من قلب كوچولویی دارم. خیلی كوچولو. خیلی خیلی كوچولو.مادر بزرگم می گوید: قلب آدم نباید خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می كند. برای همین هم مدتی است فكر میكنم این قلب كوچولو را به چه كسی باید بدهم. یعنی، راستش ، چطور بگوبم؟ دلم می خواهد تمام تمام این قلب كوچولو را مثل یك خانه قشنگ كوچولو به كسی بدهم كه خیلی خیلی دوستش دارم یا. نمی دانم. كسی كه خیلی خوب است. كسی كه واقعا حقش است توی قلب كوچولو و تمیز من خانه داشته باشد. خب راست می گویم دیگر. نه؟ پدرم می گوید: قلب، مهمان خانه نیست كه آدمها بیایند، دوسه ساعت یا دوسه روزی توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانه گنجشك نیست كه در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد. قلب، راستش نمی دانم چیست، اما این را می دانم كه فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است برای همیشه.
خب . بعد از مدتها فكر كردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را . تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این كاررا هم كردم.اما . اما وقتی به قلبم نگاه كردم دیدم، با این كه مادر خوبم توی قلبم جاگرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده. خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم می رسید و قلبم را به هردو تا شون می دادم. به پدرم و مادرم. پس همین كار را كردم. بعدش می دانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه كردم و دیدم كه باز هم، توی قلبم، مقداری جلی خالی مانده. فورا تصمیم گرفتم آن گوشه خالی قلبم را بدهم به چند نفر. چند نفر كه خیلی دوستشان داشتم. و این كاررا كردم. برادر بزرگم، خواهر كوچیكم، پدربزرگم، مادربزرگم، یك دایی مهربان و یك عموی خوش اخلاقم راهم توی قلبم جا دادم. فكركردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده. این همه آدم توی قلبی به این كوچكی، مگر می شود؟ اما وقتی نگاه كردم، خداجان! می دانید چی دیدم؟ دیدم كه همه این آدمها، درست توی نصف قلبم جا گرفته اند. درست نصف با این كه خیلی راحت هم ولو شده بودند و می گفتند و می خندیدند. و هیچ گله ای هم از تنگی جا نداشتند.
من وقتی دیدم همه آدمهای خوب را دارم توی قلبم جا می دهم، سعی كردم این عموی پدرم راهم ببرم توی قلبم و یك گوشه بهش جابدهم.اما. جانگرفت. هرچی كردم جا نگرفت.دلم هم سوخت. اما چكاركنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من كه نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی، راستش هر وقت كه خودش هم، با زحمت و فشار، جا می گرفت، صندوق بزرگ پولهایش بیرون می ماند و او، دوان دوان از قلبم می آمد بیرون تا صندوق را بردارد.


لغات درس

اذیت :آزار دادن
واقعا : به درستی حق : شایسته /سزاوار
تمام تمام : کامل
معلوم: آشکار
عقلم می رسید : من درست فکر می کردم
فورا : سریع و زود
شلوغ : پرسرو صدا
ولو : پخش و پراکنده
حسابی : کامل /فراوان
رضایت : خشنودی
سعی : تلاش و کو شش
تقصیر :سهل انگاری و کو تاهی
یک عالم : مقدار زیاد/ به اندازه وسعت یک دنیا
سراسر :همه/ تمام
کثیف: الوده
عجیب : شگفت انگیز/ شگفت آور
زور گفتن :ظلم وستم کردن
گله :شکایت و دل خوری
مهمان خانه : مسافر خانه


خود ارزیابی

1چه کسانى مى توانند در قلب ما جا بگیرند؟

همه کسانی که دوستشان داریم و به آنها عشق می ورزیم.به کسانی که از بدی ها دور هستند و سرشار از خیر و نیکی.

2 چرا قلب آدم نباید خالى بماند؟

اگر خالی بماند مثل یک گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می کند.در ضمن قلب جایگاه دوست داشتن و مهر ورزی است.اگر کسی در قلبمان نباشد احساس تنهایی و افسردگی می کنیم.

3 چرا قلب به دریا تشبیه شده است؟

شما قلب را به چه چیزهایى تشبیه مى کنید؟قلب از جهت وسعت به دریا تشبیه شده است.قلب را می توان به آسمان یا آب زلال تشبیه کرد.
4 .


دانش های زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل
به این جمله ها توجّه نمایید و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
الف) علی آمد.
مریم رفت.
ب) حسن میوه را خورد.
مینا نامه را خواند.
همان طور که پیش تر گفتیم <<فعل >>، اصلی ترین بخش یک جمله است. فعل های بخش <<الف >>
کلمه های <<آمد >> و <<رفت >> است. در جملهٔ اول و دوم، تنها با اضافه شدن نهاد به فعل، معنی جمله کامل
می شود. امّا معنی جمله های بخش <<ب >> با نهاد، تمام نمی شود. در این جمله ها وقتی شما بگویید <<خورد

شنونده می پرسد <<چه چیزی را خورد؟ >>، درواقع چیزی خورده شده است؛ بنابراین برای تمام شدن معنی
جمله، لازم است بخشی به فعل اضافه شود. این بخش که معمولاً با کلمهٔ <<را >> به کار می رود، مفعول
است. در زبان فارسی معیار امروز <<را >> نشانهٔ مفعول است.

