.
٦ بیت زیر را در دو سطر توضیح دهید

سعدیا مرد نام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

انسان نیکوکار و نیک نام،به خاطر اعمال شایسته و زیبایش همیشه و پس از مرگ در یادها جاودانه می ماند.اما انسان بدکار نه دل ها را تسخیر می کند و نه نامش به خوبی ذکر می شود گویی برای همیشه فراموش شده است و مرده است.

٧ یکی از چهره های ادبی ایران را با استفاده از کتاب های مرتبط، معرفی کنید. )انشا

زندگینامه جلال الدین محمد بلخی (مولانا)
نامش محمد و لقبش جلال الدین است. از عنوان های او خداوندگار و مولانا در زمان حیاتش رواج داشته و مولوی در قرن های بعد در مورد او به کار رفته است. در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در شهر بلخ متولد شد. نیاکانش همه از مردم خراسان بودند. خود او نیز با اینکه عمرش در قونیه گذشت، همواره از خراسان یاد می کرد و خراسانیان آن سامان را همشهری می خواند.
پدرش ، بهاالدین ولدبن ولد نیز محمد نام داشته و سلطان العلما خوانده می شده است. وی در بلخ می زیسته و بی مال و مکنتی هم نبوده است . در میان مردم بلخ به ولد مشهور بوده است. بها ولد مردی خوش سخن بوده و مجلس می گفته و مردم بلخ به وی ارادت بسیار داشته اند.

دوران کودکی در سایه پدر

بها ولد بین سال های ۶۱۶_۶۱۸ هجری قمری به قصد زیارت خانه خدا از بلخ بیرون آمد . بر سر راه در نیشابور با فرزند سیزده چهارده ساله اش ، جلال الدین محمد به دیدار عارف و شاعر نسوخته جان ، شیخ فریدین عطار شتافت . جلال الدین محمد، بنا به روایاتی در هجده سالگی ، در شهر لارنده ، به فرمان پدرش با گوهر خاتون ، دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد.

دوران جوانی

پدرش به سال ۶۲۸ در گذشت و جوان بیست و چهار ساله به خواهش مریدان یا بنا به وصیت پدر ، دنباله کار او را گرفت و به وعظ و ارشاد پرداخت. دیری نگذشت که سید برهان الدین محقق ترمذی به سال ۶۲۹ ه.ق به روم آمد و جلال الدین از تعالیم و ارشاد او برخوردار شد. به تشویق همین برهان الدین یا خود به انگیزه درونی بود که برای تکمیل معلومات از قونیه به حلب رهسپار شد. اقامت او در حلب و دمشق روی هم از هفت سال نگذشت. پس از آن به قونیه باز گشت و به اشارت سید برهان الدین به ریاضت پرداخت.
پس از مرگ برهان الدین ، نزدیک 5 سال به تدریس علوم دینی پرداخت و چنانچه نوشته اند تا ۴۰۰ شاگرد به حلقه درس او فراهم می آمدند.

مولانا و شعر فارسی

شعر فارسی در دوره های پیش از مولانا با طلوع امثال رودكی , عنصری , ناصر خسرو , مسعود سعد , خیام ,انوری ,نظامی ,خاقانی راه درازی سپرده ودر قرن هفتم هجری كه زمان زندگانی مولوی است , به كمال خود رسیده بود. شعر عرفانی هم در همین دوره به پیشرفت های بزرگ نائل آمده و بدست عرفای مشهوری همچون سنایی , عطار و دیگران آثار با ارزشی مانندحدیقه , منطق الطیر , مصیبت نامه , اسرار نامه و غیره پدید آمده بود.
مولوی را نمی توان نماینده دانشی ویژه و محدود به شمار آورد. اگر تنها شاعرش بنامیم یا فیلسوف یا مورخ یا عالم دین, در این كار به راه صواب نرفته ایم . زیرا با اینكه از بیشتر این علوم بهره وافی داشته و گاه حتی در مقام استادی معجزه گر در نوسازی و تكمیل اغلب آنها در جامعه شعرگامهای اساسی برداشته , اما به تنهایی هیچ یك از اینها نیست, زیرا روح متعالی و ذوق سرشار, بینش ژرف موجب شده تادر هیچ غالبی متداول نگنجد.
شهرت بی مانند مولوی بعنوان چهره ای درخشان و برجسته در تاریخ مشاهیرعلم و ادب جهان بدان سبب است كه وی گذشته از وقوف كامل به علوم وفنون گوناگون, عارفی است دل اگاه, شاعری است درد شناس, پر شور وبی پروا و اندیشه وری است پویا كه ادمیان را از طریق خوار شمردن تمام پدیده های عینی و ذهنی این جهان, همچون: علوم ظاهری , لذایذ زود گذر جسمانی, مقامات و تعلقات دنیوی , تعصبات نژادی, دینی و ملی, به جستجوی كمال و ارام و قرار فرا می خواند. آنچه مولانا میخواهد تجلی خلق و خوی انسانی در وجود آدمیان است كه با تزكیه درون و معرفت حق و خدمت به خلق و عشق و محبت و ایثا و شوق به زندگی و ترك صفات ناستوده به حاصل می آید.
هنر بزرگ او بحث و برسی های دلنشین و جاودانه ای است كه به دنبال داستان ها پیش می آورد و اندیشه های درخشان عرفانی و فلسفی خود را در قالب آنها قرار میدهد. داستان بهانه ای است تا بهتر بتواند در پی حوادثی كه در قصه وصف شده ، مقاصد عالی خود را بیان دارد.
در تعریف تصوف سخنان بسیار آمده است. از ( ابو سعید ابو الخیر ) پرسیدند كه صوفی كیست؟ گفت: آنكه هر چه كند به پسند حق كند و هر چه حق كند او بپسندد. صوفیان ترك اوصاف و بی اعتنایی به جسم و تن را واجب می شمارند و دور ساختن صفات نكوهیده را آغاز زندگی نو وتولدی دیگر به شمار می آورند.

آغاز شیدایی

تولد دیگر او در لحظه ای بود که با شمس تبریزی آشنا شد. مولانا درباره اش فرموده:" شمس تبریز ، تو را عشق شناسد نه خرد." اما پرتو این خورشید در مولانا ما را از روایات مجعول تذکره نویسان و مریدان قصه باره بی نیاز می سازد. اگر تولد دوباره مولانا مرهون برخورد با شمس است ، جاودانگی نام شمس نیز حاصل ملاقات او با مولاناست. هر چند شمس از زمره وارستگانی بود که می گوید : گو نماند زمن این نام ، چه خواهد بودن؟
آنچه مسلم است شمس در بیست و هفتم جمادی الاخره سال ۶۴۲ ه.ق از قونیه بار سفر بسته و بدین سان ،در این بار ،حداکثر شانزده ماه با مولانا دمخور بوده است . علت رفتن شمس از قونیه روشن نیست . این قدر هست که مردم جادوگر و ساحرش می دانستند و مریدان بر او تشنیع می زدند و اهل زمانه ملامتش می کردند و بدینگونه جانش در خطر بوده است . باری آن غریب جهان معنی به دمشق پناه برد و مولانا را به درد فراق گرفتار ساخت .در شعر مولانا طوماری است به درازای ابد که نقش "تومرو"در آن تکرار شده است .
گویا تنها پس از یک ماه مولانا خبر یافت که شمس در دمشق است و نامه ها و پیامهای بسیاری برایش فرستاد . مریدان و یاران از ملال خاطر مولانا ناراحت بودند و از رفتاری که نسبت به شمس داشتند پشیمان و عذر خواه گشتند . پس مولانا فرزند خود،سلطان ولد،را به جستجوی شمس به دمشق فرستاد . شمس پس از حدود پانزده ماه که در آنجا بود پذیرفت و روانه قونیه شد .اما این بار نیز با جهل و تعصب عوام روبرو شد و ناگزیر به سال ۶۴۵ از قونیه غایب گردید و دانسته نبود که به کجا رفت.مولانا پس از جستجوی بسیار،سر به شیدایی بر آورد.انبوهی از شعرهای دیوان در حقیقت گزارش همین روزها و لحظات شیدایی است .

صلاح الدین زرکوب

پس از غیبت شمس تبریزی ، شورمایه جان مولانا دیدار صلاح الدین زرکوب بوده است. وی مردی بود عامی ، ساده دل و پاکجان که قفل را "قلف" و مبتلا را " مفتلا" می گفت. توجه مولانا به او چندان بود که آتش حسد را در دل بسیاری از پیرامونیان مولانا بر افروخت . بیش از۷۰غزل از غزل های مولانا به نام صلاح الدین زیور گرفته و این از درجه دلبستگی مولانا به وی خبر می دهد . این شیفتگی ده سال یعنی تا پایان عمر صلاح الدین دوام یافت.

حسام الدین چلپی

روح ناآرام مولاما همچنان در جستجوی مضراب تازه ای بود و آن با جاذبه حسام الدین به حاصل آمد. حسام الدین از خاندانی اهل فتوت بود. وی در حیات صلاح الدین از ارادتمندان مولانا شد . پس از مرگ صلاح الدین سرود مایه جان مولانا و انگیزه پیدایش اثر عظیم او، مثنوی معنوی ، یکی از بزرگ ترین آثار ذوقی و اندیشه بشری ، را حاصل لحظه هایی از همین هم صحبتی می توان شمرد.

پایان زندگی

روز یکشنبه پنجم جمادی الآخره سال ۶۷۲ ه.ق هنگام غروب آفتاب ، مولانا بدرود زندگی گفت. مرگش بر اثر بیماری ناگهانی بود که طبیبان از علاجش درمانده بودند. خردو کلان مردم قونیه در تشییع جنازه او حاضر بودند. مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ او زاری و شیون داشتند. مولانا در مقبره خانوادگی خفته است و جمع بسیاری از افراد خاندانش از جمله پدرش در آنجا مدفون اند.

چکیده عمر مولانا :

نام: جلال الدین محمد بلخی رومی
نام پدر: بهاء الدین الولد سلطان العلماء
تاریخ و محل تولد: ۶ ربیع الاول ۶۰۴ در بلخ

مهمترین وقایع زندگی مولانا:

۵ سالگی خانواده اش بلخ را به قصد بغداد ترک کردند.
۸ سالگی از بغداد به سوی مکه و از آنجا به دمشق و نهایتاْ به منطقه ای در جنوب رود فرات در ترکیه نقل مکان کردند.
۱۹ سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد و دوباره به قونیه (محلی در ترکیه امروزی) رفت.
۳۷ سالگی در روز شنبه ۲۶ جمادی آلخر ۶۴۲ ه.ق با شمس ملاقات کرد.
۳۹ سالگی در ۲۱ شوال ۶۴۳ شمس قونیه رو ترک کرد.

معروفترین کتابهای مولانا:

دیوان شمس- مثنوی معنوی - فیه ما فیه

تاریخ و محل فوت:

در غروب روز ۵جمادی الاخر ۶۷۲ه.ق در سن ۶۸ سالگی در قونیه فوت کرد که الان مقبره این شاعر برزگ قرن ششم در قونیه (ترکیه امروزی) می باشد که محل زیارت عاشقان و شیفتگان این شاعر برزگ هستند.

اشعاری از مولانا

*رو سر بنه به بالین ، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
*ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا ، خواهی برو جفا کن
*از من گریز تا تو ، هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
* ماییم و آب دیده ، در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
* خیره کشی است مارا ، دارد دلی چو خارا
بکشد ، کسش نگوید :" تدبیر خونبها کن"
* بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق ، تو صبر کن، وفا کن
*دردی است غیر مردن ، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
*در خواب ، دوش، پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
* گر اژدهاست بر ره ، عشق است چون زمرد
از برق این زمرد ، هین ، دفع اژدها کن


لغات درس

بیزاری:تنفر/بی میلی
قرائت:خواندن
ترقی :پیشرفت /برتری یافتن

تعالی:بالارفتن
علامه:بسیاردانا/بسیاردانشمند
نشاط:شادمانی
صید:شکار
شیفته:عاشق
وجد:خوشی بسیار/ذوق

نصیب:قسمت
اخلاص:پاکی عقیده
عطاکردن:بخشیدن
کسالت:بیماری
عطش:تشنگی
دار الشفا :خانه ی تن درستی
حجره:اتاق
ضریح:سازهای که از چوب یا فبرسرمقبرهی امامانوبزرگان دین سازند
گشت و گذار :تفریح وگردش
نورچشمان:عزیزان


خود ارزیابی

١ چرا دانش آموزان از نصیحت کردن امام خودداری کردند؟زیرا امام به قدری بزرگوار و از گناهان به دور بود که نیاز به نصیحت کردن نداشت
٢ چگونه می توان برای اسلام و جمهوری اسلامی و کشور مفید بود؟با کشف و شناخت و پرورش استعداد ها و بهره گیری از همه فرصت ها و تونایی ها برای توسعه و آبادانی ها برای توسعه و آبادانی کشور-با شناخت و عمل به تعالیم اسلامی و معرفی اسلام حقیقی در سطح بین المللی-با اتحاد و همدلی بین اقشار جامعه و حمایت از نظان جمهوری اسلامی ایران-با تلاش و جدیت و نوآوری و خود اتکایی و کسب علوم و فن آوری های روز دنیا
٣ عبارت <<حرم، دل او را آرام می کرد و مدرسه، اندیشه اش را >> توضیح دهید.علامه جعفری با رفتن به حرم و برقراری ارتباط معنوی دلش به آرامش می رسید وبه قدری شیفته کسب علم بود که با رفتن به مدرسه و فراگیری علوم مختلف و یافتن پاسخ سوالات،ذهن و اندیشه اش آرام می یافت.


دانش های زبانی و ادبی

نکته اول
هوا روشن است.
زهرا شاد بود.
چای سرد شد.
چنان که ملاحظه می کنید فعل جمله های بالا اسنادی است. در جمله اوّل روشن به هوا، در جمله
دوم شاد به زهرا و در جمله سوم سرد به چای نسبت داده شده است. به کلمه های <<روشن << ،>> شاد >> و
<<سرد >> که به نهاد نسبت داده می شود، <<مُسنَد >> می گویند.
نکتۀ دوم
یکی از راه های ارتباط با دیگران <<نامه نوشتن >> است. نامه ممکن است دوستانه یا خانوادگی باشد
و یا ممکن است رسمی و اداری باشد. امروزه با استفاده از رایانه یا وسایل ارتباطی دیگر هم می توان
نامه نگاری کرد. اگر نامه را از طریق پست برای دیگران می فرستیم، باید به چند نکته توجّه کنیم:
١ کاغذ نامه تمیز و مناسب باشد.
٢ با خطّ زیبا و خوانا بنویسیم.
٣ از کلمه ها و عبارت های مناسب و زیبا استفاده کنیم.
٤ بر روی پاکت نامه، نشانی دقیق خود و گیرندهٔ نامه را بنویسیم.
٥ تمبر نامه فراموش نشود.
٦ عنوان و عباراتی که در نامهٔ دوستانه یا خانوادگی به کار می رود، با عبارات نامه های رسمی واداری فرق می کند.


فعالیت های نوشتاری

١ در جمله های زیر مسند را مشخّّّّص کرده، مُسند مناسب دیگری جایگزین آن کنید.
علّامه جعفری کنجکاو بود. دانا
او شیفتهٔ طبیعت است. عاشق

در نوشتن املای دو کلمهٔ گزاردن و گذاردن نباید باهم اشتباه کرد. گزاردن به
معنای ادا کردن و به جا آوردن و گذاردن به معنای نهادن و قرار دادن است.
بهتر است هنگام شنیدن نشانه های اختصاری در املا شکل نوشتاری کامل آنهانوشته شود؛ مانند <<ص >>: صلوات اللّه علیه.


٢ برای هریک از واژه های زیر دو کلمهٔ هم خانواده بنویسید.
درس: مدرسه تدریس مدرس سعادت:سعید مسعود
راضی: مرضیه رضایت طبیعت:طبع طبایع
٣ با حروف درهم ریختهٔ زیر واژه هایی بنویسید که ارزش املایی داشته باشند و در متن درس به کار رفته باشند.
ج ح م ر ه ض ی ت حضرت حرم راضی
٤ با توجّه به معنی، املای صحیح واژه را انتخاب کنید.
الف( نصیب نسیب : قسمت ب( گشت و گزار گشت و گذار : گردش

یکی از راه های تقویت نویسندگی، نامه نگاری است که امروزه هم به شیوه رایانه ای
و هم از طریق پست امکان پذیر است.
نامه انواعی دارد که بعضی از آنها عبارتند از: نامه های دوستانه، رسمی، اداری
و .


٥ با کلمه ها و ترکیب های زیر جمله بسازید:
نصیحت:نصیحت پیران دوای درد جوانان است
غنیمت:مصاحبت با دوستان خوب را غنیمت بدانید
عطش مطالعه:برای رفع عطش مطالعه،شب تا صبح به مطالعه می پرداخت
٦ عنوان های هر نامه را بخوانید و نوع نامه )اداری، دوستانه و خانوادگی( را مشخّص کنید.
امید عزیز، یار همیشگی من
دوستانه استاد ارجمند رسمی.
وزیر محترم رسمی. عموی بزرگوارمخانوادگی
٧ دربارهٔ شخصیّتی که نام کوچه یا خیابان یا مدرسهٔ شما به نام اوست، دو خط بنویسید.

٨ نامه ای کوتاه به رهبر معظّم انقلاب بنویسید.با سلام محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله ای

اینجانب یک نوجوان سیزده ساله هستم و بسیار مفتخرم که فرصتی نصیبم شد تا به رهبرم نامه ای بنویسم.