نکتۀ دوم
به این جمله توجّه کنید:
دلم می خواهد تمام تمام این قلب کوچولوی کوچولو را، مثل یک خانهٔ قشنگ کوچولو، به کسی
بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم.
می بینید که نویسنده بعضی کلمه ها را تکرار کرده است. چه وقت تکرار زیباست؟ آیا همهٔ تکرارها زیبا هستند؟

هرگاه نویسنده بخواهد بر چیزی تأکید کند، آن را تکرار می کند. این تکرار آگاهانه بر تأثیر سخن
می افزاید. شاعران، از <<تکرار >> برای زیباسازی و تأثیرگذاری شعر استفاده می کنند. حتّی گاه به تکرار یک بیت در شعر می پردازند


فعالیت های نوشتاری

1 نمونه هاى تکرار را از درس پیدا کنید و بنویسید.
من قلب كوچولویی دارم. خیلی كوچولو. خیلی خیلی كوچولو

2 نهاد و مفعول هر جمله را مشخّص کنید.

رزمندگان، دشمن را از خاک ما بیرون انداختند.

نهاد مفعول

من عموی خوش اخلاقم را توی قلبم جا دادم.

نهاد مفعول

همهٔ معلّم ها، بچّه ها را دوست دارند.

نهاد مفعول

در نوشتن املا دقّت و سرعت موجب می شود تا متن آن به دور از هرگونه خطا باشد.
واژه های هم آوا از مباحث دشوار املایی است. شناخت شکل درست آنها به معنا و کاربرد آنها در جمله وابسته است.

٣ با توجه به معنی جمله ها، واژه های مناسب را در جای خالی قرار دهید.
الف) مادر بزرگ دربارهٔ حیات گل های باغچه با نوه اش در حیاط خانه گفت وگو می کرد.
(حیاط، حیات)

ب)مراقب پول های خرد خود باشیم و از خورد و خوراک های بیهوده پرهیز کنیم.(خورد، خُرد)

تکرار آگاهانه در نظم و نثر باعث زیبایی نوشته می شود.
انشای خود را با بهره گیری از زاویهٔ دید سوم شخص مفرد بنویسید.

٤ با هریک از واژه های تکرار شدهٔ زیر یک جمله بسازید.
آهسته آهسته:پیرمرد آهسته آهسته گام بر می داشت
درشت درشت:قطرات تگرگ درشت درشت،از آسمان پایین می آمد
٥ دربارهٔ این جمله توضیح دهید: <<قلب، لانهٔ گنجشک نیست که بهار ساخته شود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد .>>

لانه گنجشک جایگاه ثابت و پایداری ندارد.یعنی بعد از این که در بهار ساخته شد ممکن است بعد از بروز حوادث طبیعی نابود شود.یا این که در پاییز ،باد آن را با خود ببرد.اما قلب جایگاه محکم و استواری در وجود انسان دارد.و به هر وسیله ای ویران نمی شود.قلب جایگاه ثابت برای کسانی است که به آنها عشق می ورزیم ،از صمیم قلب دوستشان داریم وهیچ گاه یاد و خاطره آنها از وجودمان محو نخواهد شد.

٦ برای درس، عنوان مناسب دیگری انتخاب کنید.

خانه دلم جایگاه چه کسانی است

٧ تصویر زیر را با استفاده از شیوهٔ تکرار توصیف کنید.

بهار است.بهار رستاخیز طبیعت است و رویشی سبز است که سبز بودن را به انسان القا می کند.طبیعتش مطبوع مطبوع و طراوت و تازگی اش نوازشگر روح و روان انسان است.شکوفه باران بهاری بارشی است از الطاف الهی بر همه دل های کویری و چشم اندازی است چشم نواز برای همه چشم های کم رمق و خسته

8برداشت خود را از ضرب المثل <<از هیچ دلی نیست که راهی به خدا نیست >> بنویسید.

فطرت انسان به گونه ای است که نیازمند ارتباط با خدا و رسیدن به آرامش است.این حس در وجود همه انسان ها وجود دارد.ولی هر شخص به روش خاص خود با خدا ارتباط برقرار می کند.بنابراین دل انسان هر چه پاک تر و باصفاتر باشد،این حس ارتباط،صمیمانه تر ونزدیک تر می شود

درس سیزدهم: اُسوهٔ نیکو

درس دوازدهم: خدماتِ متقابل اسلام و ایران

درس یازدهم: عهد و پیمان، عشق به مردم، رفتار بهشتی، گرمای محبّت

درس دهم:کلاس ادبیات

درس نهم: نصیحت امام

درس هشتم: زندگی همین لحظه هاست

درس هفتم: علم زندگانی

قلبم ,كه ,قلب ,خیلی ,توی ,هم ,توی قلبم ,قلبم را ,كه خیلی ,قلب كوچولو ,را به

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود کده ravnshenas پایان نامه نویسی مجله شعر و ادب میخانه دانلود فایل های کمیاب فرصت ها مطالب اینترنتی دانلودستان علی محمدی donyayekasbokar