خدا را سپاس گزارم که در سرزمینی زندگی می کنم که با ولایت و رهبری هوشمندانه شما و همت مردم کشورم در مسیر رشد و تعالی قرار گرفته است.راهنمایی ها و بیانات روشنگرایانه که ریشه در تعالیم الهی دارد،چراغی است فراسوی راه ما.در روزگاری که ابرهای تیره ظلم و فساد در برابر خورشید حقیقت قرار گرفته اند ، من و دوستانم سعی می کنیم با هوشیاری و درس خواندن و تلاش بی دریغ و حفظ ایمان و تقوا،فردایی شکوهند برای ایران مقتدر و سر افراز به وجود بیاوریم و به شما و این سرزمین آزاد و آباد وفادار بمانیم

٩ دربارهٔ سخن زیر، دو سطر بنویسید.

قیمت هر کس به قدر علم اوست

ارزش و اعتبار واقعی انسان بستگی به سطح معرفت و دانش او دارد،نه به پول و ثروت و جلوه های ظاهری اش.بنابراین انسان هرچه قدر آگاه تر باشد،نزد مردم مقبول تر و ارزشمندتر است و همه به دیده احترام به او می نگرند.


معنی واژه ها

تردید: شک

دقایق:جمع دقیقه

دل آِزرده :ناراحت

اثنا :میانه ها

حیرت :سر گشتگی / شگفت زده شدن

حک کردن : تراشیدن

صاحبان قبور : کسانی که مرده اند و در گور دفن شده اند.

نظر : نگاه /دید گاه

خفتن : خوابیدن

اعظم :بزرگ/ بزرگتر

غفلت : بی خبری

دی : دیروز

نامده : نیامده

الکی:غیر جدی /دروغی

اضطراب :نگرانی /پریشان حالی

گره از کار دیگران گشودن:کنایه از بر طرف کردن مشکل

مصاحبت :هم نشینی /گفت و گو

اعجاب: شگفتی و تعجب

تامل :اندیشیدن / فکر کردن

عبرت : پند / اندرز


خود ارزیابی

1چرا می گویند: <<وقت از طلا گران بهاتر است ؟>>زیرا با صرف وقت می توان طلا به دست آورد ولی دقایق تلف شده را با طلا نمی توان خرید.

٢ منظور از <<عمر حقیقی را شناسنامهٔ ما تعیین نمی کند >>، چیست؟عمر حقیقی آن است که انسان در جستجو و کسب علم باشد. کارهای مفید و سازنده ارائه دهد و با رفتارهای زیبا و کارهای بزرگ به مردم خدمت کند

٣ پیام اصلی درس چیست؟بهره گیری از فرصت ها برای زندگی شاداب،رو به رشد،فعال و موفق


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل

به این جمله ها توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
علی کفش های جدیدش را پوشید.
کشاورزان گندم را کاشتند.
شاگردان خوشحال شدند.
هوا سرد است.
مریم معلم مدرسه بود.
چنان که ملاحظه می کنید فعل جملهیاوّل و دوم انجام کاری را نشان می دهند )کار پوشیدن و
کاشتن(، امّا فعل های جمله های سوم، چهارم و پنجم وقوع کاری را نشان نمی دهند بلکه تنها برای
نسبت دادن چیزی به چیز دیگر به کار می روند. مثلاً در جملهسوم <<خوشحالی >> به شاگردان و در جمله
چهارم <<سردی >> به هوا نسبت داده شده است.
به فعل هایی مانند <<شد << ،>> است >> و <<بود >> که برای نسبت دادن چیزی به چیزی به کار می روند،
فعل <<ِاسنادی >> می گویند.
نکتۀ دوم

به این دو بیت توجّه کنید:

چادر من چلچراغی از صفاست چادر من باغی از آیینه هاست

باغی از آیینه های دوستی باغی از مهر و صفای دوستی

شاعر در عالم خیال، چادر عشایر را همچون چلچراغی روشن و درخشان و باصفا دیده است و
در سه مصراع بعدی نیز آن را چون باغی از آیینه که پر از دوستی و مهر و صفاست، معرّفی کرده است.
در دنیای واقعی ما هیچ چادری مانند باغی از آیینه نیست، امّا شاعر با بهره گیری از <<تخیّل >> خویش چنین
چادری را ساخته است این تصویرها و توصیف ها به شعر و نوشته زیبایی می بخشند و بر تأثیر و گیرایی
آن می افزایند. آیا شما می توانید چادر عشایر را با استفاده از تخیّل خود به گونه ای دیگر توصیف کنید؟


١ سه جمله از متن درس بنویسید که در آنها فعل <<اسنادی >> به کار رفته باشد.

وقت ازطلاگران بها تراست

این سخن زیبای نهج البلاغه یادمان باشد

چرا زندگی مردمش این قدر کوتاه است

٢ نمونه ای از به کارگیری <<تخیّل >> را در درس <<قلب کوچکم یا زنگ آفرینش >> بیابید و بنویسید.

دانه آرام بر زمین غلتید رفت و انشای کوچکش را خواند

گفت باغی بزرگ خواهم شد تا ابد سبز سبز خواهم ماند

هنگام نوشتن فعل های ماضی سوم شخص جمع، مراقب باشیم که آنها را به شکل صحیح نوشتاری بنویسیم، مانند: <<خوردند >> به جای <<خوردن .>>
کلماتی مانند عیسی، موسی، مصطفی و . باید به همین شکل نوشته شوند؛هرچند تلفّظ آنها متفاوت از شکل نوشتاری آنهاست.

3- ده واژه از متن درس بنویسید که ارزش املایی داشته باشند.

صرف وقت-تلف-عمر حقیقی-فرصت-اثنا-حک-اعظم-اضطراب-مصاحبت -تامل -عبرت

4-در هر جمله یک غلط املایی وجود دارد؛ آنها را پیدا کنید و به شکل درست بنویسید.

اسکندر سنگ مزارها را خواند و به هیرت فرورفت.حیرت

مدّت حیاط صاحبان قبور از ده سال نمی کرد.حیات

مجتبا در درس هایش بسیار پیشرفت کرده است. مجتبی

یکی از راه های تقویت ذهن و پرورش قدرت نویسندگی مقایسهیپدیده ها و بیان شباهت ها و تفاوت های آنهاست.
خوانش انشا با لحن و آهنگ مناسب بر تأثیر آن می افزاید

5- با هر یک از ترکیب های زیر جمله ای بنویسید.

قسمت اعظم:قسمت اعظم عمر ما انسان ها صرف کارهای بیهوده می شود

صرف وقت:با صرف وقت می توان طلا به دست آورد.

اثنای سفر:انسان در اثنای سفر دوستان واقعی را می شناسد

دقایق تلف شده:دقایق تلف شده عمر قابل برگشت نیست.

مصاحبت دوستان:دوستی و مصاحبت با دوستان واقعی را قدر بدانیم

6- با استفاده از فعل های اسنادی، یک بند دربارهٔ ارزش وقت بنویسید.

وقت به قدری ارزشمند است که توصیف آن دشوار است.وقت گوهر گران بها و بی مانندی است در دست انسان هنرمند که با استفاده درست از آن ارزشش افزوده می شود.وقت موجی است در دریای زمانه که باید موج سوار ماهری بود تا با سوار برآن پیروز میدان باشیم

7- شعر زیر را بخوانید و پیام آن را در دوسطر بنویسید.

عیب است بزرگ بر کشیدن خود را وز جمله خلق برگزیدن خود را

از مردمک دیده بباید آموخت دیدن همه کس را و ندیدن خود را

غرور و تکبر و خود بزرگ بینی رفتاری است شیطانی و ناشایست.انسان را از انسانیت دور می کند و باعث گمراهی اش می شود.و فروتنی ارزش قائل شدن برای هم نوعان و دیگران را بر خود ترجیح دادن است یعنی حرکت در مسیر درست تکامل.

8- نظر خود را درباره ی ضرب المثل زیر در دوسطر بنویسید.

<<وقت را غنیمت دان، آنقدر که بتوانی

ای انسان زمان سرمایه ای است با ارزش و گران قدر که فقط یک بار در اختیار تو قرار می گیرد.بنا بر این قدر آن را بدان و برای لحظه لحظه آن برنامه ریزی داشته باش که جای افسوس و پشیمانی باقی نماند.


علم زندگانی

1-كبوتر بچه ای با شوق پرواز به جرئت كرد روزی بال و پرباز

روزی جوجه کبوتری به شوق پرواز با شهامت شروع به پرواز کرد .

2-پرید از شاخكی بر شاخساری گذشت از بامكی بر جوكناری
از شاخه ی کوچکی به شاخه کوچک دیگری پرید و از کنار بام کوتاهی به کنار جوی آبی پرید

3-نمودش بس كه دور آن راه نزدیك شدش گیتی به پیش چشم تاریك
آن راه نزدیک از بس که به نظرش دور آمد دنیا پیش چشم او سیاه شد

4-زوحشت سست شد بر جای ناگاه زرنج خستگی درمانده در راه
از ترس زیاد درجا سست و بی حال شد و از سختی خستگی در راه درمانده شد و نتوانست راه را ادامه دهد

5-فتاد از پای و كرد از عجز فریاد زشاخی مادرش آواز در داد
از پا افتاد و ار ناتوانی فریاد کشید ، مادرش از شاخه ای صدایش زد

6-ترا پرواز بس زود است ودشوار زنو كاران كه خواهد كار بسیار
برای تو پریدن بسیار زود و سخت است و هیچ کس از افراد بی تجربه و تازه کار انتظار کارهای بزرگ ندارد ؟

7-هنوزت نیست پای برزن وبام هنوزت نوبت خواب است وآرام

هنوز قدرت رفتن به کوچه و پرواز به بر روی پشت بام نداری. اکنون وقت خوابیدن و استراحت توست.

8-ترا توش هنر می باید اندوخت حدیث زندگی می باید آموخت

تو باید هنر و فن و تجربه لازم را به دست بیاوری و راو و رسم زندگی کردن را یاد بگیری

9-بباید هردو پا محكم نهادن ازآن پس فكر بر پای ایستادن
ابتدا باید دو پایت را محکم بر زمین بگذاری بعد از آن به فکر برپا ایستادن باشی و بخواهی به خودت متکی باشی

10-من اینجا چون نگهبانم تو چون گنج تو را آسودگی باید مرا رنج
من اینجا مانند نگهبانی هستم و تو گنج هستی ، تو باید استراحت کنی و من سختی بکشم

11-مرا در دامها بسیار بستند زبالم كودكان پرها شكستند
بسیار اتفاق افتاده است که مرا اسیر کردند و کودکان پر و بالم را نیز شکسته اند .

12-گه از دیوار سنگ آمد گه از در گهم سر پنجه خونین شد گهی سر

گاه از سوی دیوار و گاه از در خانه به من سنگ پرتاب کردند.گاهی چنگال هایم و زمانی سرم زخمی شد

13-نگشت آسایشم یك لحظه دمساز گهی از گربه ترسیدم گه ازباز
استراحت یک لحظه بامن همدم نشد ، گاهی از گربه و گاهی هم از باز شکاری ترسیدم

14-هجوم فتنه های آسمانی مرا آموخت علم زندگانی
فتنه هایی که از زمین و هوا به من هجوم می آورد , به من روش زندگی کردن را یاد داد

15-گردد شاخك بی بن برومند زتو سعی وعمل باید زمن پند

نهال کوچک بدون ریشه قوی نمی شود و ریشه نمی کند تو باید برای زندگی تلاش کنی و من با تجربه هایم تو را نصیحت می کنم


خود ارزیابی
1-چرا گیتی به چشم کبوتر بچّه تاریک شد؟زیرا مسیر کوتاهی که پرواز کرده بود به نظرش طولانی آمد و احساس کرد گم شده است.
٢ -به نظر شما کبوتر بچّه ممکن است چه پاسخی به پند مادر داده باشد؟مادر عزیزم از این که به فکر من هستی و تجربیات خودت را در اختیارم می گذاری ممنونم.سعی می کنم آنها را در زندگی ام به کار ببرم.
3- پیام اصلی درس چیست؟به کار بردن پند ها و تجربیات بزرگترها


دانش های زبانی و ادبی
نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجه نمایید و درباره آنها گفت وگو کنید.
زهرا آمد.
دوستم سیب را خورد.
رامین کیف را از بازار خرید.
برادرم توپ را به احسان داد.
همان طور که پیش تر گفتیم <<فعل >>، اصلی ترین بخش یک جمله است. برخی از فعل ها مانند فعل<<آمد >> فقط با نهاد، جمله ای می سازند که معنی کاملی دارد. بعضی دیگر مانند فعل <<خورد >> با گرفتن مفعول، جمله کاملی می سازند. گروهی نیز مانند فعل <<خرید و داد >> علاوه بر نهاد و مفعول، بخش دیگری می گیرند. به این بخش که برای کامل شدن معنای جمله آمده است، <<متمّم >> می گویند. متمّم در جمله سوم <<بازار >> و متمّم در جمله چهارم <<احسان >> است. کلمه هایی مانند <<از، به و. >> قبل از متمّم به کار می روند و نشانه متمّم هستند.

نکتۀ دوم
به این بیت توجّه کنید:
نمودش بس که دور آن راه نزدیک شدش گیتی به پیش چشم تاریک
اگر شعر را به نثر برگردانید، احتمالاً این گونه خواهید نوشت:
آن راه نزدیک، آنقدر دور به نظرش رسید که گیتی )دنیا( پیش چشم او تاریک شد.
در برگرداندن شعر به نثر چه اتفاقی می افتد؟
می بینید که قسمت های مختلف شعر وقتی به نثر تبدیل می گردند، جابه جا می شوند. در جمله <<گیتی
)دنیا( پیش چشم او تاریک شد. >> فعل در پایان جمله قرار می گیرد امّا در شعر به اوّل بیت منتقل شده
است. این جابه جایی در شعر و نثر ادبی بر زیبایی سخن می افزاید.

آیا همه اجزای جمله را می توان به دل خواه )در شعر و نثر( جابه جا کرد؟


١- سه بیت از درس را انتخاب کنید و با خطّ زیبا بنویسید.
٢- در بیت های زیر متمّم ها را مشخص کنید و بنویسید.
پرید از شاخکی بر شاخساری گذشت از بامکی بر جوکناری
زوحشت، سست شد بر جای ناگاه ز رنج خستگی درماند در راه
٣ -دو واژه کوتاه شده از متن درس پیدا کنید و شکل کامل آن را در جدول زیر، مانند نمونه
بنویسید.
کوتاه شده کامل
فتاد افتاد
ترا تو را

ز رنج از رنج

٤- با توجه به معنی، املای صحیح کلمه را انتخاب کنید.
الف( هجوم حجوم = حمله ب( اجز عجز = ناتوانی

5-بیت یکم و دوم را به نثر برگردانید و درباره جابه جایی اجزای جمله ها توضیح دهید.
جوجه کبوتری به شوق پرواز با شهامت شروع به پرواز کرد .

از شاخه ی کوچکی به شاخه کوچک دیگری پرید و از کنار بام کوتاهی به کنار جوی آبی پرید

٦ یک مفعول و یک متمّم از صفحه نخست درس پنجم، پیدا کنید و جمله های آن را بنویسید

قلب لانه گنجشک نیست که بهار ساخته شود و در پاییز بادآن را با خودش ببرد

متمم مفعول

٧ یک بند درباره ضرب المثل <<آزموده را آزمودن خطاست >> بنویسید.

این مثل اشاره به یکی از فرمایشات پیامبر اکرم (ص) دارد که فرمودند:مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود.کاربرد این مثل هنگامی است که کسی بخواهد کاری انجام دهد که قبلا هم انجام داده و شکست خورده است یا دیگران آن را تجربه کرده اند.

٨ درباره <<راه های موفّقیّت در زندگی >> یک انشا بنویسید


من قلب كوچولویی دارم. خیلی كوچولو. خیلی خیلی كوچولو.مادر بزرگم می گوید: قلب آدم نباید خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می كند. برای همین هم مدتی است فكر میكنم این قلب كوچولو را به چه كسی باید بدهم. یعنی، راستش ، چطور بگوبم؟ دلم می خواهد تمام تمام این قلب كوچولو را مثل یك خانه قشنگ كوچولو به كسی بدهم كه خیلی خیلی دوستش دارم یا. نمی دانم. كسی كه خیلی خوب است. كسی كه واقعا حقش است توی قلب كوچولو و تمیز من خانه داشته باشد. خب راست می گویم دیگر. نه؟ پدرم می گوید: قلب، مهمان خانه نیست كه آدمها بیایند، دوسه ساعت یا دوسه روزی توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانه گنجشك نیست كه در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد. قلب، راستش نمی دانم چیست، اما این را می دانم كه فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است برای همیشه.
خب . بعد از مدتها فكر كردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را . تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این كاررا هم كردم.اما . اما وقتی به قلبم نگاه كردم دیدم، با این كه مادر خوبم توی قلبم جاگرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده. خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم می رسید و قلبم را به هردو تا شون می دادم. به پدرم و مادرم. پس همین كار را كردم. بعدش می دانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه كردم و دیدم كه باز هم، توی قلبم، مقداری جلی خالی مانده. فورا تصمیم گرفتم آن گوشه خالی قلبم را بدهم به چند نفر. چند نفر كه خیلی دوستشان داشتم. و این كاررا كردم. برادر بزرگم، خواهر كوچیكم، پدربزرگم، مادربزرگم، یك دایی مهربان و یك عموی خوش اخلاقم راهم توی قلبم جا دادم. فكركردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده. این همه آدم توی قلبی به این كوچكی، مگر می شود؟ اما وقتی نگاه كردم، خداجان! می دانید چی دیدم؟ دیدم كه همه این آدمها، درست توی نصف قلبم جا گرفته اند. درست نصف با این كه خیلی راحت هم ولو شده بودند و می گفتند و می خندیدند. و هیچ گله ای هم از تنگی جا نداشتند.
من وقتی دیدم همه آدمهای خوب را دارم توی قلبم جا می دهم، سعی كردم این عموی پدرم راهم ببرم توی قلبم و یك گوشه بهش جابدهم.اما. جانگرفت. هرچی كردم جا نگرفت.دلم هم سوخت. اما چكاركنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من كه نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی، راستش هر وقت كه خودش هم، با زحمت و فشار، جا می گرفت، صندوق بزرگ پولهایش بیرون می ماند و او، دوان دوان از قلبم می آمد بیرون تا صندوق را بردارد.


لغات درس

اذیت :آزار دادن
واقعا : به درستی حق : شایسته /سزاوار
تمام تمام : کامل
معلوم: آشکار
عقلم می رسید : من درست فکر می کردم
فورا : سریع و زود
شلوغ : پرسرو صدا
ولو : پخش و پراکنده
حسابی : کامل /فراوان
رضایت : خشنودی
سعی : تلاش و کو شش
تقصیر :سهل انگاری و کو تاهی
یک عالم : مقدار زیاد/ به اندازه وسعت یک دنیا
سراسر :همه/ تمام
کثیف: الوده
عجیب : شگفت انگیز/ شگفت آور
زور گفتن :ظلم وستم کردن
گله :شکایت و دل خوری
مهمان خانه : مسافر خانه


خود ارزیابی

1چه کسانى مى توانند در قلب ما جا بگیرند؟

همه کسانی که دوستشان داریم و به آنها عشق می ورزیم.به کسانی که از بدی ها دور هستند و سرشار از خیر و نیکی.

2 چرا قلب آدم نباید خالى بماند؟

اگر خالی بماند مثل یک گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می کند.در ضمن قلب جایگاه دوست داشتن و مهر ورزی است.اگر کسی در قلبمان نباشد احساس تنهایی و افسردگی می کنیم.

3 چرا قلب به دریا تشبیه شده است؟

شما قلب را به چه چیزهایى تشبیه مى کنید؟قلب از جهت وسعت به دریا تشبیه شده است.قلب را می توان به آسمان یا آب زلال تشبیه کرد.
4 .


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
الف) علی آمد.
مریم رفت.
ب) حسن میوه را خورد.
مینا نامه را خواند.
همان طور که پیش تر گفتیم <<فعل >>، اصلی ترین بخش یک جمله است. فعل های بخش <<الف >>
کلمه های <<آمد >> و <<رفت >> است. در جملهٔ اول و دوم، تنها با اضافه شدن نهاد به فعل، معنی جمله کامل
می شود. امّا معنی جمله های بخش <<ب >> با نهاد، تمام نمی شود. در این جمله ها وقتی شما بگویید <<خورد

شنونده می پرسد <<چه چیزی را خورد؟ >>، درواقع چیزی خورده شده است؛ بنابراین برای تمام شدن معنی
جمله، لازم است بخشی به فعل اضافه شود. این بخش که معمولاً با کلمهٔ <<را >> به کار می رود، مفعول
است. در زبان فارسی معیار امروز <<را >> نشانهٔ مفعول است.

نکتۀ دوم
به این جمله توجّه کنید:
دلم می خواهد تمام تمام این قلب کوچولوی کوچولو را، مثل یک خانهٔ قشنگ کوچولو، به کسی
بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم.
می بینید که نویسنده بعضی کلمه ها را تکرار کرده است. چه وقت تکرار زیباست؟ آیا همهٔ تکرارها زیبا هستند؟

هرگاه نویسنده بخواهد بر چیزی تأکید کند، آن را تکرار می کند. این تکرار آگاهانه بر تأثیر سخن
می افزاید. شاعران، از <<تکرار >> برای زیباسازی و تأثیرگذاری شعر استفاده می کنند. حتّی گاه به تکرار یک بیت در شعر می پردازند


فعالیت های نوشتاری

1 نمونه هاى تکرار را از درس پیدا کنید و بنویسید.
من قلب كوچولویی دارم. خیلی كوچولو. خیلی خیلی كوچولو

2 نهاد و مفعول هر جمله را مشخّص کنید.

رزمندگان، دشمن را از خاک ما بیرون انداختند.

نهاد مفعول

من عموی خوش اخلاقم را توی قلبم جا دادم.

نهاد مفعول

همهٔ معلّم ها، بچّه ها را دوست دارند.

نهاد مفعول

در نوشتن املا دقّت و سرعت موجب می شود تا متن آن به دور از هرگونه خطا باشد.
واژه های هم آوا از مباحث دشوار املایی است. شناخت شکل درست آنها به معنا و کاربرد آنها در جمله وابسته است.

٣ با توجه به معنی جمله ها، واژه های مناسب را در جای خالی قرار دهید.
الف) مادر بزرگ دربارهٔ حیات گل های باغچه با نوه اش در حیاط خانه گفت وگو می کرد.
(حیاط، حیات)

ب)مراقب پول های خرد خود باشیم و از خورد و خوراک های بیهوده پرهیز کنیم.(خورد، خُرد)

تکرار آگاهانه در نظم و نثر باعث زیبایی نوشته می شود.
انشای خود را با بهره گیری از زاویهٔ دید سوم شخص مفرد بنویسید.

٤ با هریک از واژه های تکرار شدهٔ زیر یک جمله بسازید.
آهسته آهسته:پیرمرد آهسته آهسته گام بر می داشت
درشت درشت:قطرات تگرگ درشت درشت،از آسمان پایین می آمد
٥ دربارهٔ این جمله توضیح دهید: <<قلب، لانهٔ گنجشک نیست که بهار ساخته شود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد .>>

لانه گنجشک جایگاه ثابت و پایداری ندارد.یعنی بعد از این که در بهار ساخته شد ممکن است بعد از بروز حوادث طبیعی نابود شود.یا این که در پاییز ،باد آن را با خود ببرد.اما قلب جایگاه محکم و استواری در وجود انسان دارد.و به هر وسیله ای ویران نمی شود.قلب جایگاه ثابت برای کسانی است که به آنها عشق می ورزیم ،از صمیم قلب دوستشان داریم وهیچ گاه یاد و خاطره آنها از وجودمان محو نخواهد شد.

٦ برای درس، عنوان مناسب دیگری انتخاب کنید.

خانه دلم جایگاه چه کسانی است

٧ تصویر زیر را با استفاده از شیوهٔ تکرار توصیف کنید.

بهار است.بهار رستاخیز طبیعت است و رویشی سبز است که سبز بودن را به انسان القا می کند.طبیعتش مطبوع مطبوع و طراوت و تازگی اش نوازشگر روح و روان انسان است.شکوفه باران بهاری بارشی است از الطاف الهی بر همه دل های کویری و چشم اندازی است چشم نواز برای همه چشم های کم رمق و خسته

8برداشت خود را از ضرب المثل <<از هیچ دلی نیست که راهی به خدا نیست >> بنویسید.

فطرت انسان به گونه ای است که نیازمند ارتباط با خدا و رسیدن به آرامش است.این حس در وجود همه انسان ها وجود دارد.ولی هر شخص به روش خاص خود با خدا ارتباط برقرار می کند.بنابراین دل انسان هر چه پاک تر و باصفاتر باشد،این حس ارتباط،صمیمانه تر ونزدیک تر می شود


روشن و گرم و زندگی پرداز آسمان مثل یك تبسم شد

هوا گرم می شود و آسمان روشن می شود و زندگی دوباره آغاز می شود

آسمان لبخند می زند و زندگی دوباره جریان پیدا می کند

هر چه سرما و هر چه دل سردی پر زد آهسته از نظر گم شد

سرما و تمام آنچه موجب دلسردی می شد و افسردگی می آورد از بین رفت

با نسیمی كه زندگی در اوست باز چشم جوانه ای باز شد

با وزش باد بهاری که همیشه زندگی را به همراه دارد جوانه ای متولد شد وچشمش را به دنیا باز کرد

بر درختی شكوفه ای خندید در كتابی بهار معنا شد

شکوفه ها بر روی شاخه درخت باز شدند و در کتاب طبیعت بهارآغاز شد

با بهاری كه می رسد از راه سبز شو تازه شو بهاری شو

تو هم همگام با رسیدن بهار ویژگی های تازه ای مانند سرسبزی و طراوت وشادابی پیدا کن

مثل یك شاخه گل جوانه بزن مثل یك چشمه سار جاری شو

هم نوا با پدیده های طبیعت،تو هم تازگی را در خودت ایجاد کن و مانند یک چشمه در زندگی خود پرتلاش باش و مانند شاخه گلی زیبا جوانه بزن و شکوفا باش

زندگی بر تو می زند لبخند هست وقت شكفتنت امروز

زندگی به تو روی خوش نشان داده است و بهترین زمان برای شکفته شدنت است

بهتر از هر چه هست در دنیا با خدا راز گفتنت امروز

در این موقعیت بهترین کاری که می توانی انجام دهی گفتگو با خداست


لغات درس

دوره: زمان و روزگار

شوق:اشتیاق و میل و رغبت فراوان به چیزی

شکوفایی:شکفته شدن/رونق
معمولا: به صورت رایج
حسرت:افسوس/دریغ/ناراحتی واندوه زیاد
انتقال:جابه جاکردن
پر فراز و فرود:پراز خوشی وناخوشی
فراز:بالا

فرود:پایین

وابستگی:به کسی نیازمند بودن
استقلال:مستقل بودن /تابع دستور کسی نبودن
شبیه :مانند
دل خوری :ناراحت شدن
لذت:حالت خوشی که به انسان دست میدهد
زلال:صاف و گورا
کیمیا:هر چیز کمیاب و دست نیافتنی
گوناگون : مختلف
سرشار :پر /انباشته
علایق :دلبستگی هاجمع علاقه
اندرز : پندو نصیحت
چالاکی:تند بودن
مهارت :استادی /توانایی انجام دادن کاری به نحو شایسته
تصاویر:جمع تصویر/ شکلها


خود ارزیابی

1 منظور شاعر از <<آسمان مثل یک تبسّم شد >> چیست؟

ابرهای تیره کنار رفتند و خورشید طلوع کرد و با روشنایی خورشید،آسمان مانند یک لبخند زیبا گشته است

2 به نظر شما، چرا بزرگ ترها از دوره نوجوانی و جوانی خود معمولا با حسرت و آه، یاد می کنند؟

به این دلیل که قدر دوران نوجوانی و جوانی خود را ندانستند و فرصت ها را از دست دادند.

3 <<نوجوانى زیباست >>؛ چه کنیم تا زیباتر شود؟

هیجانات خود را کنترل کنیم .شور و نشاط و استعداد و نیروی جوانی خود را در راه کسب دانش ها و مهرت های مختلف زندگی هدایت کنیم.دلمان سرشار از یاد خدا باشد و با توکل به او امیدوار و ثابت قدم باشید.

4 .


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل

به این جمله ها توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
الف( نرگس آمد

آقای مدیر آمد.
ب( هوا سرد است.
خواهرم خوشحال است.
در مثال های بخش <<الف << ،>> آمد >> فعل جمله است و انجام کاری را نشان می دهد. وقتی شما بگویید
<<آمد >> شنونده می پرسد <<چه کسی آمد؟ >> در واقع کسی یا چیزی عمل آمدن را انجام می دهد؛ بنابراین برای
تمام شدن معنی جمله، لازم است به این بخش، فعل اضافه شود. در جملهٔ اول عمل آمدن را نرگس انجام
داده است و در جملهٔ دوم آقای مدیر، کسی است که آمده است.

در مثال های بخش <<ب >>، فعل جمله، صفت یا حالتی را نشان می دهد. وقتی شما بگویید <<سرد
است >> شنونده می پرسد <<چه چیزی سرد است؟ >> یا وقتی بگویید <<خوشحال است >> شنونده می پرسد <<چه
کسی خوشحال است؟ >> در واقع صفت یا حالت موردنظر به کسی نسبت داده شده است.
به کلمه هایی که معمولاً در ابتدای جمله می آیند و انجام کاری و یا داشتن حالتی به آنها نسبت
داده می شود، <<نهاد >> گویند

نکتۀ دوم
وقتى مى گوییم <<بهار >> به یاد چه چیزهایى مى افتید؟ درخت، گل، شکوفه، جوانه، شکفتن و .
از چیزهایى هستند که به ذهن مى رسند و به صورت یک مجموعه یا شبکه با هم مى آیند. به این شبکه ها
یا مجموعه ها در ادبیّات فارسى، <<مراعات نظیر یا شبکهٔ معنایی >> مى گویند. مراعات نظیر باعث زیبایى
سخن مى شود. حالا بگو یید <<نوجوانى >> چه چیزهایى را به یاد شما مى آورد


فعالیت های نوشتاری

1 پنج جمله از متن درس <<زیبایی شکفتن >> را انتخاب کنید و نهادهای آن را بنویسید.

نوجوانی دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی است

از چهره و نگاهش امیدواری و نشاط می جوشد

دوست خوب کیمیاست

2 با شبکه های معنایی زیر، یک جمله بسازید.
درخت، شاخه، پرنده:پرنده زیبایی در بلندترین شاخه درخت آواز می خواند
آسمان، ستاره، شب:آسمان کویر در هنگام شب پر ستاره و سرشار از زیبایی است
رشد، نوجوانی،نشاط: نوجوانی دوران رشد و شکوفایی و نشاط است

3 برای هر یک از واژه های زیر، دو هم خانواده بنویسید.
مثل larr; مثال،تمثیل نظر larr; ناظر ، منظور
جاری larr; مجری،جریان
4 واژه های زیر را مانند نمونه کامل کنید.
خسته + ی larr; خستگی
آهسته + یlarr;آهستگی
زنده + ی larr;زندگی
شکفته + ی
larr;شکفتگی

5با هر یک از واژه های زیر جمله ای بنویسید.
نسیم:نسیم با وزش بهاری خود چهره گل را خندان کرد
لبخند:یکی از عوامل نفوذ در دلها لبخند زدن است
6 پیام اصلی شعر <<با بهاری که می رسد از راه >> را در دو سطر بنویسید.

همراه با نو شدن طبیعت انسان نیز می تواند باطراوت و سرزنده شود و در جهت رشد و شکوفایی و توانمندی هایش قدم بردارد و خود را برای تغییرات مثبت در زندگی اش اماده کند و بداند که بهترین کار یاد خدا و ارتباط با اوست

7 دربارهٔ جملهٔ <<خود را بشناس تا خدا را بشناسی >> یک بند بنویسید.

یکی از بهترین راه های شناخت خدا دقّت در نظام آفرینش و خلقت موجودات دنیا است.یکی از شگفت انگیز ترین موجودات انسان است که با دقت در آفرینش او می توان به وجود خالقی دانا و توانا پی برد.حدیث <<من عرف نفسه فقد عرف ربه >> بیانگر این است که هرکس خود را شناخت به تحقیق خدایش را شناخته است.

8 دربارهٔ جملهٔ ناتمام <<من یک نوجوان ایرانی ام که تصمیم دارم . >> انشایی بنویسید


لغات درس

استعداد:توانایی /قابلیت

تحلیل:بررسی کردن جزییات یک موضوع

پرشور: دارای عواطف تند

واقعیت: امر واقعی

برخی:بعضی

مطبوعات:رومه هاومجلات/جمع مطبوعه

رسانه ها:وسایلی که خبرها و اطلاعات رابه مردم می رسانند مانند رادیو وتلویزیون و رومه

انحراف:دورشدن ازحقیقت چیزی

جبران :باانجام کاری اثر اشتباه را ازبین بردن

پاکدامنی:از گناه دوری کردن / پرهیزکار بودن

پارسایی :پرهیزکاری

صداقت:درستکاری/دوستی

شعور:درک وفهم

متخصصان:کسانی که درامری تخصص وکارشناسی دارند

اعتراف:اشتباه وخطا خود را به زبان آوردن وآن راپذیرفتن

پشتوانه:پشتیبان

همت: پشت کار قوی /اراده / انگیزه

غیرت:مردانگی

اوایل:جمع اول /اغاز هر چیزی

هیئت: گروه /دسته /جمع

استحکامات:سنگرها/خاک ریزها و مانند آن ها

برخوردار:بهره مند

بحمدالله:خدا راشکر

مایه:سبب(مایه افتخار)

ببالد:افتخار کند

نکات مهم درس

نسل آینده ساز : ترکیب وصفی / جوان و نوجوان چشمه ی جوشان نیرو و استعداد است : تشبیه / استعداد: توانایی درونی / تحلیل : پردازش / جوانان و نوجوانان ما اھل فکر کردن , دریافتن و تحلیل کردن[ھستند] : نشانه ی نگارشی قلاب [ ] زمانی استفاده می شود که واژه ای را به متن اصلی اضافه کرده باشیم / مومن : هم خانواده ی امن , امین , امنیت / به رغم : با وجود / عکس : برعکس , مخالف / به ھیچ وجه : به ھیچ صورت / مطبوعات : رومه ھا و مجلات / رسانه ھا : صدا و سیما / انحراف :منحرف شدن از راه درست / خطا : اشتباه / صلاح : درستکاری / پاکدامنی : نجابت , دوری از گناه /صداقت : راستگویی / شعور : درک و فھم / ھمت : اراده و پشتکار / غیرت : تلاش و اراده / اوایل :جمع کلمه ی اول / ھیئت : گروه / وضع : موقعیت , وضعیت / بحمد لله : به شکر خدا / برخوردار :بھره مند / مایه : باعث , دلیل / ببالد : افتخار کند / برافراشته : بلند شده / پاره ھای دل : کنایه عزیز وگرانقدر بودن / رستگاری : پرھیزکاری / پارسایی : تقوا و پرھیزکاری / مقتدر : قدرتمند / قدر بدانید :ارزش بگذارید / .الا : ارزشمند / متعال : بلند مرتبه / دامان گرم و مھربان انقلاب اسلامی : صنعتتشخیصراز شکوفایی :قالب شعر : مثنوی یا دوگانیمولانا جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی یا مولانا / عارف و شاعر بزرگ قرن ھفتم / آثار : مثنوی معنوی ,دیوان شمس۱ زنھار : آگاه باش , از " از اصوات " می باشد که شبه جمله اند و یک جمله ی کامل به حساب می آید / این در :منظور در راز و رمز زندگی خود است .۲ چون در مصرع اول به معنای زمانی که / مراد : منظور ھدف۳ دانه ھا : منظور رازھا / سرّ آن : رمز و راز آن / بستان : باغ۴ صنعت ادبی تضمین / کو : مخفف که او / نھفت : پنھان کرد / مراد : مقصود , ھدف

خود ارزیابی

1امتیازات یک نوجوان و جوان خوب را از دیدگاه رهبر معظّم انقلاب، بیان کنید.

پاکدل - هوشمند- مومن - پاکدامن-بانشاط-اهل فکر و تحلیل

2 منظور از عبارت <<آینده با حرف ساخته نمى شود >> چیست؟

برای ساختن آینده باید اقدام عملی صورت بگیرد.به قول معروف با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه

3 شما ویژگى هاى برجستهٔ جوان امروز ایرانى را چه چیزهایى مى دانید؟

استعدادهای خدادادی-خلاقیت - توانمندی

4

دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل

به مثال های زیر توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.الف( آمد می گویمب( همهٔ دانش آموزان با دیدن این منظره در کلاس درس هنگامی که معلّم فارسی ما با دقّت کتاب راهمان طور که می بینید اگرچه مثال های بخش <<الف >> فقط از یک کلمه تشکیل شده اند، امّا معنی آن ها کامل است؛ در حالی که مثال های بخش <<ب >> شامل چندین کلمه هستند، امّا معنی کاملی ندارند وشنونده را در انتظار می گذارند. شما فکر می کنید علّت این تفاوت چیست؟همان طور که متوجّه شدی مثال های بخش <<الف >> فعل دارند امّا مثال های بخش <<ب >> فعل ندارند.فعل بخش اصلی معنای جمله و انتقال دهنده پیام است؛ بنابراین فعل مهم ترین بخش هر جمله است.

نکتۀ دوم

به این جمله ها توجّه کنید:

1جوان و نوجوان ما با استعداد است

2 جوان و نوجوان چشمه جوشان نیرو و استعداد است.

1 به شما جوانان این ملّت می گویم.

2 به شما جوانان به عنوان فرزندان عزیز و پاره های دل این ملّت می گویم.

جمله های شمارهٔ (1) و(2) هر دو پیام یکسانی دارند امّا جمله های دوم زیباتر و دل پذیرتر است.دلیل زیبایی جمله های دوم چیست؟هرگاه بخواهیم مقصود خود را بیان کنیم، از <<زبان >> استفاده می کنیم امّا وقتی بخواهیم همانمقصود و منظور را زیباتر و تأثیرگذارتر بگوییم، از <<ادبیّات >> بهره می گیریم

فعالیت های نوشتاری

1 در بند چهارم درس <<فعل >> ها را مشخّص کنید و بنویسید.

گرفته بودند،بود،آمد،گفت،کرده است،می گفت،نمی کرد،کرده بودند،بگیرند

2 با توجّه به معنی و مفهوم جمله، گزینهٔ صحیح را انتخاب کنید.

الف( اینها چرا. و پاکدامنی و پارسایی جوانان را نمی بینند؟ (سلاح، صلاح)

ب( بحمداللهّ برخورداری از میلیون ها جوان دختر و پسر .افتخار برای ملتّ ماست. (مایع، مایه)

3 برای هر یک از واژه های زیر، یک هم خانواده بنویسید.

مقتدر قادر قدرت اقتدار متعال عالی علی اعلا اعتلا

نظام نظم منظم ناظم متخصص خصوصی اختصاصی خاص

4 صفات و ویژگی های نسل آینده ساز را از متن درس پیدا کنید و بنویسید.

چشمه جوشان نیرو و استعداد جوان یعنی آینده خوب برای کشور،اهل فکر کردن،فرزندان عزیز و پاره دل ملت

5جمله های زبانی زیر را به جمله های ادبی تبدیل کنید.

باران می بارد.

باران آرام آرام بر زمین بوسه می زند

پرنده با دیدن من، از این شاخه به آن شاخه پرید.

پرنده زیبا و خوش آواز با دیدن من بر روی شاخه سبز درختان می رقصد

6 با دو کلمه <<آینده >> و <<جوان >> یک جمله زیبا بنویسید

آینده یک کشور را جوانان پر نشاط آن کشور می سازند.

7 درباره یکی از تصویرهای زیر، متنی زیبا بنویسید.

شکوفه ها تازه متولد شده اند.آنها تا چند وقت پیش غنچه بودند و اینک شکوفه هایی زیبا هستند.ببخند دل نشین آنها زیر تابش نور خورشید همه رهگذران را مجذوب کرده است.شکوفه ها آواز می خوانند و طراوت آنها در لابه لای شاخه های آنها موج می زند.گاهی پروانه ای با آنها هم صدا می شود .گاهی نسیم بهاری هم با آنها بازی می کند.سراسر باغ از بوی عطر شکوفه ها پر شده است.

8 درباره ضرب المثل <<به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید >> دو سطر بنویسید.برای رسیدن به هر چیزی تلاش لازم است. یعنی بدون تلاش و زحمت و بدون تحمل سختی ها نمی توانیم به راحتی به اهداف خود برسیم.در کتاب آسمانی هم ذکر شده که بعد از هر سختی آسایشی است


چشمه معرفت

در یکی از سال های نوجوانی که کنجکاوی خستگی ناپذیری داشتم ، برای فراگرفتن و فهمیدن و به ویژه برای کشف کردن ، سری به طبیعت روستا زدم .

با نگاه های کنجکاوانه و تشنه ، به درس بزرگ طبیعت می نگریستم . گوش می دادم ، چشم می دادم ، دل میدادم و روحم چنان غرق فهمیدن بود که از هیجان می لرزید . احساس می کردم هم اکنون چشمه های معرفت از درون من سر باز خواهند کرد و آب های زلال و سرد و گوارای فهم و دانایی در من خواهد جوشید . من اکنون درست نمی دانم که در آن لحظه ها تا کجا می فهمیدم و نمی دانم چه فهمی از آن زیبایی ها و آفرینش الهی داشتم اما یقین { دارم که کلاس شگفت آفرینش و زیبایی طبیعت ، عظمت وجلال و جاذبه ی خالق درس را با همه ی وجودم لمس می کردم .

غرقه ی شکوه و اعجاز زیبایی خلقت بودم که ناگهان نوازش لطیف و خنکی را در لای انگشت پاهای ام احساس کردم ، آب ، جوشش چشمه ها !

آب ، این روح مذاب امید و زندگی ، تاره نفس ، جوان ، زلال و نیرومند با گام های استوار و امیدوار شتابان می رفت تا خود را به دهان خشک زمین و صدها کشتزار سوخته و نگاه های پژمرده ی هزاران درخت تشنه برساند و در رگ های خشکیده ی جوی های مزرعه و کوچه ، باغ های مرده ، جاری گردد .

سال دیگر که به روستا برگشتم ، بر روی سبزه ها و کشته های سیراب ، درختان سرسبز باغ و صحرا دیدم که شاخه ی دست های خویش را به آسمان برافراشته بودند و دعا می کردم و کودکان پر نشاط گل بوته ها و نو جوانان امیدوار ذرت ها در گوش نسیم ،آمین می گفتند و با غرور و مهربانی و خشنودی ، باغ و صحرا را تماشا می کردم و درخت ها و بوته ها می نگریستم . گویی با هریک ار آنان آشنایی دیرینه دارم و با همه ی ساقه های سر سبز ، رفیق و خویشاوندم . این نخستین باری بود که در برابر این همه عظمت و بزرگی و در میان این همه آفرینش خداوند ، خود را که هنوز نوجوان بودم بزرگ حس می کردم .

از صحرا باز می گشتم و نسیم ، مانند مادری مهربان و آداب دان که به کودکان خویش ، حق شناسی ادب می آموزد ، سر های نهال های جوان و بوته های نوزاد خویش را به نشانه ی احترام و وداع با من خم کرده بود و من در آخرین نقطه ی دید که اندک اندک صحرا از نظرم ناپدید می شد ، بار دیگر سرم را برگرداندم و با تکان دادن دست هایم به احساسات خاموش اما سرشار از پاکی و صفای این طبیعت و سبزه های معصوم پاسخ می گفتم و به خالق آن ها می اندیشیدم و این بیت <<سعدی >> را زمزمه می کردم :

برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

کویر ، دکتر علی شریعتی ، با اندکی تخلیص


لغات درس
کنجکاوی :جستجو برای یافتن چیزی
هیجان:برانگیختگی و التهاب درونی
معرفت : شناخت

گورا:خوشایند لذت بخش
یقین :اطمینان کامل /قطعی

عظمت:بزرگی شکوه

جاذبه :به سوی خود کشنده /جذب کننده
اعجاز:کاری شگفت و عجیب انجام دادن
مذاب : ذوب شده /گداخته
سیراب :انچه به اندازه اب خورده است
دیرینه : قدیمی
آداب دان :آگاه به راه ورسم معاشرت زندگی
وداع:خداحافظی
معصوم:بی گناه وپاک
زمزمه:خواندن ارام و زیر لب
غرور :احساس سربلندی به سبب موفقیت


نکتۀ اول
به این جمله ها توجّه کنید:
غرقه شکوه و اعجاز زیبایی خلقت، بودم.
آیا درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدی؟
به خالق این زیبایی ها بیندیش.
آرزوهایتان چه رنگین است!
جملهٔ اول، خبری را به ما می دهد. به این گونه جمله ها <<جمله خبری >> می گویند. جملهٔ دوم، چیزی
را با آهنگ و لحن پرسشی مطرح می کند. به این دسته از جمله ها، <<جملهٔ پرسشی >> می گویند. جملهٔ سوم،
انجام کاری را درخواست و یا خواستی را بیان می کند. به این جمله ها، <<جملهٔ امری >> می گویند. آخرین
جمله، احساس ما را نسبت به چیزی یا کسی، نشان می دهد. به این گونه جمله ها <<جملهٔ عاطفی >> می گویند.
هر یک از این جمله ها با لحن و آهنگ مناسب خود بیان می شوند.
نکتۀ دوم
نسیم مانند مادرى مهربان است.
در این جمله، نسیم به چه چیزى تشبیه شده است؟ آیا هرچیزى را به هر چیز دیگر مى توان تشبیه
کرد؟ در هر تشبیه میان آن چه تشبیه مى شود و آن چه بدان تشبیه مى کنیم، شباهت ها و مشترکاتى وجوددارد. با توجّه به درس حالا بگو یید ویژگى مشترک نسیم و مادر مهربان چیست؟
شما نسیم را به چه چیزهایى تشبیه مى کنید؟
از تشبیه براى زیبایى و تأثیرگذارى سخن و نوشته استفاده مى شود


خود ارزیابی

1-درکلاس طبیعت چه زیبایى هایى رامى توان درک کرد؟

چشمه سار های زیبا ،آبشارهای بلند ،شکوفه باران بهار ،برگ ریزان پاییز، کوه های سر به فلک کشیده ، کشتزارهای وسیع ،تشکیل رنگین کمان ،بارش برف و باران

2-این دوبیت>> مولوى<<باکدام بخش ازدرس ارتباط دارد؟

این درختانندهچمون خاکیان دست ها بر کرده اند از آسمان

با زبان سبز و با دست دراز از ضمیر خاک می گویند راز

معنی :این درختان مانند انسانها از این جهان دست به سوی آسمان بلند کرده اند و با برگ سبز و شاخه بلند از راز های خاک سخن می گویند. با این قسمت درس ارتباط دارد : بر روی سبزه ها و کشته های سیراب درختان سرسبز باغ و صحرا دیدم که شاخه ی دست های خویش را به آسمان برافراشته بودند و دعا می کردم و کودکان پر نشاط گل بوته ها و نو جوانان امیدوار ذرت ها در گوش نسیم ،آمین می گفتند

3- نمونه هاى دیگرى از زیبایى هاى آفرینش رابیان کنید.

خلقت موجودات به ویژه انسان به عنوان اشرف مخلوقات-دریاها-اقیانوس ها- تنوع زیستی و زیبایی هایی که که در عمق دریا ها و اقیانوس ها وجود دارد.کهکشان ها و ستارگان و شب و روز -وجود فصل ها - جزیره های زیبا و جنگل های انبوه

4-


درس هفدهم :شازده کوچولو

شازده کوچولو، اثری خیال انگیز و زیباست که در خلال آن عواطف بشری به ساده ترین شکل،
تجزیه و تحلیل شده است و عناصری که بر اثر غوطه ورشدن در علائق مادّی از سجایای انسانی به دور
افتاده اند، با نام )آدم های بزرگ( در قالب طنز بازگو شده است. شازده کوچولو، شعری است منثور
و نثری است شاعرانه که سرشار از یک دنیا لطف و معنی است. این اثر، رؤیایی است راستین که در
درون آدمی ریشه دوانده است. شازده کوچولو همان قدر که رؤیایی می نماید، آرزوهایش واقعی و
لمس کردنی است و در کالبدی کوچک، تمام پاک یها، زیبایی ها، حقیقت ها و احساس های راستین را
در خود دارد و از دروغ ها، تظاهرها، فرومایگی ها و نابخردی های به ظاهر خردمندانه به دور است.
سخنان شازده کوچولو، پرنده های سپیدی هستند که به هر سو می پرند و حقیقت و راستی را به آنهایی
آنچه اصل است، << : که شیفتهٔ زیبایی های درونند، هدیه می کنند و با صدای شازده کوچولو می خوانند
.>> از دیده پنهان است
شازده کوچولو پسرکی است اهل یک سیّارهٔ کوچک که یک روز با گل سرخش قهر می کند و با
پرواز پرنده های مهاجر به زمین می آید و دنبال دوست می گردد. در زمین با موجودات مختلف برخورد
می کند و ماجرا هایی برایش پیش می آید و در آخر می فهمد که چطور باید گلش را دوست داشته باشد.

درس هفدهم :شازده کوچولو

نوع نثر : ترجمه

از : کتاب شازده کوچولوی دوسنت اگزوپری

* بلافاصله نور اندیشه ای ، ذهنم را روشن کرد ، هم چون آذرخشی که در دل شب تاریک بدرخشد

لغت :

بلافاصله : سریع ، فوری / هم چون : مثل ، مانند / آذرخش : صاعقه ، برق آسمان

آرایه ها :

نور اندیشه : اضافه ی تشبیهی ( نور : مشابه به ، اندیشه : مشبّه ) هم چون آذرخش : تشبیه / نور ، روشن و آذرخش : مراعات نظیر

نکته دستوری : << ـَ م >> : مضاف الیه / آذرخش : متمّم ( همچون : حروف اضافه )

* ولی صدای پای تو هم چون نغمه ی موسیقی ، مرا از لانه بیرون خواهد کشید.

معنی :

صدای پای تو که مانند صدای موسیقی ، دوستی و علاقه را می نوازد مرا از لانه بیرون می آورد.

آرایه ها :

صدای پا هم چون نغمه ی موسیقی : تشبیه

* اگر تو گلی را دوست داشته باشی که در ستاره ای باشد ، لطفی دارد که شب هنگام به آسمان نگاه کنی ، همه ی ستارگان شکفته خواهند بود.

معنی :

اگر تو از روی عشق و محبّت ، گلی را دوست داشته باشی که در ستاره ای باشد ، بسیار خوشایند است که به هنگام شب به اسمان نگاه کنی ، زیرا در این حالت تمام ستارگان همانند گلی شکوفا و زیبا می درخشند.

لغت : لطف دارد : خوشایند است ، دل پسند است.

تاریخ ادبیات :

آنتوان دو سنت اگزوپری : نویسنده ی معروف فرانسوی است (1944- 1900 م ) وی در جوانی به هوانوردی پرداخت . در جنگ دوم جهانی به خدمت ارتش درآمد و در جنگ مفقودالاثر شد. اثر معروف او << شازده کوچولو>> . خیال انگیز و زیباست که در خلال آن عواطف بشری به ساده ترین شکل ، تجزیه و تحلیلی شده است و افرادی که بر اثر غوطه ور شدن در علایق مادی و پول پرستی از سجایای (= خلق و خوی انسانی ) به دور افتاده اند ، تحت نام آدم های بزرگ به باد مسخره گفته شده است.

برای مشاهده بقیه درس به ادامه مطلب مراجعه کنید

خودارزیابی

1- خلبان چگونه با شازده کوچولو آشنا شد ؟

یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شد او را دید که با وقار تمام ایستاده و به او می نگرد سپس با یکدیگر آشنا شدند.

2- چرا شازده کوچولو ، شمارش ستارگان را برای کارفرما ، بی فایده می دانست ؟

زیرا نه او می توانست برای آن همه ستاره (دارایی و ثروتش) کاری بکند نه آن ها برای او سود و فایده ای داشتند.

3 چرا روباه، دوست داشت اهلی شود؟

**********************************************

نوشتن

1 از میان گروه کلمه های زیر واژه های نادرست را بیابید و شکل درستشان را بنویسید.

تصویر مار بوآ، حضم غذا، حدث و گمان، با وقار تمام، ودا و خداحافظی،
عظیمت به سیّارۀ زمین، مالک ستاره گان، انسان علاقمند.

2 در بند اوّل درس، قید ها را مشخّص کنید.

3 با توجّه به کلمه های داخل کمانک، زمان فعل های هر جمله را تغییر دهید و جمله را
بازنویسی کنید.

من شاهکار خود را به آدم های بزرگ نشان دادم. )ماضی بعید(

این هواپیما ، با سرعت فوق العاده پرواز می کند. )ماضی مستمر(

راز دیگری از زندگی شاهزادۀ کوچک بر من فاش شد. )مضارع التزامی(


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سمت نو طلا فایل نمایندگی تعمیرات لوازم خانگی در تهران اخبار تکنولوژی گوناگون بهترین نرم افزار های آموزشی و کمک درسی علوم قران و حدیث آموزش مقاله نویسی ytrfgh گلفا